گنجور

باب سیهم - در صِدق

قالَ اللّهُ تَعالی وَکُونوا مَعَ الصّادِقینَ.

عبداللّه بن مسعود رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که رسول گفت صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلّمَ بندۀ صدق میگوید و صدق میجوید تا نام وی در جریدۀ صدّیقان نویسند و بندۀ دروغ می گوید و دروغ میجوید تا نام وی در جریدۀ دروغ زنان بنویسند.

استاد امام گوید رَحِمَهُ اللّهُ صدق ستون همه کارها است و تمامی همه کارها بدوست و نظام کارها ازوست و صدق دوم درجۀ است از نبوّت چنانک خدای تَبَارَکَ وَتَعالی میگوید فَاُولئِکَ مَعَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَبِیّینَ وَالصِّدیقینَ و صادق نامیست لازم از صدق و صدّیق مبالغتست از وی و آن، آن بود که او را صدق بسیار بود و غلبۀ حال او صدق بود و کمترین صدق راست کردن ظاهر و باطن بود و صادق، آن بود که سخن راست گوید و صدّیق آن بود که اندر جمله افعال و اقوال و احوال صادق بود.

احمد خضرویه گفت هر که خواهد که خدای تعالی بازو بود بگو صدق را ملازم باش که خدای عَزَّوَجَلَّ همی گوید اِنَّ اللّهَ مَعَ الصّادِقینَ.

جُنَید گوید صادق اندر روزی چهل بار بگردد و مرائی چهل سال بر یک حال بماند.

ابوسلیمان گوید اگر صادق خواهد که آنچه در دل وی است صفت کند زبانش را بر آن نگردد.

و گفته اند صدق آن بود که سرّ با سخن موافق بود.

قنّاد میگوید صدق نگاه داشتن گلو بود از حرام.

عبدالواحدبن زید گوید صدق وفا داشتن بود خدایرا عَزَّوَجَلَّ بعمل.

سهل بن عبداللّه گوید بوی صدق نشنود هر که مداهنت کند خویشتن را یا کسی دیگر را.

و بو سعید قرشی گوید صادق آن بود که مرگ را ساخته بود و اگر سرّ او بر طبقی نهند تا همه جهان ببینند هیچ چیز نبود اندرو که ویرا شرم باید داشتن و خدای تعالی میگوید فَتمَنَّوُ الْمَوْتَ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ.

از استاد ابوعلی رَحِمَهُ اللّه شنیدم که گفت روزی ابوعلیِ ثَقَفی سخن میگفت عبداللّه بن مُنازِل او را گفت با باعلی مرگ را ساخته باش که از وی چاره نیست ابوعلی گفت تو نیز یا باعبداللّه مرگ را ساخته باش که ازو چاره نیست، عبداللّهِ مُنازِل دست بالین کرد و سر بر نهاد و گفت من بمردم، ابوعلی منقطع شد زیرا که او را مقابله نتوانست کرد بآنچه او کرد، ابوعلی را علایقها بود و مشغلها، ابوعبداللّه مجرّد بود، ویرا هیچ شغلی نبود.

ابوالعبّاس دینوری روزی سخن میگفت، پیرزنی اندر مجلس بانگی کرد، ابوالعبّاس گفت بمیر، پیرزن برخاست و گامی چند فرا نهاد و بازو نگریست و گفت بمردم و بیفتاد و مرده از آنجا برگرفتند.

واسطی گوید صدق درستی توحید بود باقصد.

عبدالواحدبن زید اندر غلامی نگریست از شاگردان خویش سخت گداخته گفت یا غلام دائم بروزه باشی گفت نه و نه نیز دائم روزه گشاده باشم گفت قیام شب تو مگر بپای داری گفت نه و نه نیز دائم خفته باشم گفت پس چیست که چنین گداخته شدۀ گفت دوستی دائم و پنهان داشتن دائم، عبدالواحد گفت خاموش، ای غلام چه دلیری تو غلام برخاست و یک دو گام برفت و گفت یارب اگر دانی که درین گفت صادقم جان من بردار بیفتاد و جان تسلیم کرد.

