گنجور

باب چهل و سیم - در ادب

قالَ اللّهُ تَعالی مَازاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغی. گویند ادب حضرت نگاه داشت اندرین معنی است قالَ اللّهُ تَعالی قُوا اَنْفُسَکَمْ وَاَهْلیکُمُ ناراً.

ابن عبّاس گوید رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ معنی این آنست که فقهشان بیاموزند و ادب.

عایشه گوید رَضِیَ اللّهُ عَنْها که پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت حق فرزند بر پدر آنست که نام نیکو برو نهد و شیر وی از جائی نیک دهد و ادب فرا آموزد.

از سعیدبن المُسَیِّب حکایت کنند گفت هر که نداند که خدایرا برو چه واجب است در تن او و بامر و نهی متادّب نشود او از ادب دورست.

و روایت کنند از پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ که گفت خدای تعالی بادب کرد مرا و ادبم نیکو کرد.

و حقیقت ادب گرد آمدن خصلتهای خیر بود.

از استاد ابوعلی شنیدم که گفت بنده بطاعت ببهشت رسد و بادب اندر طاعت، بخدای تعالی رسد.

و هم از وی شنیدم که گفت کسی دیدم که خواست که اندر نماز، دست فرا بینی کند دست او فرو گرفت تا ببینی نرسید.

و اشارت اندرین معنی فرا خویشتن کرد زیرا که ممکن نبود که کسی از کسی این بتواند دانستن.

و استاد ابوعلی هرگز پشت باز نگذاشتی روزی اندر مجمعی بود خواستم که بالش فرا پشت او نهم، از بالش فراتر شد، پنداشتم که از بالش از آن سبب فراتر شد که سجّاده ندارد گفت پشت باز نگذارم پس از آن در حال وی نگاه کردم، خود عادت پشت بازگذاشتن نداشته بود.

جَلاجِلی بصری گوید توحید موجبی است که ایمان واجب کند هر که را ایمان نبود توحید نبود و ایمان موجبی است که شریعت واجب کند هر که او را شریعت نبود نه ایمان بود او را و نه توحید و شریعت موجبی است که ادب واجب کند هرکه را ادب نبود او را شریعت و ایمان و توحید نبود.

ابن عطا گوید ادب ایستادن است بادب با هرچه نیکو داشته اند آنرا گفتند چگونه بود گفت آنک معامله با خدای، بادب کند، پنهان و آشکارا چون این بجای آوردی ادیب باشی اگرچه عجمی باشی.

از جُرَیْری حکایت کنند گفت نزدیکِ بیست سالست تا اندر خلوت پای دراز نکرده ام زیرا که آن اولیتر که با خدای ادب نگاه دارم.

از استاد ابوعلی شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ گفت هر که با پادشاهان صحبت کند بر بی ادبی، جهل او را فرا کشتن دهد.

ابن سیرین را پرسیدند که از آدابها کدام نزدیکتر بخدای گفت شناختِ خداوندیِ او و طاعت داشتن او را و بر شادی شکر کردن و بر سختی صبر کردن.

یحیی بن معاذ گوید چون عارف با خدای تَعالی ادب دست بدارد هلاک شود با هلاک شوندگان.

از استاد ابوعلی شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ که گفت ترک ادب موجبی است که راندن بار آرد هر که بی ادبی کند بر بساط، باز درگاه فرستند و هر که بر درگاه بی ادبی کند با ستوربانی فرستند.

حسن بصری را گفتند سخنها بسیار گفتند مردمان اندر ادب، اندر دنیا نافع تر کدامست و اندر آخرت کدام بکارتر است گفت تَفَقُّه اندر دین است و زهد در دنیا و شناخت آنچه خدایرا بر تو است.

یحیی بن معاذ گوید هر که بادب گردد با آداب خدای تَعالی از جملۀ دوستان خدای تَعالی گردد.

سهل گوید قوم استعانت خواستندی بخدای تَعالی بر کار خدای و صبر کردندی خدایرا بر آداب خدای تعالی.

عبداللّهِ مبارک گفت ما باندکی از ادب محتاج تریم از آنک ببسیاری علم.

ولیدبن عتبه گوید عبداللّه مبارک گفت اکنون ادب طلب می کنیم که مُؤَدَّبان برفتند.

