قالَ اللّهُ تَعالی لِلْفُقَراءِ الَّذینَ اُحْصِروُا فی سَبیلِ اللّهِ لایَسْتَطِیعوُنَ ضَرْباً فی الْاَرضِ.
ابوهریره رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت درویشان در بهشت شوند پیش از توانگران به پانصد سال، و آن نیم روز بود از روزهای آن جهانی.
عبداللّه رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغامبر گفت صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مسکین نه آنست که میگردد که لقمۀ به وی دهند یا دو، یا خرمائی یا دو گفتند پس مسکین کدامست یا رسول اللّه گفت آنک نیابد آنچه او را در خورد بود و شرم دارد که از مردمان خواهد و مردمان او را ندانند که صدقه به وی دهند.
استاد امام ابوالقاسم رَحِمَهُ اللّهُ گوید آنک گفت شرم دارد که سؤال کند یعنی از خدای شرم دارد نه از مردمان.
و گفته اند درویشی شِعار اولیا بود و پیرایۀ اصفیا و اختیار حقّ سُبْحَانَهُ وَتَعالی خاصگان خویش را از اتقیا و انبیا عَلَیْهِمُ السَّلامُ و درویشان گزیدگان خدای اند از بندگان او و موضع رازهاء او، اندر میان خلقانِ او وخلق را سبب ایشان نگاه میدارد و ببرکۀ ایشان ورزی همی دهد و درویشان صابر هم نشینان خدای باشند در قیامت و چنین خبر آمده است از رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ .
عمرِ خطّاب رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت هرچیزی را کلیدی است و کلید بهشت دوستی درویشان است و درویشان صابر هم نشینان خدای تعالی باشند روز قیامت.
گویند روزی مردی ده هزار درم نزدیک ابراهیم ادهم آورد نپذیرفت، گفت میخواهی که نام من از دیوان درویشان بیرون کنی بدین ده هزار درم.
معاذ النَسفی گوید خدای هیچ قوم را هلاک نکند بهرچه کند تا آنگاه که درویشانرا حقیر ندارد و با ایشان خواری نکند.
و نیز گفته اند اگر درویش را هیچ فضیلت نباشد مگر آنک فراخی جوید و نرخ ارزان خواهد مسلمانانرا، آن کفایت بود از بهر آنک او را بباید خرید و توانگر را بباید فروخت، این عوامِّ درویشان باشند، خاص ایشانرا بنگر که چه باشد.
یحیی بن معاذ را پرسیدند از درویشی گفت حقیقت وی آن بود که جز بخدای مستغنی نگردد و رسم آن بود که سبب ویرا نبود.
ابراهیم قصّار گوید درویشانرا لباسی بود که اندر آن متحقّق باشند، رضا بار آرد ایشانرا.
درویشی نزدیک استاد ابوعلی آمد، در سال اربع و تسعین یا خمس و تسعین و ثلثمایه از زوزن، پلاسی پوشیده و کلاهی پلاسین بر سر، یکی از اصحاب ما او را گفت بر روی طیبت، این پلاس بچند خریدۀ گفت بدنیا خریده ام و بعقبی از من باز خواستند و نفروختم.
و از استاد ابوعلی شنیدم که گفت درویشی اندر مجلس برپای خاست، چیزی میخواست و گفت سه روز است تا هیچ چیز نخورده ام یکی از مشایخ آنجا حاضر بود بانگ بر وی زد و گفت تو دروغ گوئی که درویشی سرّی است از اسرار خدای جَلَّ جَلالُهُ و او سرّ خویش جائی ننهد که کسی آشکارا کند.
حَمْدُون قصّار گوید چون ابلیس و یاران وی گرد آیند بهیچ چیز شاد نگردند چنانک بسه چیز، آنک مؤمنی را بکشد و دیگر آنک کسی بر کفر بمیرد و دیگر آنک کسی را دلی بود که در وی بیم درویشی باشد.
جُنَیْد روزی گفت یا مَعْشَر اَلْفُقَراءِ شمارا بخدای شناسند و برای خدای گرامی دارند، بنگرید تا با خدای چون باشید.
محمّدبن عبداللّه الفرغانی را پرسیدند از درویشی بخدای و استغنا بخدای گفت چون درویشی درست گردد استغنا درست گردد، رعایت بر بنده تمام شود، نگویند کدام تمامتر درویشی یا استغنا زیرا که آم دو حالتست یکی تمام نباشد مگر بدیگر.
رُویَم را پرسیدند از صفت درویشی گفت تن بحکم خدای دادن.
و گفته اند نور درویش سه چیزست نگاهداشتن سِرّ و گزاردن فریضه و صیانت اندر درویشی.
ابوسعید خرّاز را گفتند چونست که رفق توانگران بدرویشان نرسد گفت سه چیز را یکی آنک آنچه ایشان دارند حلال نباشد و دیگر آنک بدان موفّق نباشند و دیگر درویشانرا، بلا اختیار کرده اند.
خداوند تعالی بموسی عَلَیْه السَّلامُ وحی فرستاد که ای موسی چون درویشانرا بینی ایشانرا بپرس همچانک توانگران و اگر این نکنی هرچه ترا آموختم اندر زیر خاک کن.
ابوذر را حکایت کنند که گفت اگر از کوشکی بیفتم و هفت اندام مرا بشکند دوستر دارم از آنک با توانگری بنشینم زیرا که از پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شنیدم که گفت دور باشید از مردگان گفتند مردگان کیستند گفت توانگران.
ربیع بن خُثَیْم را گفتند نرخ گران شد گفت ما بر خدای عَزَّوَجَلَّ خوارتر از آنیم که ما را گرسنه دارد، گرسنه اولیا را دارد.
ابراهیم ادهم گفت ما درویشی جستیم توانگری ما را پیش آمد و مردمان توانگری جستند ایشانرا درویشی پیش آمد.
یحیی بن معاذ را پرسیدند که درویشی چیست گفت بیم درویشی گفتند توانگری چیست گفت ایمنی بخدای.
ابن الْکَرْنَبی گوید درویش صادق از توانگری بترسد از بیم آنک توانگر گردد و درویشی برو تباه شود چنانک توانگران از درویشی بترسند که درویشی توانگری را تباه کند.
خداوند سُبْحَانَه وَتَعالی بموسی عَلَیْهِ السَّلامُ وحی فرستاد که خواهی که روز قیامت حسنات تو همچندان بود که از آنِ همه خلائق گفت خواهم گفت بیمارانرا بازپرس و جامۀ درویشان باز جوی موسی عَلَیْه السَّلامُ بر خویشتن واجب کرد، اندر ماهی هفتۀ گرد درویشان برآمدی و جامۀ ایشان باز جستی و بعیادت بیماران شدی.
سهلِ عبداللّه گوید پنج چیز از گوهر تن است درویشی که توانگری نماید و گرسنۀ که سیری نماید، و اندوهگنی که شادی نماید و مردی که به روز روزه دارد و بشب قیام کند و ضعف فرا ننماید و مردی که او را با دیگری عداوت بود و او را دوستی نماید.
بشربن الحارث گوید فاضلترین مقامها اعتقاد صبرست بر درویشی تا بگور.
ذوالنّون گفت علامت خشم خدا بر بنده خوف بنده است از درویشی.
شبلی گوید فروترین درجه اندر فقر آنست که همه دنیا آنِ مردی باشد بیک روز نفقه کند اگر بر دل او درآید که اگر فردا را قوت بازگرفتمی بهتر بودی، اندر درویشی صادق نباشد.
