گنجور

بخش ۱ - باب پنجاه و سوم در اثبات کرامات اولیاء

بدانک پیدا آمدن کرامات بر اولیاء جایز است و دلیل بر جواز آن آنست که هر کار که بودن آن صورت به بندد در عقل و حاصل شدن آن ادا نکند برداشتن اصلی از اصول، واجب بود وصف کردن حق تعالی بقدرت بر آفریدن آن و چون واجب بود آن در مقدور حق تعالی باید که روا بود حاصل شدن آن و پدید آمدن کرامات نشان صدق آنکس بود که بر وی ظاهر گردد اندر احوال و هر که صادق نبود کرامات روا نبود که بر وی ظاهر گردد و دلیل برین آنست که قدیم سُبْحانَهُ وَتَعالی ما را بشناساند تا ما فرق کنیم میان آنک صادق بود اندر احوال و میان آنک مُبْطِل بود از طریق استدلال که آن کاریست موهوم و این نبود مگر باختصاص ولی بدانچه باز نیارند در دعوی وی زیرا که اگر اندر دعوی کاذب بود او را کرامت نبود که اگر چنین بودی فرق نبودی میان راست گوی و دروغ گوی و این آن کرامتست که ما بدان اشارت کردیم و لابدّ کرامت فعلی بود ناقض عادت اندر ایّام تکلیف، ظاهر گردد بر کسی که موصوف بود بولایت، اندر معنی تصدیق حال او.

و سخن گفته اند مردمان اندر فرق میان کرامت و معجزات از اهل حق.

استاد امام ابواسحق اسفراینی قُدِسَّ سِرُّهُ گفتی معجزات دلیل صدق انبیاء بود و دلیل نبوّت با غیر نبی یافتن محال بود چنانک فعل محکم عالِم را دلیل بود اندر آن که او عالمست، از کسی که نه عالم بود نیاید و گفتی اولیاء را کرامت بود چون مانند دعائی که اجابت بود امّا آنچه جنس معجزات پیغمبران بود اولیا را نبود.

امّا استاد امام ابوبکر فورک رَحِمَهُ اللّهُ گوید معجزات دلالت صدقست، اگر کسی دعوی نبوّت کند معجزه فرا نماید دلیل بود بر صدق او و گفتار او و اگر دعوی ولایت کند معجزه دلیل بود بر صدق او اندر حال او و آنرا کرامت گویند و معجزه نگویند، هرچند که او جنس معجزه بود تا فرق بود میان نبی و ولی و معجزه و کرامت.

و او گفتی فرق میان معجزه و کرامت آنست که انبیا عَلَیْهِمُ السَّلامُ مأمورند باظهار معجزه و بر ولی پنهان داشتن آن واجبست و نبی بدان دعوی کند و بر قطع و یقین گوید که چنین باشد که من میگویم و ولی دعوی نکند و قطع نکند که چنین کنم از بیم آنک نباید که مکری بود.

چنین گوید آنک یگانۀ روزگار خویش بود اندر بارۀ خویش قاضی امام ابوبکر اشعری قُدِسَّ روحُهُ که معجزات خاصه انبیا را بود و کرامات اولیا را بود و اولیا را معجزات نبود زیرا که از شرط معجزست که دعوی با وی پیوسته بود و معجزت نه عین معجزه را بود و معجزه آنگه معجزه بود که حاصل آید بر وصفهای بسیار که هر گه یک شرط مختلّ شود از شرایط وی، معجزه نبود و یکی از شرایط آن دعوی پیغمبریست و ولی دعوی پیغمبری نکند پس آنچه وی را شود معجزه نبود و این آن قول است که اعتماد بر وی است و ما بدین طریق گوییم و شرائط معجزه بیشتر اندر کرامات بازیابند مگر این یک شرط.

و کرامات فعلی بود ناچار زیرا که هرچه قدیم بود او را بکسی اختصاص نبود و آن ناقض عادت باشد و حاصل شود در زمان تکلیف و اظهار کند بر بنده تخصیص و تفضیل او را، باشد که حاصل شود باختیار و دعاء او و باشد که حاصل نیاید و باشد که بی اختیار او پیدا آید اندر بعضی اوقات.

و ولی را بدعوت کردن خلق نفرموده اندبخویشتن و اگر چیزی پدید کند بر آن کس که اهل بود جایز بود.

