گنجور

بخش ۳ - امّا بعدُ

این رسالتی است که نبشت بندهٔ محتاج به خدای عزّوَجلّ عبدالکریم بن هوازن القشیری به جماعة صوفیان به شهرهای اسلام اندر سنه سبع و ثلثین و اربعمائه.

بدانید رَحِمَکُمُ اللّهُ که خداوند سبحانه این طایفه را گزیدگان اولیاء خویش کرد و فضل ایشان پیدا گردانید بر جمله بندگان خویش پس از رسولان و انبیاء صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ و دل‌های ایشان معدن رازهای خویش کرد و مخصوص گردانید ایشان را به پیدا کردن انوار خویش بر ایشان. و ایشان فریادرس خلق‌اند و به هر جا که باشند گردش ایشان با حق بود. و روشن گردانید ایشان را از تیرگی‌های بشریّت و به درجة مشاهدة رسانید بدانچه تجلّی کرد ایشان را از حقیقت یگانگی خویش، و توفیق داد ایشان را به قیام آداب بندگی و حاضر گردانید به مجاری احکام خداوندی. قیام کردند به گزاردن آنچه واجب بود بر ایشان به فرمان و به حقیقت رسیدند بدانچه از ایزد سبحانه تعالی بود مر ایشان را از گردانیدن و تصرّف. پس باخدای گشتند به صدق افتقار. و بدانچه از ایشان حاصل آمد از اعمال، پشت باز نگذاشتند و با احوال صافی خویش ایمن نبودند. دانستند که هرچه خواست، کرد و آن را که خواست از بندگان برگزید و خلق را بر وی حکم نرسد. و هیچ مخلوقی را بر وی حقّی واجب نیاید. و ثواب او ابتداء فضل بود و عذابش حکمی بود به عدل و فرمانش قضائی جزم.

پس بدانید رَحِمکُمُ اللّهُ که خداوندان حقیقت ازین طایفه پیشتر برفتند. و اندر زمانۀ ما از آن طایفه نماند مگر اثر ایشان. واندر این معنی شاعر می گوید. شعر:

أَمَّا الْخِیامُ فَإِنَّها کَخِیامِهِمْ
وَأَری نِساءَ الْحَیِّ غَیْرَ نِسائِها

خیمها ماننده است بخیمهای ایشان ولیکن قبیله نه آن قبیله است. واندر طریقت فترة پیدا آمد لا بلکه یکسره مندرس گشت بحقیقت و پیروان کی این طریقت را دانستند برفتند و اندکی اند برنایان که بسیرت و طریقت ایشان اقتداء کنند، ورع برفت و بساط او بر نوشته آمد و طمع اندر دلهای قوی شد و بیخ فرو برد و حرمت شریعت از دلها بیرون شد و ناباکی اندر دین قوی ترین سببی دانند، و دست بداشتند تمیز کردن میان حلال و حرام. ترک حرمت و بی حشمتی دین خویش کردند و آسان فراز گرفتند گزاردن عبادتها و نماز و روزه را خوار فراز گرفتند و اسب اندر میدان غفلت همی تازند و همه میل گرفتند بحاصل کردن شهوتها و ناباکی بفرا گرفتن حرام و نفع خویش نگاه داشتن بدانچه از بازاریان و اصحاب سلطان فرا گیرند و بدین بی حرمتیها فرو نیامده و بسنده نکردند و اشارت کردند به برترین حقائق و احوال و دعوی کردند که ایشان از حدّ بندگی برگذشتند و بحقیقت وصال رسیدند و ایشان قائم اند بحق، حکمهای وی بر ایشان همی رود و ایشان از آن محو اند و بهرچه ایثار کنند و دست بدارند خدایرا عَزَّوَجَلَّ با ایشان عتاب نیست و آنچه کنند بر ایشان ملامت نیست و خویشتن از آن همی شمرند کی اسرار احدیّت ایشانرا پیدا کردند و ایشانرا صافی گردانیدند از صفات بشریّت و آن حکم از ایشان برخاست و از خویشتن فانی گشتند و باقی اند بانوار صمدیّت. گفتار و کردار ایشان نه بایشانست، و این غایت بی حرمتی و ترک ادب است.