استاد ابوعلی گوید مردمان اندر درویشی و توانگری بسیار سخن گفته اند که کدام بود فاضلتر و بنزدیک من آن فاضلتر که کسی را کفایتی دهند و اندر آن صیانت کنند.
ابومحمّدبن یاسین گوید ابن جَلّا را پرسیدند از درویشی، گفت خاموش بود تا بیرون شد و باز آمد، پس گفت چهار دانگ بود مرا، شرم داشتم که اندر فقر سخن گویم، بیرون شدم و خرج کردم پس بنشست و اندر فقر سخن گفت.
ابراهیم بن المولّد گوید ابن جلا را دیدم که ازو پرسیدند که مرد مستحقّ اسم فقر کی گردد گفت آنگه که از وی هیچ بقیّت نماند گفتم این چگونه بود گفت چون او را نبود او را بود.
و گفته اند صحّت فقر، آن بود که درویش بهیچ چیز مستغنی نگردد مگر بآنک فقرش باز او بود.
بنان مصری گوید بمکّه بودم و جوانی پیش من بود کیسۀ نزدیک او آوردند که درو درم بود، پیش او بنهاد گفت مرا اندرین حاجت نیست این مرد گفت بر مسکینان تفرقه کن چون شبانگاه بود این مرد را دیدم که خویشتن را چیزی طلب میکرد گفتم اگر خویشتن را چیزی بگذاشتی از آنک نزدیک تو آوردند گفت ندانستم که تا اکنون بزیم.
ابوحفص گوید نیکوترین وسیلتی که بنده بدو تقرّب کند بخدای، دوام فقرست بدو اندر همه حالها و ملازم گرفتن سنّت، اندر همه فعلها و طلب قوت حلال کردن.
مرتعش گوید درویش باید که همّتش از قدمش درنگذرد.
ابوعلی رودباری گوید مردان چهار تن بودند در روزگار خویش یکی از ایشان آن بود که نه از سلطان ستدی و نه از رعیّت و آن یوسف بن اسباط بود هفتاد هزار درم میراث یافت، هیچ چیز برنگرفت، برگ خرما بافتی و دیگری آن بود که از برادران و سلطان بستدی و آن ابواسحق فزاری بود آنچه از برادران بستدی بر مستوران نفقه کردی که ایشان حرکت نکردندی و آنچه از سلطان فرا ستدی نزدیک اهل طَرَطوس فرستادی سه دیگر از برادران فراستدی و از سلطان نگرفتی و آن عبداللّه مبارک بود. از برادران بستدی و بر آن مکافات کردی. و چهارم آنک از سلطان فراستدی و از برادران نستدی و آن مَخْلَدبن الحسین بود. گفتی سلطان منّت بر ننهد و برادران منّت بر نهند.
از استاد ابوعلی شنیدم که گفت در خبرست که هر که توانگری را تواضع کند از برای توانگری او دو ثلث دین او بشود، معنیش آن بود که مرد بدل و زبان و تن تواضع کند چون توانگری را تواضع کند بتن و زبان، دو برخ دین او بشود و اگر بدل معتقد فضل او بود چنانک بزبان و تن، دین او جمله بشود.
و گفته اند کمتر چیزی که بر درویش واجب بود اندر درویشی، چهار چیز بود، علمی باید که او را نگاه دارد و وَرَعی باید که وی را از چیزها بازدارد و یقینی باید که او را برگیرد و ذکری باید که او را بازو اُنْس بود.
و گفته اند هر که درویشی خواهد برای شرف درویشی درویش میرد و هر که درویشی خواهد تا از خدای مشغول نگردد توانگر میرد.
مُزَیِّن گوید راه بخدای بیش از آنست که ستارۀ آسمان اکنون هیچ راه نماندست مگر راه درویشی و این دُرُسْترین راههاست.
نوری گوید صفت درویش آرام بود بوقت نیستی و ایثار بود بوقت هستی.
شبلی را از حقیقت درویشی پرسیدند. گفت آنک بدون خدای عَزَّوَجَلَّ بهیچ چیز مستغنی نگردی.
منصور مغربی گوید ابوسهل خشّاب کبیر گفت مرا فَقْرٌ وَ ذُلٌّ. گفتم که فَقْرٌ و عِزٌّ. گفت فَقْرٌ و ثَری. گفتم نه که فَقْرٌ وَعَرْشٌ.
از استاد ابوعلی شنیدم که گفت مرا پرسیدند از قول پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کادَالْفَقْرُ اَنْ یَکونَ کُفْراً گفتم معنی خبر اینست که خواست درویشی که کفر بود گفتم آفت چیزی و ضدّ او بر حسب فضیلت و قدر او بود هرچه بنفس خویش فاضلتر ضدّ او و آفت او ناقص تر چون ایمان که او شریفترین خصلتها است ضدّ او کفر است پس چون خطر بر درویشی کفرست دلیل بر آنک او شریفترین وصفها است.
جنید گوید چون درویشی را بینی، برفق بین و بعلم مبین یعنی چیزی به وی ده تا شاد شود و علمش مگو که اندوهگن شود.
و از مرتعش روایت کنند که با جُنَید گفتم یا اباالقاسم درویش بود که از علم مستوحش گردد گفت آری درویش چون اندر درویشی صادق بود و او را علم گویند بگدازد چون ار زیز اندر آتش.
مظفّرِ کرمان شاهانی گوید درویش آن بود که او را بخدای حاجت نبود.
استاد امام گوید رَحِمَهُ اللّهُ اندرین لفظ اشکالی دَرَسْت هر که بر وصف غفلت سماع کند و اشارت او اندرین آنست که از مطالبات بیفتاده باشد و اختیار خویش با یکسو نهاده و بدانچه حقّ تَعَالی همی داند رضا داده باشد.
ابن خفیف گوید درویشی نیستی ملک بود و بیرون آمدن از صفات.
ابوحفص گوید فقر درست نیاید کس را تا آنگاه که دادن دوستر ندارد از ستدن و سخا نه آنست که فراخ دست تنگ دست را چیزی دهد، سخا آنست که از نیستی سخاوت کند با آنک دارد.
ابن جَلّا گوید اگر نه شرف تواضع بودی حکم فقیر آنست کی در رفتن خرامیدن کند.
یوسفِ اسباط گوید چهل سالست تا مرا دو پیراهن بیک جای نبودست.
کسی گفت بخواب دیدم که قیامت برخاسته بود، مالک دینار را و محمّدبن واسع را گفتندی که اندر بهشت شوید می نگرستم تا کدام در پیش است محمّدبن واسع در پیش بود، پرسیدم که سبب چیست که او در پیش است گفتند زیرا که او را یک پیراهن بود، مالک دینار را دو پیراهن بود.
مُسوحی گوید درویش آنست که خویشتن را هیچ حاجت نبیند بهیچ چیز از سببها.
سهل بن عبداللّه را پرسیدند که درویش کی برآساید گفت آنگاه که خویشتن را جز آن وقت نه بیند که اندر ویست.
نزدیک یحیی بن معاذ حدیث درویشی و توانگری می رفت گفت فردا، نه توانگری وزن خواهند کرد و نه درویشی، صبر و شکر وزن خواهند کرد باید که تو شکر و صبر آری.
خداوند تَعَالی وحی فرستاد بیکی از پیغمبران که اگر خواهی که بدانی از خویشتن رضاءِ من بنگر تا رضاء درویشان از تو چگونه است.
زَقّاق گوید هر که اندر درویشی تقوی همراه وی نباشد حرام محض خورد.
گویند درویشان اندر مجلس سفیان ثوری چون امیران بودندی.