ابوعمرو زُجاجی گوید مادرم بمرد سرائی میراث یافتم از وی، به پنجاه دینار بفروختم و بحج شدم چون ببابل رسیدم یکی پیش من آمد و گفت چه داری با خویشتن گفتم صدق بهتر گفتم پنجاه دینار دارم، گفت فرا من ده، صرّه به وی دادم بشمرد پنجاه بود گفت بگیر که این صدق تو مرا فرا گرفت، پس از ستور فرود آمد، و گفت برنشین گفتم نخواهم گفت چاره نیست و الحاح بسیار کرد بر من، برنشستم، گفت بر اثر تو می آیم، چون دیگر سال بود بمن رسید و مرا ملازمت کرد و با من همی بود تا آنگاه که فرمان یافت.

ابراهیم خوّاص گوید صادق را نیابی مگر اندر گزاردن فریضۀ یا فضائلی که می کند.

جُنَید گوید حقیقت صادق اینست که راست گوئی اندر کاری که اندر آن نجات بیابی مگر بدروغ.

و گفته اند صادق را سه چیز بود حلاوت و هیبت و نیکوئی.

خداوند تعالی وحی فرستاد بداود عَلَیْهِ السَّلام که یا داود هر که مرا مصدَّق دارد اندر سرّ نزدیک مخلوقان او را مصدَّق دارم بآشکارا.

گویند ابراهیم دَوْحه با ابراهیمِ سِتَنْبه اندر بادیه شد، ابراهیم ستنبه ابراهیم دوحه را گفت علایقها که با تو است بینداز گفت همه بینداختم مگر دیناری ابراهیم گفت سرّ من مشغول مکن هرچه داری بینداز گفت آن دینار نیز بینداختم گفت هرچه داری همه بینداز گفت مرا یاد آمد که با من دوالهاء نعلین بود همه بیفکندم و هرگه که مرا دوالی بایستی اندر پیش خویش بیافتمی، ابراهیم ستنبه گفت هر که با خدای بصدق رود چنین باشد.

و ذوالنّون مصری گوید صدق شمشیر خدایست برآنجا کی نهد ببرد.

سهل بن عبداللّه گوید اوّل خیانت صدیّقان حدیث ایشان بود با نفس.

فتح موصلی را پرسیدند از صدق، دست اندر کارگاه آهنگری کرد، پارۀ آهن سرخ بیرون آورد و بر دست نهاد سرخ شده و گفت صدق این باشد.

یوسف بن اسباط گوید اگر یک شب با خدای عَزَّوَجَلَّ بصدق کار کنم دوستر دارم از آنک اندر سبیل خدای تعالی شمشیر زنم.

استاد ابوعلی گفت صدق آن بود که از خویشتن آن نمائی که باشی یا آن باشی که نمایی.

حارث محاسبی را پرسیدند از صدق، گفت صادق آنست که باک ندارد اگر او را نزدیک خلق هیچ مقدار نباشد از بهر صلاح دل خویش و دوست ندارد که مردمان ذرّۀ از اعمال او ببینند و کراهیت ندارد که سرّ او مردمان بدانند که کراهیت داشتن آن، دلیل بود بر آنک دوست دارد نزدیک خلق جاه و این خوی صدّیقان نباشد.

و گفته اند هر که فرض دائم بنگزارد فرض وقتها از وی نپذیرند گفتند فرض دائم کدام بود گفت صدق.

و گفته اند چون خدای تعالی را بصدق طلب کنی آئینۀ دهد ترا که عجائبهای دنیا و آخرت اندرو بینی.

و گفته اند بر تو بادا بصدق هرجا که ترسی که زیان تو در آن باشد که آن ترا سود دارد و بپرهیز از دروغ هرجا که طمع داری که ترا سود خواهد داشت که آن ترا زیان دارد.