و اهل حق مختلف اند که روا بود که ولی داند که او ولی است یا نه.

استاد امام ابوبکر فورک رَحِمَهُ اللّهُ گفتی نشاید، که خوفش بشود و امن واجب کند.

استاد ابوعلی رَحِمَهُ اللّهُ گفتی روا بود که داند و این گفتی و این اختیار جایز دارد و ما نیز آن را برگزیده ایم و بدان گوییم و این واجب نیست در جمله اولیا تا هریکی از ایشان بداند که او ولی است واجباً ولیکن جائز است که بعضی دانند چنانک جائز است که بعضی ندانند، و چون بعضی داند که او ولی است آن معرفت، کرامتی بود او را، جداگانه، و نه کرامت که یکی را بود از اولیاء واجب بود که همه را، آن بود و اگر ولی را کرامت ظاهر نبود، اندر دنیا، اندر ولایت او بآخرت، قدح نکند نابودن آن کرامت اندر دنیا، بخلاف انبیا عَلَیْهِم السَّلامُ که واجب بود که ایشانرا معجزات بود زیرا که پیغامبر فرستاده است بخلق، مردمانرا حاجت بود بدانستن صدق او و آن صدق بنه توان دانست الّا بمعجزه و حال ولی بعکس این بود زیرا که بر خلق واجب نیست بدانستن او که او ولی است و نه بر وی نیز و ده کس از صحابۀ پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ باور داشتند در آنچه ایشانرا خبر داد که ایشان از اهل بهشت اند، اگر کسی گوید این روا نبود زیرا که ایشانرا از درجۀ خوف و بیم بیرون آرد باکی نیست اگر نترسند از تغیّر عاقبت که آنک اندر دل ایشان بود از هیبت و اجلال و عظمت، حق را، از بسیاری خوف بیش بود.

و بدانک ولی پشت بکرامات باز نگذارد و باز آن ننگرد، بود که ایشان اندر پدید آمدن چیزی از آن جنس، قوّت یقین بود و زیادت علم بود از آنک بحقیقت دانند که آن فعل خدایست دلیلی بود ایشانرا بر صحّت آنک ایشان برآنند از عقاید و در جمله قول بکرامات اولیا واجب است و جمهور اهل حق برین اند و از بس خبرهاء متواتر اندرین از هر گونه، و حکایتها آمده است، علم ببودن او و ظاهر شدن آن، بر اولیاء علمیست که شک را بدان راه نیست و هر که در میان این طایفه افتد و حکایتهای ایشان بشنود و خبرها، او را هیچ شک نماند اندرین جمله.

و از دلیلهای این جمله، یکی نصّ قرآنست اندر قصّۀ آصف بن برخیا یار سلیمان عَلَیْهِ السَّلامُ آنک گفت اَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ اَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْکَ طَرْفُکَ و آصف پیغامبر نبود.

از امیرالمؤمنین عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ درست است که او گفت یا سارِیَةُ الْجَبَلَ در میان خطبه روز جمعه و رسیدن آواز عمر بساریه در آن وقت تا از عدو پرهیز کزد و بر کوه شد در آن ساعت.

اگر گوید چگونه روا بود ظاهر شدن کراماتی که زیادت بود در معنی، بر معجزات پیغامبران عَلَیْهِمُ السَّلامُ و روا بود تفضیل اولیا بر انبیا عَلَیْهِمُ السَّلامُ گوییم این کرامتها با معجزۀ پیغمبر ما صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شود زیرا که هر که اندر اسلام صادق نبود کرامات بر وی ظاهر نگردد و هر پیغامبر که در امّت وی یکی را کرامتی بود آن کرامت از جمله معجزات آن پیغمبر بود زیرا که اگر این رسول صادق نبودی کرامت ظاهر نشدی بر آنک متابعت او کرد.

امّا رتبت اولیا هرگز برتبت انبیاء نرسد و اجماع برین منعقد است و آنک ابویزید بسطامی را پرسیدند ازین مسئله گفت مثل آنچه انبیاء عَلَیْهِمُ السَّلامُ داده اند چون مثل خیکی انگبین است آن مقدار که از وی بیرون چکد قطرۀ بود و آن قطره مثل کرامات جمله اولیا بود و آنچه در مشک است مثل آنک پیغمبر ما را بود صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ .

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدانک پیدا آمدن کرامات بر اولیاء جایز است و دلیل بر جواز آن آنست که هر کار که بودن آن صورت به بندد در عقل و حاصل شدن آن ادا نکند برداشتن اصلی از اصول، واجب بود وصف کردن حق تعالی بقدرت بر آفریدن آن و چون واجب بود آن در مقدور حق تعالی باید که روا بود حاصل شدن آن و پدید آمدن کرامات نشان صدق آنکس بود که بر وی ظاهر گردد اندر احوال و هر که صادق نبود کرامات روا نبود که بر وی ظاهر گردد و دلیل برین آنست که قدیم سُبْحانَهُ وَتَعالی ما را بشناساند تا ما فرق کنیم میان آنک صادق بود اندر احوال و میان آنک مُبْطِل بود از طریق استدلال که آن کاریست موهوم و این نبود مگر باختصاص ولی بدانچه باز نیارند در دعوی وی زیرا که اگر اندر دعوی کاذب بود او را کرامت نبود که اگر چنین بودی فرق نبودی میان راست گوی و دروغ گوی و این آن کرامتست که ما بدان اشارت کردیم و لابدّ کرامت فعلی بود ناقض عادت اندر ایّام تکلیف، ظاهر گردد بر کسی که موصوف بود بولایت، اندر معنی تصدیق حال او.
هوش مصنوعی: پیدا شدن معجزات و کرامات از جانب اولیا جایز و ممکن است. دلیل این امر این است که هر کاری که از نظر عقل غیرممکن به نظر می‌رسد، می‌تواند به اراده خداوند اتفاق بیفتد. بنابراین، لازم است که به خداوند به عنوان قادر بر خلق چنین امور اعتقاد داشته باشیم؛ چرا که این کرامات نشانه صداقت شخصی هستند که آنها بر او ظاهر می‌گردند. هر کس که واقعاً در احوال خود صداقت نداشته باشد، این کرامات بر او ظاهر نخواهند شد. این به ما کمک می‌کند تا بین افراد صادق و دروغگو تمایز بگذاریم. اگر یک شخص در ادعای خود دروغگو باشد، دیگر نمی‌توان میان او و راستگو تمایزی قائل شد. ظهور کرامات، که ما به آن اشاره کرده‌ایم، نشان‌دهنده این است که فردی که به ولایت و مقام اولیا وصف شده، در واقع در حال تصدیق و تأیید خود قرار دارد.
و سخن گفته اند مردمان اندر فرق میان کرامت و معجزات از اهل حق.
هوش مصنوعی: مردمان درباره تفاوت بین کرامت و معجزات از دیدگاه اهل حق صحبت کرده‌اند.
استاد امام ابواسحق اسفراینی قُدِسَّ سِرُّهُ گفتی معجزات دلیل صدق انبیاء بود و دلیل نبوّت با غیر نبی یافتن محال بود چنانک فعل محکم عالِم را دلیل بود اندر آن که او عالمست، از کسی که نه عالم بود نیاید و گفتی اولیاء را کرامت بود چون مانند دعائی که اجابت بود امّا آنچه جنس معجزات پیغمبران بود اولیا را نبود.
هوش مصنوعی: استاد امام ابواسحق اسفراینی فرمودند که معجزات نشانه راستگویی پیامبران هستند و غیر ممکن است که کسی به نبوّت برسد بدون اینکه معجزاتی داشته باشد. همانطور که انجام کارهای محکم و علمی از یک عالم نشانه علم اوست و از کسی که عالم نیست بر نمی‌آید. ایشان همچنین اشاره کردند که اولیا نیز دارای کرامت‌هایی هستند، مانند دعاهایی که مورد اجابت قرار می‌گیرند؛ اما آنچه که به عنوان معجزات پیامبران شناخته می‌شود، در اولیا وجود ندارد.
امّا استاد امام ابوبکر فورک رَحِمَهُ اللّهُ گوید معجزات دلالت صدقست، اگر کسی دعوی نبوّت کند معجزه فرا نماید دلیل بود بر صدق او و گفتار او و اگر دعوی ولایت کند معجزه دلیل بود بر صدق او اندر حال او و آنرا کرامت گویند و معجزه نگویند، هرچند که او جنس معجزه بود تا فرق بود میان نبی و ولی و معجزه و کرامت.