ابوبکر طاهر گوید حکم درویش آنست که او را رغبت نباشد پس اگر باشد نباید که رغبت وی برتر از کفایت او بود.
از ابوبکر مصری پرسیدند از فقیر صادق گفت لایَمْلِکُ ولایُمْلَکُ معنی آن بود که ویرا ملک نبود و وی ملک کس نبود.
ذوالنّون مصری گوید دوام درویشی با تخلیط دوستر دارم از آنک دوام صفا با عُجْب.
ابوعبداللّه حُصْری گوید ابوحفص حدّاد، بیست سال کار کرد هر روز دیناری کسب او بودی و بر درویشان نفقه کردی و بروزه بودی و میان نماز شام و خفتن بیرون آمدی و دریوزه کردی و روزه بدان بگشادی.
نوری گوید صفت درویش آنست که آرام گیرد بوقت تنگ دستی و بذل و ایثار آنگاه که دارد.
کتّانی گوید نزدیک ما بمکّه جوانی بود جامهاء کهنه داشتی و با ما کم آمیختی و دوستی او اندر دل من افتاد مرا دویست درم از وجهی حلال فتوح بود نزدیک او بردم و بر کنارۀ سجّادۀ او بنهادم و گفتم این مرا فتوح بوده است، اندر من نگریست، بگوشۀ چشم و گفت من فراغت و نشست با خدای تعالی بهفتاد هزار دینار خریدم بغیر از ضیاع ومُسْتَغَلّ میخواهی که مرا بدین غرّه کنی و بفریبی برخاست. و آن سیم آنجا بریخت من بنشستم و آن سیم می برداشتم هیچ عزّ چون عزّ او ندیدم که برخاست و چون ذلّ خویش که من برمی چیدم.
ابوعبداللّه خفیف گفت چهل سالست تا زکوة فطر بر من واجب نبوده است و مرا قبولی بود بسیار، در پیش خاص و عام.
ابواحمدِ صغیر گوید از ابوعبداللّه خفیف پرسیدم که درویشی که سه روز گرسنه باشد پس از آن بیرون آید و سؤال کند آن قدر که ویرا کفایت بود او را چه گویند گفت گدائی بود، چیزکی میخورید و خاموش می باشید که اگر درویشی از ین در درآید شما همگنانرا فضیحت کند.
دُقّی را پرسیدند از ترک ادب درویشان با خدای، اندر احوال ایشان گفت آنگاه بود که از حقیقت با علم آیند.
خیرالنَّساج گوید اندر مسجدی شدم، درویشی اندر من آویخت و گفت اَیُّهاالشَّیْخُ بر من ببخشای، بر من ببخشای که محنت من بزرگست گفتم چیست گفت بلا از من باستدند، و عافیت بمن پیوسته گشت، بنگرستم حال وی، یکدینار او را فتوح بوده بود.
ابوبکر ورّاق گفت خنک درویش در دنیا و آخرت ویرا پرسیدند گفت در دنیا سلطان از وی خراج نخواهد و جبّار در آخرت به وی شمار نکند.
برگردان به زبان ساده
قالَ اللّهُ تَعالی لِلْفُقَراءِ الَّذینَ اُحْصِروُا فی سَبیلِ اللّهِ لایَسْتَطِیعوُنَ ضَرْباً فی الْاَرضِ.
هوش مصنوعی: خداوند متعال به فقیرانی که در راه خدا محدود شدهاند و نمیتوانند در زمین حرکت کنند، فرموده است.
ابوهریره رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت درویشان در بهشت شوند پیش از توانگران به پانصد سال، و آن نیم روز بود از روزهای آن جهانی.
هوش مصنوعی: ابوهريره نقل میکند که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: فقیران و درویشان قبل از ثروتمندان بهشتی میشوند و این تفاوت زمانی برابر با پانصد سال است که در محاسبه آن، به نیم روز از روزهای آخرت اشاره میشود.
عبداللّه رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغامبر گفت صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مسکین نه آنست که میگردد که لقمۀ به وی دهند یا دو، یا خرمائی یا دو گفتند پس مسکین کدامست یا رسول اللّه گفت آنک نیابد آنچه او را در خورد بود و شرم دارد که از مردمان خواهد و مردمان او را ندانند که صدقه به وی دهند.
هوش مصنوعی: عبدالله (رضی الله عنه) میگوید که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: مسکین کسی نیست که گدایی کند تا لقمهای یا دو لقمه به او بدهند یا چند خرما. سپس پرسیدند که پس چه کسی مسکین است، ای رسول الله؟ پیامبر پاسخ داد: مسکین کسی است که آنچه نیاز دارد را پیدا نمیکند و به خاطر شرم خود از مردم نمیتواند درخواست کند و مردم هم او را نمیشناسند تا به او صدقه بدهند.
استاد امام ابوالقاسم رَحِمَهُ اللّهُ گوید آنک گفت شرم دارد که سؤال کند یعنی از خدای شرم دارد نه از مردمان.
هوش مصنوعی: استاد امام ابوالقاسم رحمتالله میفرمایند که شخصی در برابر پروردگار نسبت به پرسش کردن شرمنده است، نه در برابر دیگر انسانها.
و گفته اند درویشی شِعار اولیا بود و پیرایۀ اصفیا و اختیار حقّ سُبْحَانَهُ وَتَعالی خاصگان خویش را از اتقیا و انبیا عَلَیْهِمُ السَّلامُ و درویشان گزیدگان خدای اند از بندگان او و موضع رازهاء او، اندر میان خلقانِ او وخلق را سبب ایشان نگاه میدارد و ببرکۀ ایشان ورزی همی دهد و درویشان صابر هم نشینان خدای باشند در قیامت و چنین خبر آمده است از رسول صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ .
هوش مصنوعی: در برخی از روایات آمده است که درویشان نمایانگر حالتی از اولیا و پاکان هستند و خداوند سبحانه و تعالی برخی از بندگان خاص خود را، یعنی پیشوایان و پیامبران، از بین آنان انتخاب کرده است. درویشان به عنوان بندگان ویژه خدا، در میان مردم قرار دارند و سبب توجه و رحمت الهی به دیگران میشوند. همچنین، به برکت وجود آنها، زندگی بهتری برای مردم فراهم میشود. در روز قیامت، درویشان صابر همراه خداوند خواهند بود و این موضوع در احادیث رسول خدا نیز ذکر شده است.
عمرِ خطّاب رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ گفت هرچیزی را کلیدی است و کلید بهشت دوستی درویشان است و درویشان صابر هم نشینان خدای تعالی باشند روز قیامت.
هوش مصنوعی: عمر خطّاب میگوید که پیامبر اکرم فرمودهاند: هر چیزی یک کلید دارد و کلید بهشت، دوستی با درویشان است. همچنین درویشان صابر در روز قیامت همنشینان خداوند متعال خواهند بود.
گویند روزی مردی ده هزار درم نزدیک ابراهیم ادهم آورد نپذیرفت، گفت میخواهی که نام من از دیوان درویشان بیرون کنی بدین ده هزار درم.
هوش مصنوعی: روزی مردی به ابراهیم ادهم ده هزار درم آورد، اما او آن را نپذیرفت و گفت آیا میخواهی با این پول نام من از لیست درویشان خارج شود؟
معاذ النَسفی گوید خدای هیچ قوم را هلاک نکند بهرچه کند تا آنگاه که درویشانرا حقیر ندارد و با ایشان خواری نکند.