گفته اند علامت دروغ زن آن بود که سوگند خورد پیش از آنک از وی سوگند خواهند.

ابن سیرین گوید که سخن فراخ تر از آنست که کسی را بدروغ حاجت بود گویند هیچ بازرگان که صدق کار فرماید در معامله هرگز درویش نشود.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قالَ اللّهُ تَعالی وَکُونوا مَعَ الصّادِقینَ.
هوش مصنوعی: خداوند متعال فرموده است که با صادقان باشید و در کنار آنها قرار بگیرید.
عبداللّه بن مسعود رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ گوید که رسول گفت صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلّمَ بندۀ صدق میگوید و صدق میجوید تا نام وی در جریدۀ صدّیقان نویسند و بندۀ دروغ می گوید و دروغ میجوید تا نام وی در جریدۀ دروغ زنان بنویسند.
هوش مصنوعی: عبدالله بن مسعود می‌گوید که پیامبر (ص) فرمودند: شخص راستگو در حالی که حقیقت را می‌گوید و به دنبال صداقت است، نامش در فهرست صادقان ثبت می‌شود. اما شخص دروغگو که دروغ می‌گوید و به دنبال دروغ است، نامش در فهرست دروغگویان نوشته می‌شود.
استاد امام گوید رَحِمَهُ اللّهُ صدق ستون همه کارها است و تمامی همه کارها بدوست و نظام کارها ازوست و صدق دوم درجۀ است از نبوّت چنانک خدای تَبَارَکَ وَتَعالی میگوید فَاُولئِکَ مَعَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَبِیّینَ وَالصِّدیقینَ و صادق نامیست لازم از صدق و صدّیق مبالغتست از وی و آن، آن بود که او را صدق بسیار بود و غلبۀ حال او صدق بود و کمترین صدق راست کردن ظاهر و باطن بود و صادق، آن بود که سخن راست گوید و صدّیق آن بود که اندر جمله افعال و اقوال و احوال صادق بود.
هوش مصنوعی: استاد امام می‌گوید که صداقت اساس و پایه تمام امور است و همه کارها به آن بستگی دارد و نظم در کارها از آن نشأت می‌گیرد. صداقت در ردیف مقام نبوّت قرار دارد، همان‌طور که خداوند می‌فرماید: «آن‌ها با کسانی هستند که خداوند بر آنان نعمت داده است، از پیامبران و راستگویان». واژه "صادق" به معنای شخصی است که به صداقت شناخته می‌شود و واژه "صدّیق" شدت و استحکام این ویژگی را نشان می‌دهد. فردی که صادق است، صداقت را به فراوانی دارد و ویژگی برجسته‌اش راستگویی است. در حالی که کسی که "صدّیق" نامیده می‌شود، هم در گفتار و هم در کردار و حتی در حالت‌هایش صادق است.
احمد خضرویه گفت هر که خواهد که خدای تعالی بازو بود بگو صدق را ملازم باش که خدای عَزَّوَجَلَّ همی گوید اِنَّ اللّهَ مَعَ الصّادِقینَ.
هوش مصنوعی: احمد خضرویه بیان کرد که هر کسی که می‌خواهد خداوند همراه او باشد، باید صدق و راستی را رعایت کند، زیرا خداوند در قرآن می‌فرماید: "به‌راستی، خداوند با راستگویان است."
جُنَید گوید صادق اندر روزی چهل بار بگردد و مرائی چهل سال بر یک حال بماند.
هوش مصنوعی: جنید می‌گوید: صادق در یک روز چهل بار تغییر می‌کند، در حالی که مرائی به مدت چهل سال همچنان بر یک حالت باقی می‌ماند.