و گفته اند سه چیز است که مرد باز آن غریب نباشد، هرجا که باشد، از اهل فساد دور بودن و ادب نگاهداشتن و رنج خویشتن از مردمان بازداشتن.

چون ابوحفص ببغداد شد جنید او را گفت شاگردانرا ادب سلطانان آموختۀ ابوحفص گفت ادبِ نیکو بر ظاهر، عنوانِ ادبِ نیکو بود اندر باطن.

از منصوربن خلف شنیدم که گفت کسی را گفتند ای بی ادب گفت من بی ادب نباشم گفتند ترا ادب که کرد گفت صوفیان.

ابونصرِ سرّاجِ طوسی گفت مردمان اندر ادب بر سه طبقه اند، اهل دنیا بیشترین آداب ایشان اندر فصاحت و بلاغت بود و نگاه داشتن علمها و سمرهاء ملوک و اشعار عرب و اهل دین بیشترین آداب ایشان، اندر ریاضت نفس و بادب کردن جوارح و حدّها نگاه داشتن و ترک شهوات و اهل خاص بیشترین آداب ایشان اندر طهارت دل بود، و مراعات اسرار و وفا بجای آوردن بعهدها و نگاهداشتن وقتها و با خاطرها نانگرستن و نیکوئی ادب اندر جایگاه طلب و اوقات حضور و مقامهاء قرب.

سهل بن عبداللّه گفت هرکه نفس خویش را قهر کند بادب، خدایرا باخلاص پرستید.

و گفته اند کمال ادب هیچکس را نبود مگر انبیا را و صدیّقانرا.

عبداللّهِ مبارک گوید مردمان سخنها بسیار گفته اند اندر آداب، ما همی گوئیم ادب شناخت نفس است.

شبلی گوید گستاخی کردن بگفتار، با حق سُبْحانَهُ ترک ادب بود.

ذوالنّون مصری گوید ادب عارف برتر از همه ادبها بود زیرا که معروف او مُؤَدِّب دل او بود.

یکی ازین طایفه گوید حقّ تَعالی گوید هر که اسما و صفات خویش برو لازم کردم ادب لازم آمد بر وی و هر که او را کشف کردم از حقیقت ذات خویش، گرفتار هلاکش کردم هر کدام خواهی اختیار کن ادب یا عَطَب.

و گویند ابن عطا یک روز پای دراز کرد در میان جماعت خویش و گفت ترک ادب در میان اهل ادب بادب بود و این حکایت را دلیل آرد بر آن خبر که روایت کنند از پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ که ابوبکر و عمر نزدیک او بودند پای دراز کرده بود عثمان درآمد پای برکشید و بپوشید و گفت شرم دارم از مردی که فرشتگان آسمان از وی شرم دارند و این تنبیهی بود بدین حدیث که حشمت عثمان اگرچه بزرگ بود نزدیک او صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حالتی که میان او و ابوبکر و عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما بود صافی تر بود و این بیت بر استشهاد آورد.

شعر:

فِیَّ انْقِباضٌ وَحِشْمَةٌ فَاِذا
صادَفْتُ اَهْلَ اَلْوَفاءِ والْکَرَمَ
اَرْسَلْتُ نَفْسی عَلی سَجِیَّتِها
وَقُلْتُ ماقُلْتُ غَیْرَ مُحْتَشِمٍ

جُنَیْد گوید چون محبّت درست گردد شرطِ ادب بیفتد.

ابوعثمان گوید چون محبّت درست گردد ملازمت ادب بر دوست مؤکّد گردد.

نوری گوید هر که ادب وقت بجای نیارد وقت او مَقْت بود.

ذوالنّون گوید چون مرید از استعمال ادب بیرون آید از آنجا که آمد با هم آنجا شود.

از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ اندر قول خدای عَزَّوَجَلَّ وَاَیُّوبَ اِذْ نادَی رَبَّهُ اَنّی مَسِّنِی الضُّرُ وَاَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ نگفت اِرْحَمْنی ادب خطاب بجای آورد و عیسی عَلَیْهِ السَّلامُ همچنین گفت اِنْ تُعَذِّبْهُم فَاِنَّهُمْ عِبَادُکَ و دیگر گفت اِنْ کُنْتُ فَقَد عَلِمْتَه و چون خداوند تَعالی باز او گوید تو گفتی مردمانرا، مادرم را بخدای گیرید، ادب خطاب نگه داشت نگفت که نگفتم و گفت اگر گفتم تو دانی.