هوش مصنوعی: معاذ النسفی میگوید خداوند هیچ قومی را تا زمانی که نسبت به درویشان خود بیاحترامی نکرده و آنها را کوچک نشمارد، نابود نخواهد کرد.
و نیز گفته اند اگر درویش را هیچ فضیلت نباشد مگر آنک فراخی جوید و نرخ ارزان خواهد مسلمانانرا، آن کفایت بود از بهر آنک او را بباید خرید و توانگر را بباید فروخت، این عوامِّ درویشان باشند، خاص ایشانرا بنگر که چه باشد.
هوش مصنوعی: گفتهاند که اگر یک درویش هیچ فضیلت دیگری نداشته باشد جز اینکه به دنبال رفاه و قیمتهای ارزان برای مسلمانان باشد، همین دلیل کافی است تا او را ارزشمند بدانند و بخرند. اما ثروتمندترها باید فروخته شوند. اینها به عوام درویشان مربوط میشود، اما باید به ویژه به درویشان خاص توجه کرد که وضعیت آنان چه گونه است.
یحیی بن معاذ را پرسیدند از درویشی گفت حقیقت وی آن بود که جز بخدای مستغنی نگردد و رسم آن بود که سبب ویرا نبود.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ در مورد درویشی مورد سؤال قرار گرفت و گفت که حقیقت درویشی به این معناست که انسان تنها به خداوند بینیاز باید توجه کند و هیچ چیز دیگری نمیتواند دلیل و سبب آن باشد.
ابراهیم قصّار گوید درویشانرا لباسی بود که اندر آن متحقّق باشند، رضا بار آرد ایشانرا.
هوش مصنوعی: ابراهیم قصّار میگوید درویشان لباسی دارند که به واسطه آن به حقیقت میرسند و این لباس برای آنها آرامش و رضایت به ارمغان میآورد.
درویشی نزدیک استاد ابوعلی آمد، در سال اربع و تسعین یا خمس و تسعین و ثلثمایه از زوزن، پلاسی پوشیده و کلاهی پلاسین بر سر، یکی از اصحاب ما او را گفت بر روی طیبت، این پلاس بچند خریدۀ گفت بدنیا خریده ام و بعقبی از من باز خواستند و نفروختم.
هوش مصنوعی: یک درویش نزد استاد ابوعلی آمد. در سال نود و چهار، با پیراهن و کلاهی پشمی بر سرش، یکی از دوستان به او گفت که بر روی لباسش، این پلاس چند خریدهای؟ در پاسخ گفت: "این را برای دنیا خریدهام و در آخرت از من بازخواست خواهند کرد و نفروختم."
و از استاد ابوعلی شنیدم که گفت درویشی اندر مجلس برپای خاست، چیزی میخواست و گفت سه روز است تا هیچ چیز نخورده ام یکی از مشایخ آنجا حاضر بود بانگ بر وی زد و گفت تو دروغ گوئی که درویشی سرّی است از اسرار خدای جَلَّ جَلالُهُ و او سرّ خویش جائی ننهد که کسی آشکارا کند.
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی میگوید در مجلسی، شخصی درویش به پا خاست و از گرسنگیاش شکایت کرد که سه روز است چیزی نخورده است. یکی از مشایخ حاضر در جلسه به او اعتراض کرد و گفت تو دروغ میگویی، زیرا درویشی دارای اسراری است که متعلق به خداوند است و او اسرار خود را به راحتی در دسترس دیگران نمیگذارد.
حَمْدُون قصّار گوید چون ابلیس و یاران وی گرد آیند بهیچ چیز شاد نگردند چنانک بسه چیز، آنک مؤمنی را بکشد و دیگر آنک کسی بر کفر بمیرد و دیگر آنک کسی را دلی بود که در وی بیم درویشی باشد.
هوش مصنوعی: حمیدون قصار میگوید وقتی ابلیس و یارانش گرد هم میآیند، به هیچ چیز خوشحال نمیشوند. این حالتی است که در سه موقعیت مشخص به وضوح دیده میشود: اول زمانی که مؤمنی جان خود را از دست میدهد، دوم زمانی که کسی بر کفر از دنیا میرود، و سوم زمانی که فردی دلی پر از ترس از دروایش دارد.
جُنَیْد روزی گفت یا مَعْشَر اَلْفُقَراءِ شمارا بخدای شناسند و برای خدای گرامی دارند، بنگرید تا با خدای چون باشید.
هوش مصنوعی: جُنَیْد یک روز گفت: ای جمع فقرا، شما را به خدا شناخته و مورد احترام خدا قرار میدهند. ببینید که با خدا چگونه خواهید بود.
محمّدبن عبداللّه الفرغانی را پرسیدند از درویشی بخدای و استغنا بخدای گفت چون درویشی درست گردد استغنا درست گردد، رعایت بر بنده تمام شود، نگویند کدام تمامتر درویشی یا استغنا زیرا که آم دو حالتست یکی تمام نباشد مگر بدیگر.
هوش مصنوعی: از محمّد بن عبد الله فرغانی پرسیدند درباره درویشی و بینیازی از خدا. او گفت وقتی درویش به درستی باشد، بینیازی نیز به درستی حاصل میشود. در اینجا رعایت و توجه به بندگی به کمال میرسد. نباید گفت که کدام یک کاملتر است، درویشی یا بینیازی، زیرا هر دو حالت هستند و هیچکدام به تنهایی کامل نیستند مگر اینکه به دیگری توجه شود.
رُویَم را پرسیدند از صفت درویشی گفت تن بحکم خدای دادن.
هوش مصنوعی: از رُویَم درباره ویژگیهای درویشی سوال کردند و او گفت: "تن خود را به حکم خدا میسپارم."
و گفته اند نور درویش سه چیزست نگاهداشتن سِرّ و گزاردن فریضه و صیانت اندر درویشی.
هوش مصنوعی: گفته شده که نور درویش شامل سه چیز است: حفظ راز، انجام واجبات دینی و نگهداری از اصول درویشی.
ابوسعید خرّاز را گفتند چونست که رفق توانگران بدرویشان نرسد گفت سه چیز را یکی آنک آنچه ایشان دارند حلال نباشد و دیگر آنک بدان موفّق نباشند و دیگر درویشانرا، بلا اختیار کرده اند.
هوش مصنوعی: ابوسعید خرّاز گفتند چرا رفق و محبت توانگران نسبت به درویشان کم است؟ ایشان پاسخ دادند که سه دلیل دارد: یکی اینکه آنچه توانگران دارند، حلال نیست؛ دیگر اینکه آنها موفق به کسب محبت و نزدیکی به درویشان نمیشوند؛ و سوم اینکه درویشان به صورت ناخواسته در وضعیت سختی قرار گرفتهاند.
خداوند تعالی بموسی عَلَیْه السَّلامُ وحی فرستاد که ای موسی چون درویشانرا بینی ایشانرا بپرس همچانک توانگران و اگر این نکنی هرچه ترا آموختم اندر زیر خاک کن.
هوش مصنوعی: خداوند به موسی(ع) وحی کرد که وقتی درویشان را میبینی، از آنها بپرس و مانند ثروتمندان رفتار کن. و اگر این کار را انجام ندهی، هر آنچه را که به تو آموختم زیر خاک خواهی کرد.
ابوذر را حکایت کنند که گفت اگر از کوشکی بیفتم و هفت اندام مرا بشکند دوستر دارم از آنک با توانگری بنشینم زیرا که از پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ شنیدم که گفت دور باشید از مردگان گفتند مردگان کیستند گفت توانگران.