ابوسلیمان گوید اگر صادق خواهد که آنچه در دل وی است صفت کند زبانش را بر آن نگردد.
هوش مصنوعی: ابوسلیمان می‌گوید که اگر کسی بخواهد با صداقت آنچه در دلش است را بیان کند، زبانش باید با آنچه در دل دارد هماهنگ باشد.
و گفته اند صدق آن بود که سرّ با سخن موافق بود.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که حقیقت در این است که راز با کلمات هم‌خوانی داشته باشد.
قنّاد میگوید صدق نگاه داشتن گلو بود از حرام.
هوش مصنوعی: قنّاد می‌گوید که راست‌گویی و راست‌عملی در مورد پرهیز از حرام، موجب حفظ و نگهداری انسان خواهد بود.
عبدالواحدبن زید گوید صدق وفا داشتن بود خدایرا عَزَّوَجَلَّ بعمل.
هوش مصنوعی: عبدالواحد بن زید می‌گوید: خداوند عز وجل به اعمال خود وفادار است و حقیقتاً راستگو است.
سهل بن عبداللّه گوید بوی صدق نشنود هر که مداهنت کند خویشتن را یا کسی دیگر را.
هوش مصنوعی: سهل بن عبدالله می‌گوید کسی که در نیرنگ و فریب به سر می‌برد، هرگز عطر صداقت را نخواهد چشید، چه برای خود و چه برای دیگران.
و بو سعید قرشی گوید صادق آن بود که مرگ را ساخته بود و اگر سرّ او بر طبقی نهند تا همه جهان ببینند هیچ چیز نبود اندرو که ویرا شرم باید داشتن و خدای تعالی میگوید فَتمَنَّوُ الْمَوْتَ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ.
هوش مصنوعی: بو سعید قرشی می‌گوید که شخص صادق کسی است که به مرگ فکر کرده و آن را در نظر گرفته است. اگر راز او را در جایی بگذارند تا تمام دنیا آن را ببینند، هیچ چیز نمی‌تواند برای او شرم‌آور باشد. همچنین، خداوند می‌فرماید: «اگر راست می‌گویید، آرزوی مرگ کنید.»
از استاد ابوعلی رَحِمَهُ اللّه شنیدم که گفت روزی ابوعلیِ ثَقَفی سخن میگفت عبداللّه بن مُنازِل او را گفت با باعلی مرگ را ساخته باش که از وی چاره نیست ابوعلی گفت تو نیز یا باعبداللّه مرگ را ساخته باش که ازو چاره نیست، عبداللّهِ مُنازِل دست بالین کرد و سر بر نهاد و گفت من بمردم، ابوعلی منقطع شد زیرا که او را مقابله نتوانست کرد بآنچه او کرد، ابوعلی را علایقها بود و مشغلها، ابوعبداللّه مجرّد بود، ویرا هیچ شغلی نبود.
هوش مصنوعی: روزی ابوعلی ثَقَفی در مورد مرگ صحبت می‌کرد که عبداللّه بن مُنازِل به او گفت که باید با مرگ کنار بیاید، زیرا راهی برای فرار از آن وجود ندارد. ابوعلی پاسخ داد که تو نیز باید با مرگ کنار بیایی. عبداللّه به نشانه تسلیم دستش را بر سر گذاشت و گفت: «من مرده‌ام.» ابوعلی از حرف او متاثر شد و نتوانست به او جواب دهد، زیرا عبداللّه با آن عملش او را غافلگیر کرده بود. ابوعلی مشغله‌ها و وابستگی‌هایی داشت، اما ابوعبداللّه بی‌مغازه و مستقل بود و هیچ دغدغه‌ای نداشت.
ابوالعبّاس دینوری روزی سخن میگفت، پیرزنی اندر مجلس بانگی کرد، ابوالعبّاس گفت بمیر، پیرزن برخاست و گامی چند فرا نهاد و بازو نگریست و گفت بمردم و بیفتاد و مرده از آنجا برگرفتند.
