بخش ۲۲ - فصل
و واجب بود مرید را نگاه داشتن عهدی که با خدای تعالی کرده باشد که شکستن عهد در راه ارادت همچون رِدّه بود از دین، اهل ظاهر را.
و مرید باید که بر هیچ چیز عهد نکند با خدای تعالی باختیار خویش چندانک تواند زیرا که در لوازم شرع خود چندانی مجاهدت هست که وسع او در آن نرسد. قالَ اللّهُ تَعالی در صفت قومی وَرَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوها ماکَتَبْناها عَلَیْهِمْ الَّا اتْبِغاءَ رِضْوانِ اللّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها.
بخش ۲۱ - فصل: و از حکم مرید آن بود که چون خدمت درویشان کند صبر کند بر جفای ایشان که با او کنند، و اعتقاد کند که روح خویش را بذل کند در خدمت ایشان و ایشان او را بر آن شکر نکنند و او باز آن همه از تقصیر خویش عذر خواهد، و بر خویشتن از جنایت اقرار کند تا دل ایشان خوش باشد و اگرچه داند که او بریْ السّاحه است.بخش ۲۳ - فصل: از کار مرید آنست که کوتاه امل باشد که درویش در بند وقت بودن چون او را در مستقبل تدبیر بود یا بغیر از آن وقت که دروست، او را، اَمَلی بود ازو هیچ چیز نیاید.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.