هوش مصنوعی: ابوذر نقل میکند که گفته است اگر از جایی بیفتم و هفت استخوانم بشکند، برایم بهتر از این است که با ثروتمندان معاشرت کنم. زیرا او از پیامبر صلیاللهعلیهوآله شنیده که فرمود: از مردگان دوری کنید. وقتی از او پرسیدند مردگان چه کسانی هستند، او گفت: ثروتمندان.
ربیع بن خُثَیْم را گفتند نرخ گران شد گفت ما بر خدای عَزَّوَجَلَّ خوارتر از آنیم که ما را گرسنه دارد، گرسنه اولیا را دارد.
هوش مصنوعی: ربیع بن خثیم در پاسخ به این که قیمتها افزایش یافته است، گفت: ما از نظر خداوند عزیز و جلیل به قدری ناچیز هستیم که او ما را گرسنه نگه ندارد؛ بلکه اوست که بندگانش را در مقام والایی روزی میدهد.
ابراهیم ادهم گفت ما درویشی جستیم توانگری ما را پیش آمد و مردمان توانگری جستند ایشانرا درویشی پیش آمد.
هوش مصنوعی: ابراهیم ادهم میگوید که ما به دنبال درویشی بودیم و در حین جستجو، ثروتی به سراغ ما آمد. اما افرادی که به دنبال ثروت بودند، در این مسیر به درویشی دست یافتند.
یحیی بن معاذ را پرسیدند که درویشی چیست گفت بیم درویشی گفتند توانگری چیست گفت ایمنی بخدای.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ را از درویشی پرسیدند و او گفت درویشی یعنی ترس از خدا. سپس از او درباره توانگری سوال کردند و او پاسخ داد که توانگری یعنی احساس امنیت به خدا.
ابن الْکَرْنَبی گوید درویش صادق از توانگری بترسد از بیم آنک توانگر گردد و درویشی برو تباه شود چنانک توانگران از درویشی بترسند که درویشی توانگری را تباه کند.
هوش مصنوعی: ابن الکرنبی میگوید درویش واقعی از ثروتمندان میترسد، زیرا نگران این است که مبادا ثروتمند شود و به حالت درویشی خود آسیب بزند. به همین ترتیب، ثروتمندان نیز از درویشان میترسند، زیرا نگران هستند که درویش به ثروت آنها لطمه بزند.
خداوند سُبْحَانَه وَتَعالی بموسی عَلَیْهِ السَّلامُ وحی فرستاد که خواهی که روز قیامت حسنات تو همچندان بود که از آنِ همه خلائق گفت خواهم گفت بیمارانرا بازپرس و جامۀ درویشان باز جوی موسی عَلَیْه السَّلامُ بر خویشتن واجب کرد، اندر ماهی هفتۀ گرد درویشان برآمدی و جامۀ ایشان باز جستی و بعیادت بیماران شدی.
هوش مصنوعی: خداوند به موسی (علیهالسلام) وحی کرد که آیا تمایل داری که در روز قیامت حسنات تو به اندازه حسنات همه مخلوقات باشد؟ پس برای بیمارانی که در جامعه وجود دارند، از تو بازخواست خواهد شد و تو باید لباس درویشان را نیز بپوشی. موسی (علیهالسلام) بر خود واجب دانست که هر هفته به دیدار درویشان برود، لباسهای آنها را جستجو کند و از بیماران عیادت کند.
سهلِ عبداللّه گوید پنج چیز از گوهر تن است درویشی که توانگری نماید و گرسنۀ که سیری نماید، و اندوهگنی که شادی نماید و مردی که به روز روزه دارد و بشب قیام کند و ضعف فرا ننماید و مردی که او را با دیگری عداوت بود و او را دوستی نماید.
هوش مصنوعی: عبدالله سهل میگوید که پنج ویژگی در روح و وجود یک درویش وجود دارد: درویشی که میتواند توانگری را به نمایش بگذارد، گرسنهای که احساس سیری کند، فرد غمگینی که بتواند شادی را تجربه کند، مردی که در روز روزهدار است و شبها قیام و عبادت میکند و هرگز در برابر مشکلات ضعیف نمیشود، و مردی که با کسی دشمنی دارد اما او را به دوستی میگیرد.
بشربن الحارث گوید فاضلترین مقامها اعتقاد صبرست بر درویشی تا بگور.
هوش مصنوعی: بشربن الحارث میگوید که بهترین و والاترین جایگاه، ایمان به صبوری در زندگی درویشی تا زمان مرگ است.
ذوالنّون گفت علامت خشم خدا بر بنده خوف بنده است از درویشی.
هوش مصنوعی: ذوالنون میگوید نشانهای از خشم خداوند بر بنده، ترس آن بنده از فقر و نیازمندی است.
شبلی گوید فروترین درجه اندر فقر آنست که همه دنیا آنِ مردی باشد بیک روز نفقه کند اگر بر دل او درآید که اگر فردا را قوت بازگرفتمی بهتر بودی، اندر درویشی صادق نباشد.
هوش مصنوعی: شبلی میگوید کمترین مرتبه در فقر این است که اگر همه دنیا مال یک نفر باشد، تنها به اندازه یک روز برای او هزینه کند. اگر در دل آن فرد این فکر بیفتد که اگر فردا را تأمین کنم، وضعیت بهتری خواهم داشت، آن فرد در درویشی صادق نیست.
استاد ابوعلی گوید مردمان اندر درویشی و توانگری بسیار سخن گفته اند که کدام بود فاضلتر و بنزدیک من آن فاضلتر که کسی را کفایتی دهند و اندر آن صیانت کنند.
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی میگوید مردم درباره درویشی و ثروتمندی بسیار صحبت کردهاند و بحث کردهاند که کدام یک برتر است. به نظر من، برتری آن درویش است که بتواند نیازهای دیگران را تأمین کند و در این زمینه همچنان حفظ شخصیت و خودداری کند.
ابومحمّدبن یاسین گوید ابن جَلّا را پرسیدند از درویشی، گفت خاموش بود تا بیرون شد و باز آمد، پس گفت چهار دانگ بود مرا، شرم داشتم که اندر فقر سخن گویم، بیرون شدم و خرج کردم پس بنشست و اندر فقر سخن گفت.
هوش مصنوعی: ابومحمد بن یاسین میگوید که از ابن جَلّا درباره درویشی پرسیدند. او در ابتدا سکوت کرد و بعد از مدتی خارج شد و دوباره برگشت. سپس گفت که در مورد درویشی چهار نکته به ذهنش رسیده بود، اما خجالت کشید که در مورد فقر صحبت کند. او از خانه خارج شد و مقداری از داراییاش را خرج کرد و بعد از آن نشسته و از فقر صحبت کرد.
ابراهیم بن المولّد گوید ابن جلا را دیدم که ازو پرسیدند که مرد مستحقّ اسم فقر کی گردد گفت آنگه که از وی هیچ بقیّت نماند گفتم این چگونه بود گفت چون او را نبود او را بود.
هوش مصنوعی: ابراهیم بن المولّد میگوید: ابن جلا را دیدم که از او پرسیدند مرد مستحق به نام فقر چه زمانی میشود؟ او پاسخ داد: زمانی که هیچ چیز برای او باقی نمانده باشد. از او پرسیدم این موضوع چگونه ممکن است؟ او گفت: زمانی که چیزی نداشته باشد، به واقع هیچ چیز برای او نیست.
و گفته اند صحّت فقر، آن بود که درویش بهیچ چیز مستغنی نگردد مگر بآنک فقرش باز او بود.