هوش مصنوعی: ابوالعباس دینوری در یک مجلس صحبت می‌کرد که ناگهان پیرزنی از میان جمعیت فریادی کشید. ابوالعباس به او گفت که بمیرد. پیرزن چند قدم جلو رفت، سپس به اطراف نگاه کرد و گفت که مرده و بعد زمین افتاد و کسی او را از آنجا برد.
واسطی گوید صدق درستی توحید بود باقصد.
هوش مصنوعی: واسطی می‌گوید که صدق یا حقیقت توحید در صورتی محقق می‌شود که با نیت خالص و هدفمند باشد.
عبدالواحدبن زید اندر غلامی نگریست از شاگردان خویش سخت گداخته گفت یا غلام دائم بروزه باشی گفت نه و نه نیز دائم روزه گشاده باشم گفت قیام شب تو مگر بپای داری گفت نه و نه نیز دائم خفته باشم گفت پس چیست که چنین گداخته شدۀ گفت دوستی دائم و پنهان داشتن دائم، عبدالواحد گفت خاموش، ای غلام چه دلیری تو غلام برخاست و یک دو گام برفت و گفت یارب اگر دانی که درین گفت صادقم جان من بردار بیفتاد و جان تسلیم کرد.
هوش مصنوعی: عبدالواحد بن زید به یکی از شاگردانش که غلام بود نگریست و به شدت از او سوال کرد که آیا همیشه روزه‌دار است یا نه. غلام پاسخ داد که نه، او همیشه روزه نمی‌گیرد. سپس پرسید آیا شب‌ها بیدار و نماز می‌خواند؟ و باز هم جواب منفی بود. عبدالواحد در ادامه از او سوال کرد که در این صورت دلیل این علاقه و اشتیاقش چیست. غلام با صداقت پاسخ داد که تنها عشق و دوستی پنهانی را در دل دارد. عبدالواحد با شنیدن این جواب خاموش شد و غلام با دلیری از مکان بلند شد و چند قدم جلوتر رفت و گفت: "اگر می‌دانی که در این گفته‌ام صادق هستم، جان من را بگیر." سپس به زمین افتاد و جانش را تسلیم کرد.
ابوعمرو زُجاجی گوید مادرم بمرد سرائی میراث یافتم از وی، به پنجاه دینار بفروختم و بحج شدم چون ببابل رسیدم یکی پیش من آمد و گفت چه داری با خویشتن گفتم صدق بهتر گفتم پنجاه دینار دارم، گفت فرا من ده، صرّه به وی دادم بشمرد پنجاه بود گفت بگیر که این صدق تو مرا فرا گرفت، پس از ستور فرود آمد، و گفت برنشین گفتم نخواهم گفت چاره نیست و الحاح بسیار کرد بر من، برنشستم، گفت بر اثر تو می آیم، چون دیگر سال بود بمن رسید و مرا ملازمت کرد و با من همی بود تا آنگاه که فرمان یافت.
هوش مصنوعی: ابوعمرو زُجاجی می‌گوید: وقتی مادرم فوت کرد، یک خانه از او به ارث بردم که آن را به پنجاه دینار فروختم و به حج رفتم. وقتی به بابل رسیدم، شخصی نزد من آمد و پرسید چه چیزی با خود داری. من گفتم: صدقه بهتر است. بعد گفتم پنجاه دینار دارم. او گفت: آن را به من بده. من نیز یک صره (کیسه) به او دادم و او شمارش کرد و دید که پنجاه دینار است. سپس گفت: این صدقه تو به من رسید. او از روی اسب پیاده شد و گفت سوار شو. من گفتم که نمی‌خواهم، اما او اصرار زیادی کرد و در نهایت سوار شدم. او گفت: من هم از تو پیروی می‌کنم. سال بعد دوباره به من رسید و از آن زمان تا زمانی که به او دستور داده شد، با من بود.
ابراهیم خوّاص گوید صادق را نیابی مگر اندر گزاردن فریضۀ یا فضائلی که می کند.