و چون درازشد این حال کی در وی ایم بدانچه اشاره کردم ببرخی از وی اندرین قصّه و تا بدین غایت زبان نگشادم بانکار، از رشک برین طریقت که یاد کنم اهل این طریقت را به بدی. و یا مخالفتی راه یابد کی عیب ایشان آشکارا گرداند از بهر آنک مخالفان این طایفه را و منکران ایشان را اندر دنیا بلاهای صعب بود. و چشم همی داشتم که این فترت بگذرد و بریده گردد و باصلاح آید و مگر حق سُبْحانَهُ و تَعالی بفضل خویش بیداری پدید آرد آنرا که ازین طریقه برگشت اندر ضایع کردن آداب این طایفه. و هر روز کار صعب تر است. و بیشتر اهل زمانه اندر دیار تباهی همی افزایند و ترسیدم بر دلها که اعتقاد کنند کی ابتداء این طریقت همچنین بودست. و بنابراین قاعده کردند و و سلف برین جمله برفتند. و این رسالت تعلیق کردم بشما أکْرَمَکُمُ اللّهُ و یاد کردم اندر وی بعضی از سیرت پیروان این طایفه اندر آداب و اخلاق و معاملات و نیّتهای دلهای ایشان و آنچه اشارت کرده اند از وجدهای ایشان و چگونگی زیادت درجات ایشان از بدایت تا بنهایت. تا مریدان این طایفه را قوّتی بود و اندر نشر کردن این شکایت مرا تسلّی باشد. و از خداوند کریم فضل و مثوبت حاصل آید. و یاری خواهم از خداوند سُبْحانَهُ وَتَعالی در آنچه یاد کنم و کفایت از وی خواهم و عصمت از خطا. و درود و آمرزش خواهم و رهانیدن ازو. و وی بفضل سزاوار است و بر آنچه خواهد قادر.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این رسالتی است که نبشت بندهٔ محتاج به خدای عزّوَجلّ عبدالکریم بن هوازن القشیری به جماعة صوفیان به شهرهای اسلام اندر سنه سبع و ثلثین و اربعمائه.
هوش مصنوعی: این نوشته توسط شخصی به نام عبدالکریم بن هوازن قشیری برای گروهی از صوفیان در شهرهای اسلامی در سال ۴۳۷ هجری قمری تهیه شده است.
بدانید رَحِمَکُمُ اللّهُ که خداوند سبحانه این طایفه را گزیدگان اولیاء خویش کرد و فضل ایشان پیدا گردانید بر جمله بندگان خویش پس از رسولان و انبیاء صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ و دل‌های ایشان معدن رازهای خویش کرد و مخصوص گردانید ایشان را به پیدا کردن انوار خویش بر ایشان. و ایشان فریادرس خلق‌اند و به هر جا که باشند گردش ایشان با حق بود. و روشن گردانید ایشان را از تیرگی‌های بشریّت و به درجة مشاهدة رسانید بدانچه تجلّی کرد ایشان را از حقیقت یگانگی خویش، و توفیق داد ایشان را به قیام آداب بندگی و حاضر گردانید به مجاری احکام خداوندی. قیام کردند به گزاردن آنچه واجب بود بر ایشان به فرمان و به حقیقت رسیدند بدانچه از ایزد سبحانه تعالی بود مر ایشان را از گردانیدن و تصرّف. پس باخدای گشتند به صدق افتقار. و بدانچه از ایشان حاصل آمد از اعمال، پشت باز نگذاشتند و با احوال صافی خویش ایمن نبودند. دانستند که هرچه خواست، کرد و آن را که خواست از بندگان برگزید و خلق را بر وی حکم نرسد. و هیچ مخلوقی را بر وی حقّی واجب نیاید. و ثواب او ابتداء فضل بود و عذابش حکمی بود به عدل و فرمانش قضائی جزم.
هوش مصنوعی: بدانید که خداوند، این گروه را به عنوان برگزیدگان اولیای خود انتخاب کرده و فضل و کرامت آنها را بر سایر بندگانش آشکار ساخت. دل‌های اینان، محلی برای رازهای خداوند شده و به وسیله نور او، بر دیگران خاص شدند. این افراد، حامی و یاور خلق هستند و هر جا که باشند، همراه حق هستند. خداوند آنها را از تاریکی‌های بشریت رهایی بخشید و به مرتبه‌ای رساند که او را مشاهده کنند. این بندگان به آنها این توفیق را داد که آداب بندگی را انجام دهند و در مسیر دستورات الهی حاضر باشند. آن‌ها به انجام واجبات خود پرداخته و به حقیقتی که خداوند برایشان مقدر کرده بود، رسیدند و در سایه‌ای از صدق و نیاز به خداوند قرار گرفتند. این افراد هیچ‌گاه از اعمال خود غافل نشده و با دل‌های صاف خود از ایمنی برخوردار نبوده‌اند. آنها آگاه بودند که خداوند هر چیزی را که اراده کند، عملی می‌سازد و هیچکس بر او حق و اقتداری ندارد. پاداش او نخستین فضل اوست و عذابش بر اساس عدالت و فرمانش قضا و حکم محکم است.