هوش مصنوعی: گفته شده است که حقیقت فقر به این معناست که یک فرد فقیر هرگز به هیچ چیزی وابسته نمیشود، جز اینکه فقرش از او دور شود.
بنان مصری گوید بمکّه بودم و جوانی پیش من بود کیسۀ نزدیک او آوردند که درو درم بود، پیش او بنهاد گفت مرا اندرین حاجت نیست این مرد گفت بر مسکینان تفرقه کن چون شبانگاه بود این مرد را دیدم که خویشتن را چیزی طلب میکرد گفتم اگر خویشتن را چیزی بگذاشتی از آنک نزدیک تو آوردند گفت ندانستم که تا اکنون بزیم.
هوش مصنوعی: بنان مصری میگوید که در مکه بودم و جوانی در نزد من بود که کیسهای پر از درهمها نزد او آوردند. او آن را پیش خود گذاشت و گفت: «من به این نیاز ندارم.» مردی به او گفت: «این پول را بین مسکینان تقسیم کن.» چون شب شد، آن مرد را دیدم که در جستوجوی چیزی است. به او گفتم: «اگر چیزی از آن پولها برای خودت کنار گذاشتهای، بگویید.» او پاسخ داد: «نمیدانستم که تا به حال زنده هستم.»
ابوحفص گوید نیکوترین وسیلتی که بنده بدو تقرّب کند بخدای، دوام فقرست بدو اندر همه حالها و ملازم گرفتن سنّت، اندر همه فعلها و طلب قوت حلال کردن.
هوش مصنوعی: ابوحفص میگوید بهترین راهی که یک بنده میتواند به خدا نزدیک شود، همیشه در حال فقر ماندن است و این که سنتهای نیکو را در همه کارها رعایت کند و همچنین تلاش کند تا روزی حلال به دست آورد.
مرتعش گوید درویش باید که همّتش از قدمش درنگذرد.
هوش مصنوعی: مرتعش میگوید درویش باید همواره به یاد داشته باشد که خواستهها و آرزوهایش نباید از او دور شوند و همیشه باید به آنها پایبند باشد.
ابوعلی رودباری گوید مردان چهار تن بودند در روزگار خویش یکی از ایشان آن بود که نه از سلطان ستدی و نه از رعیّت و آن یوسف بن اسباط بود هفتاد هزار درم میراث یافت، هیچ چیز برنگرفت، برگ خرما بافتی و دیگری آن بود که از برادران و سلطان بستدی و آن ابواسحق فزاری بود آنچه از برادران بستدی بر مستوران نفقه کردی که ایشان حرکت نکردندی و آنچه از سلطان فرا ستدی نزدیک اهل طَرَطوس فرستادی سه دیگر از برادران فراستدی و از سلطان نگرفتی و آن عبداللّه مبارک بود. از برادران بستدی و بر آن مکافات کردی. و چهارم آنک از سلطان فراستدی و از برادران نستدی و آن مَخْلَدبن الحسین بود. گفتی سلطان منّت بر ننهد و برادران منّت بر نهند.
هوش مصنوعی: ابوعلی رودباری میگوید در زمان خود چهار مرد وجود داشتند. یکی از آنها یوسف بن اسباط بود که نه از سلطان چیزی گرفت و نه از مردم عادی. او هفتاد هزار درم ارث برد، اما هیچ چیز را نگرفت و فقط برگ خرما را بافت. دومین شخص ابواسحاق فزاری بود که از برادران خود بهرهبرداری کرد و نفقهای که به مستمندان داد، باعث شد که آنها حرکت نکنند. او همچنین آنچه از سلطان گرفت، به اهل طَرَطوس فرستاد. سومین نفر عبداللّه مبارک بود که از برادران بهرهمند شد، ولی از سلطان چیزی برنداشت و به آنها خسارتی وارد کرد. و چهارمین فرد مخلد بن حسین بود که تنها از سلطان چیزی گرفت و از برادران خود چیزی دریافت نکرد و معتقد بود که سلطان بر او منت نمیگذارد، اما برادران بر او منت خواهند گذاشت.
از استاد ابوعلی شنیدم که گفت در خبرست که هر که توانگری را تواضع کند از برای توانگری او دو ثلث دین او بشود، معنیش آن بود که مرد بدل و زبان و تن تواضع کند چون توانگری را تواضع کند بتن و زبان، دو برخ دین او بشود و اگر بدل معتقد فضل او بود چنانک بزبان و تن، دین او جمله بشود.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی شنیدم که میفرمایند اگر کسی به خاطر مرفه بودن یک انسان به او تواضع کند، دو سوم دین او تحقق مییابد. این بدان معناست که فرد باید با دل، زبان و بدن خود به آن مرفه ادب کند. اگر او با دل به فضل و جایگاه آن فرد اعتقاد داشته باشد و همچنین به زبان و بدنش این را نشان دهد، در این صورت تمام دین او کامل خواهد بود.
و گفته اند کمتر چیزی که بر درویش واجب بود اندر درویشی، چهار چیز بود، علمی باید که او را نگاه دارد و وَرَعی باید که وی را از چیزها بازدارد و یقینی باید که او را برگیرد و ذکری باید که او را بازو اُنْس بود.
هوش مصنوعی: گفتهاند که درویش تنها به چهار چیز نیاز دارد: اول، دانشی که او را نگه دارد و از افتادن در مشکلات جلوگیری کند؛ دوم، پرهیزکاری که او را از انجام کارهای ناپسند بازدارد؛ سوم، یقین و ایمان قوی که او را به جلو ببرد؛ و چهارم، ذکری که به او آرامش و دوستی بدهد.
و گفته اند هر که درویشی خواهد برای شرف درویشی درویش میرد و هر که درویشی خواهد تا از خدای مشغول نگردد توانگر میرد.
هوش مصنوعی: گفته شده است که اگر کسی بخواهد درویش شود، باید به معنای واقعی این راه را درک کند و در غیر این صورت، درویشی او فقط ظاهری خواهد بود. همچنین، اگر کسی فقط به خاطر ثروت به درویشی روی آورد، در حقیقت از خدا و ارتباط با او غافل خواهد ماند.
مُزَیِّن گوید راه بخدای بیش از آنست که ستارۀ آسمان اکنون هیچ راه نماندست مگر راه درویشی و این دُرُسْترین راههاست.
هوش مصنوعی: مزین میگوید که راه رسیدن به خدا بسیار است و جز راه درویشی، هیچ راه دیگری باقی نمانده است و این راه، درستترین راههاست.
نوری گوید صفت درویش آرام بود بوقت نیستی و ایثار بود بوقت هستی.
هوش مصنوعی: نوری میگوید که درویش در زمان بینظمی و ناامیدی، آرامش دارد و در زمان وجود و زندگی، فداکاری و ایثار از خود نشان میدهد.
شبلی را از حقیقت درویشی پرسیدند. گفت آنک بدون خدای عَزَّوَجَلَّ بهیچ چیز مستغنی نگردی.
هوش مصنوعی: شبلی در مورد حقیقت درویشی پرسش شد. او پاسخ داد که انسان به هیچ چیزی مستقل از خداوند متعال نمیتواند باشد.
منصور مغربی گوید ابوسهل خشّاب کبیر گفت مرا فَقْرٌ وَ ذُلٌّ. گفتم که فَقْرٌ و عِزٌّ. گفت فَقْرٌ و ثَری. گفتم نه که فَقْرٌ وَعَرْشٌ.