جُنَیْد گوید یکی از صالحان نزدیک من آمد، روز آدینه و گفت درویشی را با من بفرست تا مرا شاد کند و بخانۀ من چیزی خورد، بازنگریستم، درویشی را دیدم، فاقه اندرو اثر کرده اشارت کردم، فراز آمدم گفتم با این شیخ برو و ویرا شادمانه کن بس برنیامد که درویش را دیدم که همی آمد و حالی آن مرد را دیدم که از پس وی می آمد و مرا گفت یا اباالقاسم آن درویش جز یک لقمه نخورد و بیرون آمد گفتم مگر سخنی گفتی که وی را خوش نیامد گفت هیچ چیز نگفتم بازنگرستم ویرا گفتم چرا آن شادی را بر وی تمام نکردی گفت یا سیّدی از کوفه بیرون آمدم تا به بغداد هیچ چیز نخوردم و کراهیّت داشتم که بی ادبی کنم و فاقه اظهار کنم بحضرت تو، مرا بخواندی و شاد شدم که ابتدا از تو رفت، با وی بشدم و من بهمه بهشتها او را رضا نمی دادم لقمۀ برگرفتم و گفت بخور این که بر من دوستر از ده هزار درم چون این بشنیدم دانستم که مرد دون همّت است دست از طعام او بازکشیدم جُنَیْد او را گفت نه ترا گفتم ترک ادب کردۀ بازو گفت یااباالقاسم توبه کردم، دیگر بار بازمنش بفرست، باز فرستاد.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قالَ اللّهُ تَعالی مَازاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغی. گویند ادب حضرت نگاه داشت اندرین معنی است قالَ اللّهُ تَعالی قُوا اَنْفُسَکَمْ وَاَهْلیکُمُ ناراً.
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرموده است که نه چشم منحرف شد و نه طغیان کرد. در این مورد می‌گویند که ادب حضرت حفظ شده است. همچنین خداوند متعال فرموده است که خود و خانواده‌تان را از آتش نگه‌دارید.
ابن عبّاس گوید رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ معنی این آنست که فقهشان بیاموزند و ادب.
هوش مصنوعی: ابن عباس نقل می‌کند که باید به یادگیری فقه و آداب و احترام توجه کرد.
عایشه گوید رَضِیَ اللّهُ عَنْها که پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت حق فرزند بر پدر آنست که نام نیکو برو نهد و شیر وی از جائی نیک دهد و ادب فرا آموزد.
هوش مصنوعی: عایشه می‌گوید که پیامبر اسلام فرمودند که حق فرزند بر پدر این است که نام خوبی برای او انتخاب کند، از شیر خوبی به او بدهد و او را به آداب و اخلاق نیکو تعلیم دهد.
از سعیدبن المُسَیِّب حکایت کنند گفت هر که نداند که خدایرا برو چه واجب است در تن او و بامر و نهی متادّب نشود او از ادب دورست.
هوش مصنوعی: سعید بن المسیب نقل می‌کند که هر کسی که نداند چه چیزهایی بر خدا واجب است بر او و در مسائل امر و نهی درست رفتار نکند، از آداب دور است.
و روایت کنند از پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ که گفت خدای تعالی بادب کرد مرا و ادبم نیکو کرد.
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند که خداوند، مرا به خوبی تربیت کرده و آداب نیکویی به من آموخته است.
و حقیقت ادب گرد آمدن خصلتهای خیر بود.
هوش مصنوعی: حقیقت ادب این است که جمع کردن ویژگی‌های خوب و نیکو می‌باشد.
از استاد ابوعلی شنیدم که گفت بنده بطاعت ببهشت رسد و بادب اندر طاعت، بخدای تعالی رسد.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که گفت انسان با انجام اطاعت و بندگی به بهشت می‌رسد و با رعایت ادب در اطاعت، به خداوند متعال می‌رسد.