پس بدانید رَحِمکُمُ اللّهُ که خداوندان حقیقت ازین طایفه پیشتر برفتند. و اندر زمانۀ ما از آن طایفه نماند مگر اثر ایشان. واندر این معنی شاعر می گوید. شعر:
هوش مصنوعی: بدانید که خداوندان حقیقت از این گروه پیشتر رفته‌اند و در زمان ما از آن گروه چیزی جز آثارشان باقی نمانده است. در این زمینه، شاعری می‌گوید.
أَمَّا الْخِیامُ فَإِنَّها کَخِیامِهِمْ
وَأَری نِساءَ الْحَیِّ غَیْرَ نِسائِها
هوش مصنوعی: این متن به نوعی به توصیف خیمه‌ها و زنان یک قوم اشاره دارد. به این معنا که خیمه‌ها شبیه به خیمه‌های آن قوم هستند و همچنین زنانی که در اینجا دیده می‌شوند، با زنان آن قوم متفاوت به نظر می‌رسند. به طور کلی، مقایسه‌ای بین دو گروه از خیمه‌ها و زنان صورت گرفته است.
خیمها ماننده است بخیمهای ایشان ولیکن قبیله نه آن قبیله است. واندر طریقت فترة پیدا آمد لا بلکه یکسره مندرس گشت بحقیقت و پیروان کی این طریقت را دانستند برفتند و اندکی اند برنایان که بسیرت و طریقت ایشان اقتداء کنند، ورع برفت و بساط او بر نوشته آمد و طمع اندر دلهای قوی شد و بیخ فرو برد و حرمت شریعت از دلها بیرون شد و ناباکی اندر دین قوی ترین سببی دانند، و دست بداشتند تمیز کردن میان حلال و حرام. ترک حرمت و بی حشمتی دین خویش کردند و آسان فراز گرفتند گزاردن عبادتها و نماز و روزه را خوار فراز گرفتند و اسب اندر میدان غفلت همی تازند و همه میل گرفتند بحاصل کردن شهوتها و ناباکی بفرا گرفتن حرام و نفع خویش نگاه داشتن بدانچه از بازاریان و اصحاب سلطان فرا گیرند و بدین بی حرمتیها فرو نیامده و بسنده نکردند و اشارت کردند به برترین حقائق و احوال و دعوی کردند که ایشان از حدّ بندگی برگذشتند و بحقیقت وصال رسیدند و ایشان قائم اند بحق، حکمهای وی بر ایشان همی رود و ایشان از آن محو اند و بهرچه ایثار کنند و دست بدارند خدایرا عَزَّوَجَلَّ با ایشان عتاب نیست و آنچه کنند بر ایشان ملامت نیست و خویشتن از آن همی شمرند کی اسرار احدیّت ایشانرا پیدا کردند و ایشانرا صافی گردانیدند از صفات بشریّت و آن حکم از ایشان برخاست و از خویشتن فانی گشتند و باقی اند بانوار صمدیّت. گفتار و کردار ایشان نه بایشانست، و این غایت بی حرمتی و ترک ادب است.
هوش مصنوعی: چادرهایی که برپا شده شبیه چادرهای قدیمی است، اما قبیله‌ای که در آن حضور دارد، همان قبیله‌ نیست. در این مسیر، دوره‌ای به وجود آمد که نه‌تنها کم‌کم فراموش شد، بلکه کاملاً ناپدید گردید. پیروان این طریقت متوجه این تغییر شدند و دیگران که در پی آنها بودند، به تدریج کاهش یافتند. تقوای آنان رو به افول گذاشت و آموزه‌های مربوط به این امور نیز از یاد رفت. تمایل به خواسته‌های دنیوی در دل افراد قوی شد و حرمت شریعت از دل‌ها محو گردید. بی‌احترامی به دین ریشه گرفت و بسیاری به راحتی به انجام عبادات و نماز و روزه بی‌اعتنا شدند، به طوری که در میدان غفلت مشغول گردش شدند و همه تنها به دنبال ارضای شهوات خود بودند و از حرام غافل شدند. آنها به رفتارهای ناپسند خود ادامه