هوش مصنوعی: منصور مغربی نقل میکند که ابوسهل خشّاب کبیر بیان کرد که او دچار فقر و ذلت است. منصور به او پاسخ داد که برعکس، فقر میتواند همراه با عزت باشد. ابوسهل در پاسخ گفت که فقر میتواند با ثروت هم همراه باشد. منصور اما بر این عقیده بود که فقر میتواند با بلندمرتبه بودن و عظمت نیز همخوانی داشته باشد.
از استاد ابوعلی شنیدم که گفت مرا پرسیدند از قول پیغامبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کادَالْفَقْرُ اَنْ یَکونَ کُفْراً گفتم معنی خبر اینست که خواست درویشی که کفر بود گفتم آفت چیزی و ضدّ او بر حسب فضیلت و قدر او بود هرچه بنفس خویش فاضلتر ضدّ او و آفت او ناقص تر چون ایمان که او شریفترین خصلتها است ضدّ او کفر است پس چون خطر بر درویشی کفرست دلیل بر آنک او شریفترین وصفها است.
هوش مصنوعی: من از استاد ابوعلی شنیدم که گفت: از من درباره سخنی از پیامبر (صلیالله علیه و آله) پرسیده بودند که فرمودند: «فقر نزدیک است به کفر». من پاسخ دادم که معنی این سخن این است که درویشی که به کفر دچار میشود، نشان میدهد که او به خاطر ایمانش به ارزشهای بالاتری دست یافته است. هر چیزی که از نظر فضیلت و ارزش بالاتر باشد، برای آن یک ضد و آفت وجود دارد و در اینجا کفر به عنوان آفت ایمان، که شریفترین ویژگیهاست، مطرح میشود. بنابراین، اگر درویشی به خطر کفر دچار شود، این خود گواهی بر شریفترین ویژگیهای او یعنی ایمانش است.
جنید گوید چون درویشی را بینی، برفق بین و بعلم مبین یعنی چیزی به وی ده تا شاد شود و علمش مگو که اندوهگن شود.
هوش مصنوعی: جنید میگوید: وقتی درویشی را میبینی، با ملایمت با او برخورد کن و چیزی به او بده تا خوشحال شود. اما از علم و دانش خود صحبت نکن، زیرا این کار او را غمگین خواهد کرد.
و از مرتعش روایت کنند که با جُنَید گفتم یا اباالقاسم درویش بود که از علم مستوحش گردد گفت آری درویش چون اندر درویشی صادق بود و او را علم گویند بگدازد چون ار زیز اندر آتش.
هوش مصنوعی: روایت شده است که شخصی به جُنَید گفت: «ای ابوالقاسم، آیا درویشی بود که از علم ترسید؟» جُنَید پاسخ داد: «بله، درویش اگر در درویشی صادق باشد، علم او مانند آتش میسوزد و محو میشود.»
مظفّرِ کرمان شاهانی گوید درویش آن بود که او را بخدای حاجت نبود.
هوش مصنوعی: مظفّر کرمان شاهانی میگوید درویش کسی است که به خدای خود نیازی ندارد.
استاد امام گوید رَحِمَهُ اللّهُ اندرین لفظ اشکالی دَرَسْت هر که بر وصف غفلت سماع کند و اشارت او اندرین آنست که از مطالبات بیفتاده باشد و اختیار خویش با یکسو نهاده و بدانچه حقّ تَعَالی همی داند رضا داده باشد.
هوش مصنوعی: استاد امام میفرماید که در این عبارت هیچ اشکالی وجود ندارد. هر کس که به وصف غفلت گوش دهد، منظور او این است که از نیازها و درخواستهای خود غافل باشد و اراده خود را به یک سمت معطوف کرده و به آنچه که خداوند میداند راضی باشد.
ابن خفیف گوید درویشی نیستی ملک بود و بیرون آمدن از صفات.
هوش مصنوعی: ابن خفیف میگوید هیچ درویشی وجود ندارد، بلکه این شخص فرشتهای است که از صفات خود بیرون آمده است.
ابوحفص گوید فقر درست نیاید کس را تا آنگاه که دادن دوستر ندارد از ستدن و سخا نه آنست که فراخ دست تنگ دست را چیزی دهد، سخا آنست که از نیستی سخاوت کند با آنک دارد.
هوش مصنوعی: ابوحفص میگوید که فقر به کسی نخواهد رسید، مگر اینکه نتواند در برابر گرفتن، دادن را انتخاب کند. سخاوت به این معنی نیست که فردی که دستش تنگ است، چیزی به دیگری بدهد. بلکه سخاوت واقعی این است که کسی از دارایی و امکانات محدود خود، به دیگران کمک کند و از چیزی که ندارد، بخششی انجام دهد.
ابن جَلّا گوید اگر نه شرف تواضع بودی حکم فقیر آنست کی در رفتن خرامیدن کند.
هوش مصنوعی: ابن جَلّا میگوید اگر تواضع و فروتنی وجود نداشت، وضعیت فقیر به گونهای میبود که در هنگام رفتن، پاهایش را دراز و با ناز حرکت کند.
یوسفِ اسباط گوید چهل سالست تا مرا دو پیراهن بیک جای نبودست.
هوش مصنوعی: یوسفِ اسباط میگوید که چهل سال است که من نتوانستهام دو پیراهن را در یک جا داشته باشم.
کسی گفت بخواب دیدم که قیامت برخاسته بود، مالک دینار را و محمّدبن واسع را گفتندی که اندر بهشت شوید می نگرستم تا کدام در پیش است محمّدبن واسع در پیش بود، پرسیدم که سبب چیست که او در پیش است گفتند زیرا که او را یک پیراهن بود، مالک دینار را دو پیراهن بود.
هوش مصنوعی: کسی گفت خواب دیدم که روز قیامت برپا شده بود. در آنجا مالک دینار و محمد بن واسع را میدیدم که به آنها میگفتند به بهشت بروید. من نگاه میکردم ببینم کدام یک در جلوتر است. دیدم محمد بن واسع جلوتر است. از کسی پرسیدم چرا او جلوتر است، و آن شخص جواب داد چون محمد بن واسع یک پیراهن داشت، اما مالک دینار دو پیراهن داشت.
مُسوحی گوید درویش آنست که خویشتن را هیچ حاجت نبیند بهیچ چیز از سببها.
هوش مصنوعی: مُسوحی میگوید درویش کسی است که هیچ نیازی به هیچ چیز از عوامل بیرونی ندارد.
سهل بن عبداللّه را پرسیدند که درویش کی برآساید گفت آنگاه که خویشتن را جز آن وقت نه بیند که اندر ویست.
هوش مصنوعی: سهل بن عبداللّه را پرسیدند که درویش چه زمانی آرام میگیرد. او گفت: در آن زمان که خود را جز در آن لحظه نبیند که در آن است.
نزدیک یحیی بن معاذ حدیث درویشی و توانگری می رفت گفت فردا، نه توانگری وزن خواهند کرد و نه درویشی، صبر و شکر وزن خواهند کرد باید که تو شکر و صبر آری.
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ در مورد درویشی و ثروتمندی صحبت میکرد و گفت که فردا نه دلارها و ثروتها را میسنجند و نه فقر و درویشی را. آنچه که سنجیده خواهد شد، صبر و سپاسگزاری است و تو باید صبر و شکر را در خود پرورش دهی.
خداوند تَعَالی وحی فرستاد بیکی از پیغمبران که اگر خواهی که بدانی از خویشتن رضاءِ من بنگر تا رضاء درویشان از تو چگونه است.
هوش مصنوعی: خداوند وحی را به یکی از پیامبران فرستاد و به او گفت اگر میخواهی بدانی که من از تو راضی هستم یا نه، به نظر درویشان نگاه کن و ببین که آنها از تو چه نظری دارند.