و هم از وی شنیدم که گفت کسی دیدم که خواست که اندر نماز، دست فرا بینی کند دست او فرو گرفت تا ببینی نرسید.
هوش مصنوعی: من از او شنیدم که گفت کسی را دیدم که در نماز خواست دستش را بالا ببرد، اما دست او را گرفت و اجازه نداد که بالا ببرد.
و اشارت اندرین معنی فرا خویشتن کرد زیرا که ممکن نبود که کسی از کسی این بتواند دانستن.
هوش مصنوعی: و در این مورد اشاره‌ای به خود کرد چرا که هیچ‌کس نمی‌تواند از کسی دیگر این موضوع را بفهمد.
و استاد ابوعلی هرگز پشت باز نگذاشتی روزی اندر مجمعی بود خواستم که بالش فرا پشت او نهم، از بالش فراتر شد، پنداشتم که از بالش از آن سبب فراتر شد که سجّاده ندارد گفت پشت باز نگذارم پس از آن در حال وی نگاه کردم، خود عادت پشت بازگذاشتن نداشته بود.
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی هرگز اجازه نمی‌داد که پشتش باز باشد. روزی در جمعی بود که خواستم بالشی پشت او بگذارم، اما او به جای اینکه از بالش استفاده کند، به عقب رفت. فکر کردم که ممکن است به خاطر نداشتن سجاده این کار را انجام داد. اما او گفت که پشتش را باز نخواهد گذاشت. بعداً به او نگاه کردم و متوجه شدم که او به طور کلی عادت نداشت که پشتش باز باشد.
جَلاجِلی بصری گوید توحید موجبی است که ایمان واجب کند هر که را ایمان نبود توحید نبود و ایمان موجبی است که شریعت واجب کند هر که او را شریعت نبود نه ایمان بود او را و نه توحید و شریعت موجبی است که ادب واجب کند هرکه را ادب نبود او را شریعت و ایمان و توحید نبود.
هوش مصنوعی: جَلاجِلی بصری می‌گوید که توحید، اصلی است که ایمان را واجب می‌کند. اگر کسی ایمان نداشته باشد، توحید نیز ندارد. همچنین، ایمان خود دلیلی است برای واجب بودن شریعت؛ یعنی اگر کسی شریعت نداشته باشد، نه ایمان و نه توحید در او وجود دارد. در ادامه، شریعت نیز موجب واجب شدن ادب است؛ بنابراین، اگر کسی ادب نداشته باشد، نه شریعت، نه ایمان و نه توحید برای او وجود ندارد.
ابن عطا گوید ادب ایستادن است بادب با هرچه نیکو داشته اند آنرا گفتند چگونه بود گفت آنک معامله با خدای، بادب کند، پنهان و آشکارا چون این بجای آوردی ادیب باشی اگرچه عجمی باشی.
هوش مصنوعی: ابن عطا می‌گوید که ادب به معنای ایستادن و رفتار درست با هر چیز نیکو است. او توضیح می‌دهد که نحوه‌ی رفتار با خداوند، چه در خفا و چه در آشکار، باید با ادب باشد. اگر این نکته را در عمل پیاده کنی، با ادب خواهی بود، حتی اگر به زبان عربی مسلط نباشی.
از جُرَیْری حکایت کنند گفت نزدیکِ بیست سالست تا اندر خلوت پای دراز نکرده ام زیرا که آن اولیتر که با خدای ادب نگاه دارم.
هوش مصنوعی: جریری می‌گوید نزدیک به بیست سال است که در تنهایی‌ام پا دراز نکرده‌ام، زیرا می‌خواهم ادب را در نزد خدا حفظ کنم.
از استاد ابوعلی شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ گفت هر که با پادشاهان صحبت کند بر بی ادبی، جهل او را فرا کشتن دهد.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که فرمودند: هر کسی که با پادشاهان صحبت کند، نشان‌دهنده بی‌ادبی و جهل اوست.