دادند و نه‌تنها به این بسنده نکردند، بلکه به حقایق والاتری اشاره کردند و ادعا کردند که فراتر از بندگی رفته و به حقیقت وصال رسیده‌اند. آنان بر این باور بودند که در زمینه‌ی حقیقت، در جایگاه بالایی قرار گرفته‌اند و هر آنچه که انجام می‌دهند، برآیند رضایت خداوند است. این افراد خود را از ویژگی‌های بشری پاک دانسته و می‌پنداشتند که به مقام والایی دست یافته‌اند، در حالی که سخنان و کردارشان دیگر به ایشان تعلق داشت و این نشانه‌ای از بی‌احترامی و عدم ادب بود.
و چون درازشد این حال کی در وی ایم بدانچه اشاره کردم ببرخی از وی اندرین قصّه و تا بدین غایت زبان نگشادم بانکار، از رشک برین طریقت که یاد کنم اهل این طریقت را به بدی. و یا مخالفتی راه یابد کی عیب ایشان آشکارا گرداند از بهر آنک مخالفان این طایفه را و منکران ایشان را اندر دنیا بلاهای صعب بود. و چشم همی داشتم که این فترت بگذرد و بریده گردد و باصلاح آید و مگر حق سُبْحانَهُ و تَعالی بفضل خویش بیداری پدید آرد آنرا که ازین طریقه برگشت اندر ضایع کردن آداب این طایفه. و هر روز کار صعب تر است. و بیشتر اهل زمانه اندر دیار تباهی همی افزایند و ترسیدم بر دلها که اعتقاد کنند کی ابتداء این طریقت همچنین بودست. و بنابراین قاعده کردند و و سلف برین جمله برفتند. و این رسالت تعلیق کردم بشما أکْرَمَکُمُ اللّهُ و یاد کردم اندر وی بعضی از سیرت پیروان این طایفه اندر آداب و اخلاق و معاملات و نیّتهای دلهای ایشان و آنچه اشارت کرده اند از وجدهای ایشان و چگونگی زیادت درجات ایشان از بدایت تا بنهایت. تا مریدان این طایفه را قوّتی بود و اندر نشر کردن این شکایت مرا تسلّی باشد. و از خداوند کریم فضل و مثوبت حاصل آید. و یاری خواهم از خداوند سُبْحانَهُ وَتَعالی در آنچه یاد کنم و کفایت از وی خواهم و عصمت از خطا. و درود و آمرزش خواهم و رهانیدن ازو. و وی بفضل سزاوار است و بر آنچه خواهد قادر.
هوش مصنوعی: زمانی که به این وضعیت طولانی فکر می‌کردم که در مورد برخی از جنبه‌های این موضوع صحبت کردم و تا به حال سکوت کرده‌ام، نگران بودم مبادا رشک بر این روش بر من غالب شود و بخواهم افرادی که در این مسیر هستند را به بدی یاد کنم. همچنین نگران این بودم که مبادا بخواهم به مخالفت با آنان پرداخته و عیوبشان را به طور علنی آشکار سازم، چون مخالفان و منکران این گروه در دنیا با مشکلات بزرگی روبه‌رو هستند. امیدوار بودم که این فاصله زمانی به پایان برسد و اوضاع بهبود یابد، اما تنها خداوند می‌تواند با فضل خود بیداری را به کسانی بدهد که از این روش بازگشته و آداب این طایفه را نادیده می‌گیرند. هر روز وضعیت سخت‌تر می‌شود و تعداد کسانی که در این روزگار به تباهی می‌گرایند، در حال افزایش است. نگرانم که مردم گمان کنند که آغاز این روش چنین بوده و براساس همین برداشت، قواعدی وضع کنند، در حالی که سلف‌های پیشین به شکلی دیگر عمل کردند. این مطالب را به شما منتقل می‌کنم و در آن به برخی صفات پیروان این طایفه در آداب، اخلاق، معاملات و نیاتشان اشاره می‌کنم و آنچه درباره حالات روحانی‌شان و چگونگی پیشرفت آنها از ابتدا تا انتها آمده است، یادآوری می‌کنم. این کار می‌تواند به مریدان این طایفه قوت بخشد و برای من تسلی باشد تا این شکایت را منتشر کنم. امیدوارم از خداوند کریم فضل و پاداش بگیرم و در آنچه یاد می‌کنم، از خدا یاری و وسعتم را بطلبم و از خطا مصون بمانم. همچنین درخواست آمرزش و رهایش از او دارم، زیرا او به فضل خود شایسته است و بر هر چیزی توانایی دارد.