هوش مصنوعی: ابراهیم خوّاص می‌گوید که نمی‌توانی صداقت را پیدا کنی مگر در انجام واجبات یا فضائلی که او انجام می‌دهد.
جُنَید گوید حقیقت صادق اینست که راست گوئی اندر کاری که اندر آن نجات بیابی مگر بدروغ.
هوش مصنوعی: جُنَید می‌گوید حقیقتی که باید در نظر داشته باشی این است که در مواردی که می‌توانی نجات یابی، باید راست بگویی، مگر در مواقعی که چاره‌ای جز دروغ گفتن نداشته باشی.
و گفته اند صادق را سه چیز بود حلاوت و هیبت و نیکوئی.
هوش مصنوعی: گفته‌اند صادق سه ویژگی داشت: شیرینی، عظمت و زیبایی.
خداوند تعالی وحی فرستاد بداود عَلَیْهِ السَّلام که یا داود هر که مرا مصدَّق دارد اندر سرّ نزدیک مخلوقان او را مصدَّق دارم بآشکارا.
هوش مصنوعی: خداوند به داود علیه‌السلام وحی فرستاد و به او گفت: "ای داود، هر کس که به من ایمان دارد و در نهان به من اعتقاد دارد، من نیز او را در آشکارا تأیید می‌کنم."
گویند ابراهیم دَوْحه با ابراهیمِ سِتَنْبه اندر بادیه شد، ابراهیم ستنبه ابراهیم دوحه را گفت علایقها که با تو است بینداز گفت همه بینداختم مگر دیناری ابراهیم گفت سرّ من مشغول مکن هرچه داری بینداز گفت آن دینار نیز بینداختم گفت هرچه داری همه بینداز گفت مرا یاد آمد که با من دوالهاء نعلین بود همه بیفکندم و هرگه که مرا دوالی بایستی اندر پیش خویش بیافتمی، ابراهیم ستنبه گفت هر که با خدای بصدق رود چنین باشد.
هوش مصنوعی: داستانی از ابراهیم و دوستی به نام ابراهیم ستنبه است که در بیابان به سفر می‌روند. ابراهیم ستنبه از دوستی‌اش می‌خواهد تا تمام تعلقاتش را رها کند. ابراهیم شروع به انداختن اشیائش می‌کند و فقط یک دینار باقی می‌گذارد. ابراهیم از او می‌خواهد که دیگر چیزی نگه ندارد. او نیز آن دینار را می‌اندازد و سپس به یاد نعلینی می‌افتد که در پی دارد و آن را هم برزمین می‌گذارد. ابراهیم ستنبه به او می‌گوید که هرکسی با صداقت و ایمان به خداوند پیش برود، چنین تجربه‌هایی خواهد داشت.
و ذوالنّون مصری گوید صدق شمشیر خدایست برآنجا کی نهد ببرد.
هوش مصنوعی: ذوالنون مصری می‌گوید که صدق، مانند شمشیر خداوند است و تنها در آنجا قرار می‌گیرد که حقیقتی بر آن نهد.
سهل بن عبداللّه گوید اوّل خیانت صدیّقان حدیث ایشان بود با نفس.
هوش مصنوعی: سهل بن عبداللّه می‌گوید که نخستین خیانتی که صدیقین انجام دادند، خیانت به نفس خودشان بود.
فتح موصلی را پرسیدند از صدق، دست اندر کارگاه آهنگری کرد، پارۀ آهن سرخ بیرون آورد و بر دست نهاد سرخ شده و گفت صدق این باشد.
هوش مصنوعی: فتح موصلی را از صدق پرسیدند، او وارد کارگاه آهنگری شد، تکه‌ای آهن سرخ را از کوره بیرون آورد و روی دستش گذاشت که به حرارت رسیده بود و گفت: این است صدق.
یوسف بن اسباط گوید اگر یک شب با خدای عَزَّوَجَلَّ بصدق کار کنم دوستر دارم از آنک اندر سبیل خدای تعالی شمشیر زنم.