هوش مصنوعی: استاد امام ابوبکر فورک می‌گوید که معجزات نشانه‌ای از صدق هستند. اگر کسی ادعای نبوت کند و معجزه‌ای ارائه دهد، این نشان‌دهنده‌ی راستی او و سخنانش است. همچنین، اگر کسی ادعای ولایت کند و معجزه‌ای نشان دهد، این نیز گواهی بر صدق او در آن زمان است و به این نوع از معجزات کرامت گفته می‌شود، هرچند که از نظر نوع، مشابه معجزه هستند. این تفاوت میان نبی و ولی و معجزه و کرامت را مشخص می‌کند.
و او گفتی فرق میان معجزه و کرامت آنست که انبیا عَلَیْهِمُ السَّلامُ مأمورند باظهار معجزه و بر ولی پنهان داشتن آن واجبست و نبی بدان دعوی کند و بر قطع و یقین گوید که چنین باشد که من میگویم و ولی دعوی نکند و قطع نکند که چنین کنم از بیم آنک نباید که مکری بود.
هوش مصنوعی: او گفت که تفاوت میان معجزه و کرامت این است که پیامبران موظفند معجزات را آشکار کنند، در حالی که بر ولی (ولیّ خدا) واجب است که آن را پنهان نگه دارد. نبی باید با قاطعیت و یقین بگوید که آنچه می‌گوید درست است، اما ولی نباید دعوی کند و نمی‌تواند با قطعیت بگوید که چنین کاری انجام می‌دهد، زیرا نگرانی از اینکه ممکن است دروغی باشد وجود دارد.
چنین گوید آنک یگانۀ روزگار خویش بود اندر بارۀ خویش قاضی امام ابوبکر اشعری قُدِسَّ روحُهُ که معجزات خاصه انبیا را بود و کرامات اولیا را بود و اولیا را معجزات نبود زیرا که از شرط معجزست که دعوی با وی پیوسته بود و معجزت نه عین معجزه را بود و معجزه آنگه معجزه بود که حاصل آید بر وصفهای بسیار که هر گه یک شرط مختلّ شود از شرایط وی، معجزه نبود و یکی از شرایط آن دعوی پیغمبریست و ولی دعوی پیغمبری نکند پس آنچه وی را شود معجزه نبود و این آن قول است که اعتماد بر وی است و ما بدین طریق گوییم و شرائط معجزه بیشتر اندر کرامات بازیابند مگر این یک شرط.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفهوم معجزات و کرامات می‌پردازد و به بیان نظر قاضی امام ابوبکر اشعری در این زمینه اشاره دارد. او توضیح می‌دهد که معجزات مخصوص پیامبران هستند و اولیا (افراد نزدیک به خدا) معجزه ندارند، چرا که معجزه به ادعای پیامبری وابسته است و اولیا چنین ادعایی نمی‌کنند. در واقع، هر چیزی که از اولیا سر بزند، معجزه به حساب نمی‌آید، زیرا شرایط خاصی برای معجزه وجود دارد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها ادعای پیامبری است. او همچنین اشاره می‌کند که در کرامات، شرایط بیشتری وجود دارد ولی این شرط اصلی نیست.
و کرامات فعلی بود ناچار زیرا که هرچه قدیم بود او را بکسی اختصاص نبود و آن ناقض عادت باشد و حاصل شود در زمان تکلیف و اظهار کند بر بنده تخصیص و تفضیل او را، باشد که حاصل شود باختیار و دعاء او و باشد که حاصل نیاید و باشد که بی اختیار او پیدا آید اندر بعضی اوقات.
هوش مصنوعی: کرامات و معجزات جدیدی وجود دارد که ناگزیر هستند، زیرا هر آنچه که قدیم است به کسی تعلق ندارد. این موضوع ممکن است بر خلاف عادات معمول باشد و در زمان‌هایی خاص از بنده‌ها نشانه‌های خاص و تمایزاتی را بروز دهد. این کرامات ممکن است به خواسته و دعاهای افراد حاصل شود، یا اینکه به طور ناخواسته و بی‌اختیار در زمان‌هایی ظهور کنند.
و ولی را بدعوت کردن خلق نفرموده اندبخویشتن و اگر چیزی پدید کند بر آن کس که اهل بود جایز بود.
هوش مصنوعی: و ولی را به دعوت انسان‌ها نمی‌طلبند، و اگر کسی چیزی را به وجود آورد، بر آن کسی که به آن کار آشناست، جائز است.
و اهل حق مختلف اند که روا بود که ولی داند که او ولی است یا نه.