ابن سیرین را پرسیدند که از آدابها کدام نزدیکتر بخدای گفت شناختِ خداوندیِ او و طاعت داشتن او را و بر شادی شکر کردن و بر سختی صبر کردن.
هوش مصنوعی: ابن سیرین راجع به آداب و رفتارهای نیکو از او سوال کردند که کدامیک از آنها به خدا نزدیک‌تر است. او پاسخ داد که شناخت خداوند و اطاعت از او، شکرگزاری در زمان‌های خوشی و صبر در زمان‌های دشواری، از جمله این آداب هستند.
یحیی بن معاذ گوید چون عارف با خدای تَعالی ادب دست بدارد هلاک شود با هلاک شوندگان.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ می‌گوید وقتی که عارف به خداوند متعال احترام و ادب نشان دهد، در پی آن هلاک خواهد شد و همراه هلاک شدگان قرار می‌گیرد.
از استاد ابوعلی شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ که گفت ترک ادب موجبی است که راندن بار آرد هر که بی ادبی کند بر بساط، باز درگاه فرستند و هر که بر درگاه بی ادبی کند با ستوربانی فرستند.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که فرمود: بی‌ادبی باعث می‌شود که انسان از جمع رانده شود. هر کسی که در محیطی بی‌ادب باشد، از آنجا بیرون می‌شود و به او اجازه ورود نمی‌دهند. همچنین، هر کسی که در درگاه ادب بی‌ادبی کند، به خدمت گرفتن او مثل سوار کردن بر حیوانات است.
حسن بصری را گفتند سخنها بسیار گفتند مردمان اندر ادب، اندر دنیا نافع تر کدامست و اندر آخرت کدام بکارتر است گفت تَفَقُّه اندر دین است و زهد در دنیا و شناخت آنچه خدایرا بر تو است.
هوش مصنوعی: از حسن بصری پرسیدند که مردم درباره ادب و رفتار سخن‌های زیادی می‌زنند، در دنیا چه چیزی مفیدتر است و در آخرت چه چیزی کارآمدتر است؟ او پاسخ داد: فهم دین، پارسایی در دنیا و شناختن تکالیف و مسئولیت‌هایی که خداوند بر عهده‌ات گذاشته، اهمیت بیشتری دارد.
یحیی بن معاذ گوید هر که بادب گردد با آداب خدای تَعالی از جملۀ دوستان خدای تَعالی گردد.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ می‌گوید: هر کسی که با احترام و آداب خداوند رفتار کند، به جمع دوستان خداوند ملحق خواهد شد.
سهل گوید قوم استعانت خواستندی بخدای تَعالی بر کار خدای و صبر کردندی خدایرا بر آداب خدای تعالی.
هوش مصنوعی: قوم از خداوند متعال یاری طلبیدند تا در کارهای خداوند صبر و استقامت کنند و به آداب و احکام او عمل نمایند.
عبداللّهِ مبارک گفت ما باندکی از ادب محتاج تریم از آنک ببسیاری علم.
هوش مصنوعی: عبداللّه مبارک گفت که ما در زمینه ادب به مقدار کمی نیاز داریم، اما در علم به مقدار زیادی.
ولیدبن عتبه گوید عبداللّه مبارک گفت اکنون ادب طلب می کنیم که مُؤَدَّبان برفتند.
هوش مصنوعی: ولید بن عتبه نقل می‌کند که عبدالله مبارک گفت اکنون زمان آن است که به دنبال آموختن ادب برویم، چرا که معلم‌های ادب دیگر در میان ما نیستند.
و گفته اند سه چیز است که مرد باز آن غریب نباشد، هرجا که باشد، از اهل فساد دور بودن و ادب نگاهداشتن و رنج خویشتن از مردمان بازداشتن.
هوش مصنوعی: گفته شده است که سه چیز وجود دارد که باعث می‌شود یک مرد هر جا که باشد احساس غریبی نکند. این سه چیز عبارتند از: دوری از افراد فاسد، رعایت ادب و جلوگیری از زحمت دادن به دیگران.