هوش مصنوعی: یوسف بن اسباط می‌گوید اگر یک شب با خداوند متعال به درستی و صداقت رفتار کنم، از این که در راه خدا شمشیر به دست بگیرم، بیشتر نگران هستم.
استاد ابوعلی گفت صدق آن بود که از خویشتن آن نمائی که باشی یا آن باشی که نمایی.
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی گفت صداقت این است که آن چیزی را که هستی نشان دهی یا به آنچه که نشان می‌دهی، تبدیل شوی.
حارث محاسبی را پرسیدند از صدق، گفت صادق آنست که باک ندارد اگر او را نزدیک خلق هیچ مقدار نباشد از بهر صلاح دل خویش و دوست ندارد که مردمان ذرّۀ از اعمال او ببینند و کراهیت ندارد که سرّ او مردمان بدانند که کراهیت داشتن آن، دلیل بود بر آنک دوست دارد نزدیک خلق جاه و این خوی صدّیقان نباشد.
هوش مصنوعی: حارث محاسبی در پاسخ به سوالی درباره صداقت گفت: شخص صادق کسی است که اگر در نظر دیگران در مرتبه‌ای پایین باشد، اهمیتی به این موضوع نمی‌دهد. او برای خوشنودی دل خود این را می‌پذیرد و تمایلی ندارد که مردم حتی کوچکترين بخشی از کارهای او را ببینند. همچنین، اگر کسی بخواهد راز او را بداند، او از این موضوع ابراز ناراحتی نمی‌کند. عدم علاقمندی به این مسائل نشان‌دهنده این است که او به مقام و اعتبار خود نزد مردم اهمیت نمی‌دهد و این ویژگی خاص افراد راستین است.
و گفته اند هر که فرض دائم بنگزارد فرض وقتها از وی نپذیرند گفتند فرض دائم کدام بود گفت صدق.
هوش مصنوعی: گفته شده است که هر کس به کارهای ضروری و واجب خود مستمر و مداوم بپردازد، نباید از او انتظار انجام کارهای موقتی و گذرا داشته باشیم. از آنجا که امانت‌داری و صداقت، از مهم‌ترین و دائمی‌ترین وظایف محسوب می‌شوند.
و گفته اند چون خدای تعالی را بصدق طلب کنی آئینۀ دهد ترا که عجائبهای دنیا و آخرت اندرو بینی.
هوش مصنوعی: اگر به درستی و خالصانه از خدا درخواست کنی، به تو بصیرتی می‌دهد که در آن عجایب دنیا و آخرت را خواهی دید.
و گفته اند بر تو بادا بصدق هرجا که ترسی که زیان تو در آن باشد که آن ترا سود دارد و بپرهیز از دروغ هرجا که طمع داری که ترا سود خواهد داشت که آن ترا زیان دارد.
هوش مصنوعی: به تو توصیه شده که در هر موقعیتی که از آن می‌ترسی، راستگو باش؛ زیرا این صداقت به نفع تو خواهد بود. همچنین، از دروغ گفتن در مواقعی که به دنبال سود هستی، خودداری کن؛ چرا که این کار به تو آسیب خواهد زد.
گفته اند علامت دروغ زن آن بود که سوگند خورد پیش از آنک از وی سوگند خواهند.
هوش مصنوعی: می‌گویند نشانه دروغ‌گو این است که قبل از آنکه از او سوگند بخواهند، خود را به قسم می‌زند.
ابن سیرین گوید که سخن فراخ تر از آنست که کسی را بدروغ حاجت بود گویند هیچ بازرگان که صدق کار فرماید در معامله هرگز درویش نشود.
هوش مصنوعی: ابن سیرین می‌گوید که حیات از آنچه تصور می‌شود گسترده‌تر است و هیچ‌کس نیازی به دروغ گفتن ندارد. او همچنین تأکید می‌کند که هیچ تاجر صداقتی در کارش نخواهد داشت که به فقری دچار شود.