هوش مصنوعی: اهل حق (کسانی که به حقایق ایمان دارند) متفاوت هستند و این جائز است که ولی (شخصی که به مقام ولایت رسیده است) بداند که آیا او واقعاً ولی هست یا نه.
استاد امام ابوبکر فورک رَحِمَهُ اللّهُ گفتی نشاید، که خوفش بشود و امن واجب کند.
هوش مصنوعی: استاد امام ابوبکر فورک رحمت الله علیه فرمودند که جایز نیست انسان از چیزی بترسد و به خاطر آن، امنیت را ضروری بداند.
استاد ابوعلی رَحِمَهُ اللّهُ گفتی روا بود که داند و این گفتی و این اختیار جایز دارد و ما نیز آن را برگزیده ایم و بدان گوییم و این واجب نیست در جمله اولیا تا هریکی از ایشان بداند که او ولی است واجباً ولیکن جائز است که بعضی دانند چنانک جائز است که بعضی ندانند، و چون بعضی داند که او ولی است آن معرفت، کرامتی بود او را، جداگانه، و نه کرامت که یکی را بود از اولیاء واجب بود که همه را، آن بود و اگر ولی را کرامت ظاهر نبود، اندر دنیا، اندر ولایت او بآخرت، قدح نکند نابودن آن کرامت اندر دنیا، بخلاف انبیا عَلَیْهِم السَّلامُ که واجب بود که ایشانرا معجزات بود زیرا که پیغامبر فرستاده است بخلق، مردمانرا حاجت بود بدانستن صدق او و آن صدق بنه توان دانست الّا بمعجزه و حال ولی بعکس این بود زیرا که بر خلق واجب نیست بدانستن او که او ولی است و نه بر وی نیز و ده کس از صحابۀ پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ باور داشتند در آنچه ایشانرا خبر داد که ایشان از اهل بهشت اند، اگر کسی گوید این روا نبود زیرا که ایشانرا از درجۀ خوف و بیم بیرون آرد باکی نیست اگر نترسند از تغیّر عاقبت که آنک اندر دل ایشان بود از هیبت و اجلال و عظمت، حق را، از بسیاری خوف بیش بود.
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی رحمه‌الله بیان کردند که دانستن مقام ولی Allah از سوی برخی افراد جایز است و این قابل قبول است که بعضی از اولیا این مقام را درک کنند و برخی دیگر نتوانند. اگر کسی بداند که او ولی است، این یک نعمت خاص برای اوست و نیازی نیست که همه اولیا این شناخت را داشته باشند. اگر ولی، در دنیا، کرامتی از خود بروز ندهد، این امر به هیچ وجه بر مقام او در آخرت تأثیر نخواهد گذاشت، در حالی که برای پیامبران وجود معجزات ضروری است تا مردم بتوانند صداقت آنها را بشناسند. در مورد ولی‌ها، شناخت مقام آنها بر روی مردم واجب نیست و اینکه ده نفر از صحابه پیامبر (ص) به بهشت بودن خود ایمان داشتند، دلیلی بر این است که ترس و بیم نمی‌تواند مانع از شناخت باشد. در واقع، این شناخت بر اساس احساس عظمت و ارادت به حق صورت می‌گیرد.
و بدانک ولی پشت بکرامات باز نگذارد و باز آن ننگرد، بود که ایشان اندر پدید آمدن چیزی از آن جنس، قوّت یقین بود و زیادت علم بود از آنک بحقیقت دانند که آن فعل خدایست دلیلی بود ایشانرا بر صحّت آنک ایشان برآنند از عقاید و در جمله قول بکرامات اولیا واجب است و جمهور اهل حق برین اند و از بس خبرهاء متواتر اندرین از هر گونه، و حکایتها آمده است، علم ببودن او و ظاهر شدن آن، بر اولیاء علمیست که شک را بدان راه نیست و هر که در میان این طایفه افتد و حکایتهای ایشان بشنود و خبرها، او را هیچ شک نماند اندرین جمله.