چون ابوحفص ببغداد شد جنید او را گفت شاگردانرا ادب سلطانان آموختۀ ابوحفص گفت ادبِ نیکو بر ظاهر، عنوانِ ادبِ نیکو بود اندر باطن.
هوش مصنوعی: وقتی ابوحفص به بغداد رسید، جنید به او گفت که شاگردان باید آداب رفتار با سلطان‌ها را یاد بگیرند. ابوحفص پاسخ داد که آداب خوب در ظاهر، نشانه ادب خوب است، اما در حقیقت، این آداب باید در باطن هم وجود داشته باشد.
از منصوربن خلف شنیدم که گفت کسی را گفتند ای بی ادب گفت من بی ادب نباشم گفتند ترا ادب که کرد گفت صوفیان.
هوش مصنوعی: منصور بن خلف نقل می‌کند که به کسی گفتند بی‌ادب است. او در پاسخ گفت که بی‌ادب نیست. از او پرسیدند که چه کسی تو را مؤدب کرده است و او پاسخ داد: صوفیان.
ابونصرِ سرّاجِ طوسی گفت مردمان اندر ادب بر سه طبقه اند، اهل دنیا بیشترین آداب ایشان اندر فصاحت و بلاغت بود و نگاه داشتن علمها و سمرهاء ملوک و اشعار عرب و اهل دین بیشترین آداب ایشان، اندر ریاضت نفس و بادب کردن جوارح و حدّها نگاه داشتن و ترک شهوات و اهل خاص بیشترین آداب ایشان اندر طهارت دل بود، و مراعات اسرار و وفا بجای آوردن بعهدها و نگاهداشتن وقتها و با خاطرها نانگرستن و نیکوئی ادب اندر جایگاه طلب و اوقات حضور و مقامهاء قرب.
هوش مصنوعی: ابونصر سرّاج طوسی می‌گوید: مردم در زمینه آداب به سه دسته تقسیم شده‌اند. دسته اول، اهل دنیا هستند که بیشتر به فصاحت و بلاغت، نگهداری دانش‌ها، حکمت‌های پادشاهان و اشعار عرب توجه دارند. دسته دوم، اهل دین هستند که بیشتر به ریاضت نفس، آراستگی اعضا، رعایت حدود و دوری از وسوسه‌ها اهمیت می‌دهند. دسته سوم، اهل خاص هستند که به پاکی دل، حفظ اسرار، وفاداری به عهدها، رعایت زمان‌ها و توجه به نیکویی آداب در زمان‌های درخواست و حضور و مقام قرب اهمیت بیشتری می‌دهند.
سهل بن عبداللّه گفت هرکه نفس خویش را قهر کند بادب، خدایرا باخلاص پرستید.
هوش مصنوعی: سهل بن عبداللّه گفته است که هر کسی بتواند بر نفس خود غلبه کند و آن را رام کند، می‌تواند خدا را با اخلاص و قلبی پاک عبادت کند.
و گفته اند کمال ادب هیچکس را نبود مگر انبیا را و صدیّقانرا.
هوش مصنوعی: گفته شده است که هیچ کس به کمال ادب نرسیده است، جز پیامبران و راستگویان.
عبداللّهِ مبارک گوید مردمان سخنها بسیار گفته اند اندر آداب، ما همی گوئیم ادب شناخت نفس است.
هوش مصنوعی: عبدالله مبارک می‌گوید مردم درباره آداب و رفتارها زیادی صحبت کرده‌اند، اما ما می‌گوییم ادب درک و شناخت خود است.
شبلی گوید گستاخی کردن بگفتار، با حق سُبْحانَهُ ترک ادب بود.
هوش مصنوعی: شبلی می‌گوید که بی‌احترامی به گفتار و کلام خداوند، نادیده گرفتن آداب و ادب است.
ذوالنّون مصری گوید ادب عارف برتر از همه ادبها بود زیرا که معروف او مُؤَدِّب دل او بود.
هوش مصنوعی: ذوالنّون مصری می‌گوید که آداب عارفان از تمام آداب دیگر بالاتر است، زیرا آنچه که شهرت اوست، آداب و فرهنگ دلی است که او را تربیت کرده است.
یکی ازین طایفه گوید حقّ تَعالی گوید هر که اسما و صفات خویش برو لازم کردم ادب لازم آمد بر وی و هر که او را کشف کردم از حقیقت ذات خویش، گرفتار هلاکش کردم هر کدام خواهی اختیار کن ادب یا عَطَب.