زَقّاق گوید هر که اندر درویشی تقوی همراه وی نباشد حرام محض خورد.
هوش مصنوعی: زقاق میگوید هر کسی که در زندگی درویشی تقوا نداشته باشد، خوردن او حرام است.
گویند درویشان اندر مجلس سفیان ثوری چون امیران بودندی.
هوش مصنوعی: میگویند درویشان در محفل سفیان ثوری مانند پادشاهان و بزرگان رفتار میکردند.
ابوبکر طاهر گوید حکم درویش آنست که او را رغبت نباشد پس اگر باشد نباید که رغبت وی برتر از کفایت او بود.
هوش مصنوعی: ابوبکر طاهر میگوید که درویش باید بیمیلی و بیرغبتی داشته باشد. اگر چنانچه میل و رغبت داشته باشد، نباید این میل از توانایی و کفایت او بیشتر باشد.
از ابوبکر مصری پرسیدند از فقیر صادق گفت لایَمْلِکُ ولایُمْلَکُ معنی آن بود که ویرا ملک نبود و وی ملک کس نبود.
هوش مصنوعی: از ابوبکر مصری درباره شخص فقیر و صادق سؤال کردند. او گفت که فقیر نه صاحب چیزی است و نه میتواند چیزی را به نام خود داشته باشد. به عبارت دیگر، او نه صاحب ملک است و نه ملک کسی دیگر محسوب میشود.
ذوالنّون مصری گوید دوام درویشی با تخلیط دوستر دارم از آنک دوام صفا با عُجْب.
هوش مصنوعی: ذوالنون مصری میگوید که ماندن در حالت درویشی و زندگی ساده را با آمیختگی و غنا بیشتر دوست دارم تا اینکه همواره در حالت پاکی و صفا بمانم اما با احساس خودپسندی و تکبر.
ابوعبداللّه حُصْری گوید ابوحفص حدّاد، بیست سال کار کرد هر روز دیناری کسب او بودی و بر درویشان نفقه کردی و بروزه بودی و میان نماز شام و خفتن بیرون آمدی و دریوزه کردی و روزه بدان بگشادی.
هوش مصنوعی: ابوعبدالله حصری میگوید که ابوحفص حداد برای بیست سال کار کرد و هر روز یک دینار به دست میآورد. او از این درآمد به درویشان کمک میکرد و روزه میگرفت. همچنین بین نماز شام و خواب بیرون میرفت و از دیگران نفقه میخواست و روزهاش را با آن باز میکرد.
نوری گوید صفت درویش آنست که آرام گیرد بوقت تنگ دستی و بذل و ایثار آنگاه که دارد.
هوش مصنوعی: نوری میگوید که ویژگی یک درویش این است که در زمان کمبود و تنگدستی آرامش خود را حفظ کند و در زمانی که دارایی دارد، بخشش و ایثار را پیشه خود سازد.
کتّانی گوید نزدیک ما بمکّه جوانی بود جامهاء کهنه داشتی و با ما کم آمیختی و دوستی او اندر دل من افتاد مرا دویست درم از وجهی حلال فتوح بود نزدیک او بردم و بر کنارۀ سجّادۀ او بنهادم و گفتم این مرا فتوح بوده است، اندر من نگریست، بگوشۀ چشم و گفت من فراغت و نشست با خدای تعالی بهفتاد هزار دینار خریدم بغیر از ضیاع ومُسْتَغَلّ میخواهی که مرا بدین غرّه کنی و بفریبی برخاست. و آن سیم آنجا بریخت من بنشستم و آن سیم می برداشتم هیچ عزّ چون عزّ او ندیدم که برخاست و چون ذلّ خویش که من برمی چیدم.
هوش مصنوعی: کتّانی میگوید: در مکه جوانی بود که لباسهای کهنهای به تن داشت و با ما زیاد معاشرت نمیکرد. اما من به او علاقمند شدم. یک روز دویست درم از درآمد حلال خود را نزد او بردم و در کنار سجادهاش گذاشتم و گفتم این هدیه من به توست. او به من نگاهی گذرا انداخت و گفت: من با خدای تعالی به هفتاد هزار دینار رسیدهام، بدون احتساب زمینها و درآمدهای دیگر. آیا میخواهی من را به این یک هدیه فریب دهی؟ سپس برخاست و آن سیم را که من روی زمین گذاشته بودم به شدت به زمین پرتاب کرد. من نشستم و سیم را برداشتم و هیچ وقت عزتی چون عزت او که از من جدا شده بود را تجربه نکردم، و همچنین ذلتی که در آن لحظه احساس کردم.
ابوعبداللّه خفیف گفت چهل سالست تا زکوة فطر بر من واجب نبوده است و مرا قبولی بود بسیار، در پیش خاص و عام.
هوش مصنوعی: ابوعبدالله خفیف میگوید که به مدت چهل سال زکوة فطر بر او واجب نشده و او در این موضوع بسیار مورد قبول بوده است، چه در میان افراد خاص و چه در میان عموم مردم.
ابواحمدِ صغیر گوید از ابوعبداللّه خفیف پرسیدم که درویشی که سه روز گرسنه باشد پس از آن بیرون آید و سؤال کند آن قدر که ویرا کفایت بود او را چه گویند گفت گدائی بود، چیزکی میخورید و خاموش می باشید که اگر درویشی از ین در درآید شما همگنانرا فضیحت کند.
هوش مصنوعی: ابواحمد کوچک از ابوعبدالله خفیف پرسید که اگر درویشی سه روز گرسنه بماند و بعد از آن برای رفع نیاز خود سوال کند، چه نامیده میشود؟ ابوعبدالله پاسخ داد که او را گدای مینامند. او باید چیز کوچکی بخورد و سکوت کند، زیرا اگر درویشی از این وضعیت خارج شود، ممکن است همنسلانش را شرمنده کند.
دُقّی را پرسیدند از ترک ادب درویشان با خدای، اندر احوال ایشان گفت آنگاه بود که از حقیقت با علم آیند.
هوش مصنوعی: دُقّی در مورد بیادبی درویشان در رابطه با خداوند گفته است که این موضوع زمانی رخ میدهد که آنها از حقیقت به علم روی آورند.
خیرالنَّساج گوید اندر مسجدی شدم، درویشی اندر من آویخت و گفت اَیُّهاالشَّیْخُ بر من ببخشای، بر من ببخشای که محنت من بزرگست گفتم چیست گفت بلا از من باستدند، و عافیت بمن پیوسته گشت، بنگرستم حال وی، یکدینار او را فتوح بوده بود.
هوش مصنوعی: در مسجدی وارد شدم و درویشی به من نزدیک شد و گفت: ای شیخ، بر من رحم کن و مرا ببخش، زیرا درد و رنج من بسیار بزرگ است. من پرسیدم چه شده؟ او گفت که بلاها از من دور شده و حالا به آرامش رسیدهام. وقتی به شرایط او نگاه کردم، متوجه شدم که او فقط یک دینار داشته است.
ابوبکر ورّاق گفت خنک درویش در دنیا و آخرت ویرا پرسیدند گفت در دنیا سلطان از وی خراج نخواهد و جبّار در آخرت به وی شمار نکند.
هوش مصنوعی: ابوبکر ورّاق گفت: خوشا به حال درویش که در دنیا و آخرت در امان است. از او پرسیدند چرا این طور میگویی؟ او پاسخ داد: زیرا در دنیا سلطان از او مالیات نخواهد گرفت و در آخرت نیز ظالمی او را محاسبه نخواهد کرد.