هوش مصنوعی: بدانید که ولی (ولی‌الله) هرگز از کرامت‌ها دست نمی‌کشد و به آن‌ها توجه دارد. زمانی که چیزی از این قبیل پدید می‌آید، نشان‌دهنده قوت یقین و افزایش علم است، زیرا آنان به حقیقت می‌دانند که آن فعل از سوی خداوند است. این موضوع بر صحت عقاید آنان دلیلی است و به همین خاطر، اعتقاد به کرامات اولیا ضروری است و بسیاری از اهل حق نیز به این باور دارند. به دلیل آنکه اخبار و حکایت‌های معتبر و متعددی در این زمینه وجود دارد، علم به وجود و ظهور این کرامات برای اولیا به حدی قطعی است که هیچ شکی در آن باقی نمی‌ماند. هر کسی که در میان این گروه قرار بگیرد و از حکایت‌ها و اخبار آنان بشنود، هیچ شکی در این مسائل نخواهد داشت.
و از دلیلهای این جمله، یکی نصّ قرآنست اندر قصّۀ آصف بن برخیا یار سلیمان عَلَیْهِ السَّلامُ آنک گفت اَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ اَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْکَ طَرْفُکَ و آصف پیغامبر نبود.
هوش مصنوعی: یکی از دلایل این جمله، آیه‌ای از قرآن در مورد داستان آصف بن برخیا، یار سلیمان علیه‌السلام است. او گفت: "من قبل از اینکه چشم تو به من برگردد، آن را برایت می‌آورم." و آصف پیامبر نبود.
از امیرالمؤمنین عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ درست است که او گفت یا سارِیَةُ الْجَبَلَ در میان خطبه روز جمعه و رسیدن آواز عمر بساریه در آن وقت تا از عدو پرهیز کزد و بر کوه شد در آن ساعت.
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین عمر رضی‌الله‌عنه در خطبه روز جمعه فریاد زد "یا ساریه، به کوه برو!" و این صدا به ساریه رسید و او در آن لحظه از دشمنان دور شد و به کوه پناه برد.
اگر گوید چگونه روا بود ظاهر شدن کراماتی که زیادت بود در معنی، بر معجزات پیغامبران عَلَیْهِمُ السَّلامُ و روا بود تفضیل اولیا بر انبیا عَلَیْهِمُ السَّلامُ گوییم این کرامتها با معجزۀ پیغمبر ما صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شود زیرا که هر که اندر اسلام صادق نبود کرامات بر وی ظاهر نگردد و هر پیغامبر که در امّت وی یکی را کرامتی بود آن کرامت از جمله معجزات آن پیغمبر بود زیرا که اگر این رسول صادق نبودی کرامت ظاهر نشدی بر آنک متابعت او کرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که چرا کرامات زیادی در معانی وجود دارد که با معجزات پیامبران سلام‌الله‌علیه‌ها تناقض دارد و آیا می‌توان اولیا را بر انبیا برتری داد، پاسخ این است که این کرامات باید با معجزه پیامبر ما، محمد (ص)، سنجیده شوند. زیرا هر کس در اسلام راستگو نباشد، نمی‌تواند کرامت دریافت کند. همچنین، اگر در امتی از یک پیامبر، کسی کرامتی داشته باشد، آن کرامت جزو معجزات آن پیامبر محسوب می‌شود، چرا که اگر آن رسول راستگو نمی‌بود، چنین کرامتی برای کسی که از او پیروی کرده، ظاهر نمی‌شد.
امّا رتبت اولیا هرگز برتبت انبیاء نرسد و اجماع برین منعقد است و آنک ابویزید بسطامی را پرسیدند ازین مسئله گفت مثل آنچه انبیاء عَلَیْهِمُ السَّلامُ داده اند چون مثل خیکی انگبین است آن مقدار که از وی بیرون چکد قطرۀ بود و آن قطره مثل کرامات جمله اولیا بود و آنچه در مشک است مثل آنک پیغمبر ما را بود صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ .
هوش مصنوعی: رتبه اولیا هرگز به پای رتبه انبیاء نمی‌رسد و این موضوع توافق عمومی دارد. زمانی که از ابویزید بسطامی این مسئله را پرسیدند، او گفت که آنچه انبیاء انجام داده‌اند مانند عسل در یک خیکی است؛ مقدار کمی که از آن خارج می‌شود، فقط یک قطره است و این قطره نشان‌دهنده کرامات تمامی اولیا است. اما آنچه در مشک وجود دارد، همانند پیغمبر ما صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ است.