هوش مصنوعی: یکی از اعضای این طایفه می‌گوید که خداوند فرموده است: هر کسی که اسم‌ها و صفات خود را بر او واجب کرده‌ام، باید آداب لازم را رعایت کند. و هر کسی که حقیقت ذات خود را به او آشکار کرده‌ام، به هلاکت خواهد افتاد. پس انتخاب با شماست: آداب را برگزینید یا گرفتار حوادث شوم شوید.
و گویند ابن عطا یک روز پای دراز کرد در میان جماعت خویش و گفت ترک ادب در میان اهل ادب بادب بود و این حکایت را دلیل آرد بر آن خبر که روایت کنند از پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ که ابوبکر و عمر نزدیک او بودند پای دراز کرده بود عثمان درآمد پای برکشید و بپوشید و گفت شرم دارم از مردی که فرشتگان آسمان از وی شرم دارند و این تنبیهی بود بدین حدیث که حشمت عثمان اگرچه بزرگ بود نزدیک او صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حالتی که میان او و ابوبکر و عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما بود صافی تر بود و این بیت بر استشهاد آورد.
هوش مصنوعی: ابن عطا یک روز در جمع دوستانش پایش را دراز کرد و گفت که بی‌ادبی در میان ادب‌دوستان، خود نوعی ادب است. او این صحبت را به داستانی از پیامبر اسلام نسبت داد که ابوبکر و عمر در نزد او حضور داشتند و عثمان وارد شد و وقتی پایش را دراز دید، آن را برداشت و گفت که از مردی که فرشتگان آسمان از او شرم دارند، شرم می‌کند. این حاکی از احترام و حشمت عثمان بود، هرچند که او مقام و منزلت بالایی داشت، ولی ارتباطش با ابوبکر و عمر از نظر ادب و احترام، بسیار خالص‌تر و صمیمانه‌تر بود. ابن عطا برای حمایت از این موضوع، به یک بیت شعر نیز اشاره کرد.
فِیَّ انْقِباضٌ وَحِشْمَةٌ فَاِذا
صادَفْتُ اَهْلَ اَلْوَفاءِ والْکَرَمَ
هوش مصنوعی: در من حالت‌هایی از درون‌گرایی و احترام وجود دارد، اما وقتی با کسانی که وفا و سخاوت دارند روبرو می‌شوم، احساسی متفاوت پیدا می‌کنم.
اَرْسَلْتُ نَفْسی عَلی سَجِیَّتِها
وَقُلْتُ ماقُلْتُ غَیْرَ مُحْتَشِمٍ
هوش مصنوعی: من روحم را به دنبال طبیعت خود فرستادم و آنچه را که گفتم، جز به گونه‌ای بی‌پروا نگفتم.
جُنَیْد گوید چون محبّت درست گردد شرطِ ادب بیفتد.
هوش مصنوعی: جُنَیْد می‌گوید هنگامی که عشق واقعی و خالص به وجود می‌آید، رعایت آداب و قوانین از اهمیت کمتری برخوردار می‌شود.
ابوعثمان گوید چون محبّت درست گردد ملازمت ادب بر دوست مؤکّد گردد.
هوش مصنوعی: ابوعثمان می‌گوید هنگامی که محبت واقعی شکل می‌گیرد، رعایت آداب و احترام در ارتباط با دوست نیز به طور جدی مورد توجه قرار می‌گیرد.
نوری گوید هر که ادب وقت بجای نیارد وقت او مَقْت بود.
هوش مصنوعی: نوری می‌گوید هرکس به موقع ادب و رفتار مناسب را رعایت نکند، زمان او بی‌ارزش و هدر رفته خواهد بود.
ذوالنّون گوید چون مرید از استعمال ادب بیرون آید از آنجا که آمد با هم آنجا شود.
هوش مصنوعی: ذوالنون می‌گوید وقتی که شما از رعایت آداب فاصله بگیرید، به همان نقطه‌ای که از آنجا شروع کرده‌اید برمی‌گردید.
از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم رَحِمَهُ اللّهُ اندر قول خدای عَزَّوَجَلَّ وَاَیُّوبَ اِذْ نادَی رَبَّهُ اَنّی مَسِّنِی الضُّرُ وَاَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ نگفت اِرْحَمْنی ادب خطاب بجای آورد و عیسی عَلَیْهِ السَّلامُ همچنین گفت اِنْ تُعَذِّبْهُم فَاِنَّهُمْ عِبَادُکَ و دیگر گفت اِنْ کُنْتُ فَقَد عَلِمْتَه و چون خداوند تَعالی باز او گوید تو گفتی مردمانرا، مادرم را بخدای گیرید، ادب خطاب نگه داشت نگفت که نگفتم و گفت اگر گفتم تو دانی.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم که در مورد گفتار خداوند و ناله‌ای که حضرت ایوب به درگاه پروردگار داشت، اشاره کرد که او نگفت "مرا رحم کن"، بلکه با ادب سخن گفت و از خداوند به رحمتش یاد کرد. همچنین فرمودند که حضرت عیسی نیز به همین نحو بیان کرد که اگر تو آنها را عذاب کنی، آنها بندگان تو هستند و اضافه کرد که اگر من گناهی کرده‌ام، تو کاملاً به آن آگاهی. وقتی خداوند متعال به او پاسخ می‌دهد که تو در مورد بندگان من چه گفتی، او با ادب کلامش را نگه داشته و نگفت که چیزی نگفتم، بلکه با اشاره به علم خدا، بیان کرد که اگر از من چیزی سر زده، تو می‌دانی.
جُنَیْد گوید یکی از صالحان نزدیک من آمد، روز آدینه و گفت درویشی را با من بفرست تا مرا شاد کند و بخانۀ من چیزی خورد، بازنگریستم، درویشی را دیدم، فاقه اندرو اثر کرده اشارت کردم، فراز آمدم گفتم با این شیخ برو و ویرا شادمانه کن بس برنیامد که درویش را دیدم که همی آمد و حالی آن مرد را دیدم که از پس وی می آمد و مرا گفت یا اباالقاسم آن درویش جز یک لقمه نخورد و بیرون آمد گفتم مگر سخنی گفتی که وی را خوش نیامد گفت هیچ چیز نگفتم بازنگرستم ویرا گفتم چرا آن شادی را بر وی تمام نکردی گفت یا سیّدی از کوفه بیرون آمدم تا به بغداد هیچ چیز نخوردم و کراهیّت داشتم که بی ادبی کنم و فاقه اظهار کنم بحضرت تو، مرا بخواندی و شاد شدم که ابتدا از تو رفت، با وی بشدم و من بهمه بهشتها او را رضا نمی دادم لقمۀ برگرفتم و گفت بخور این که بر من دوستر از ده هزار درم چون این بشنیدم دانستم که مرد دون همّت است دست از طعام او بازکشیدم جُنَیْد او را گفت نه ترا گفتم ترک ادب کردۀ بازو گفت یااباالقاسم توبه کردم، دیگر بار بازمنش بفرست، باز فرستاد.
هوش مصنوعی: جُنَیْد نقل می‌کند که یکی از افراد صالح به او نزدیک شد و در روز جمعه از او درخواست کرد که درویشی را به سویش بفرستد تا او را شاد کند و غذایی برایش بیاورد. جُنَیْد به درویشی اشاره کرد که از شدت گرسنگی آثار آن را در چهره‌اش می‌دید. وقتی درویش نزد آن مرد رفت، مدت زیادی نگذشت که جُنَیْد متوجه شد آن مرد فقط یک لقمه خورده و سپس بیرون آمده است. وقتی از او پرسید که آیا سخنی گفته که درویش را ناراحت کرده، او گفت که هیچ چیز نگذشته است. آن مرد توضیح داد که از کوفه به بغداد آمده و از خوردن چیزی خودداری کرده، زیرا نمی‌خواسته بی‌ادبی کند و فقر خود را در حضور جُنَیْد نشان دهد. سرانجام، جُنَیْد به او گفت که نمی‌خواهد رضایتش را با بهشت‌ها بدست آورد، پس لقمه‌ای برداشت و آن مرد گفت که این لقمه برایش مهم‌تر از ده هزار درهم است. با شنیدن این جمله، جُنَیْد متوجه شد که او فردی بی‌همت است و از طعام او دست کشید. جُنَیْد سپس به درویش گفت که بی‌ادبی کرده و آن مرد در پاسخ گفت که از این پس توبه کرده و درخواست کرد دوباره برایش درویشی بفرستند. جُنَیْد دوباره او را فرستاد.