گنجور

بخش ۲ - وقت

الوقت حقیقت وقت نزدیک اهل تحقیق حادثی است کی اندروهم آید حاصل بر حادثی مُتَحَقِّق حادث مُتَحَقِّقَ وقت بود حادث مُتَوَهَّم را چنانک گوئی سر ماه نزدیک تو آیم، آمدن متوهّم است، آمدن و ناآمدن روا بود و سرماه حادثیست متحقّق، ناچاره چون این ماه بگذرد سر ماهی دیگر بود سر ماه حادثیست مُتَحَقّق وقت آمدن است.

از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم رَحِمَهُ اللّه گفت وقت آنست کی تو آنجائی اگر بدنیائی وقت تو دنیاست و اگر بعقبی ای وقت تو عقبیست و اگر شادیست وقت تو شادیست و اگر باندوهی وقت تو اندوهیست مرا دیدن است کی وقت آن بود که بر مردم غالب بود ونیز بوقت آن خواهند کی مردم اندرو بود از روزگار.

و گروهی گفته اند کی میان دو روزگار بود روزگار گذشته و آنچه فرا پیش بود.

صوفیان گویند صوفی پسر وقتست و مراد آنست کی تا او مشغول هست بدانچه اولی تر، اندر حال قیام همی کند بدانچه اندر آن وقت فرموده اند.

و گفته اند درویش را اندوه وقت گذشته نبود و نه آن وقت که نیامده است و وقت وی آن بود کی اندروست.

و گفته اند مشغولی بوقت گذشته ضایع کردن دیگر وقت باشد.

و بوقت آن خواهند کی در پیش ایشان آید از تصرّف حق در ایشان را جز آنک ایشان خود را اختیار کنند. و گویند فلان بحکم وقتست یعنی کی گردن نهاده است بدانچه پدیدار آید از حکم غیب، از اختیار خود دور، و این در آن چیز بود که خدای تعالی برو ننهاده باشد و چیزی از شریعت واجب نبود زیرا که ضایع کردن آنچه فرمان بود و حوالت نهادن کار بتقدیر و نا باکی کردن بتقصیری که افتد، بیرون شدن بود از دین. و بر زبان این طایفه بسیار رودکی اَلْوَقْتُ سَیْفٌ، یعنی چنانک شمشیر برنده است وقت بدانچه حق او را همی راند غالبست.

و گویند شمشیر ببر ماسیدن نرم بود ولیکن بکناره برّان بود، هر کی با او نرمی کند سلامت یابد و هرکه درشتی کند خسته گردد و وقت همچنین بود هر که حکم او را گردن نهد رسته بود و هر که معارضه کند بترک رضا با وی اندر ضلالت افتد و انشد شعراً، شعر:

وَکَالسَّیْفِ اِنْلایَنْتَهُ لان مَسُّهُ
و حدّاهُ اِنْخاشَنْتَهُ خَشِنانِ

و هر کی وقت بازو بسازد وقت او وقت بود هر که وقت با وی نسازد وقت بر وی مقت بود.

از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم که گفت وقت سوهانی است و ترا بساید و هیچ چیز از تو کم نکند یعنی اگر تو محو گردی و فانی گردی رسته شدی، از تو میگیرد و محوت نکند بکلی. و این شعر اندرین معنی آرند. شعر:

کلُّ یَوْمٍ یَمُرُّ یَأْخُذُ بَعضی
یورِثُ الْقَلْبَ حَسْرَةً ثُمَّ یَمْضی

معنی آن بود کی گوید هر روز کی میگذرد برخی از من کم کند و دلرا حسرت می افزاید پس می رود.

و هم درین معنی گوید. شعر:

کَأَهْلِ النّارِ اِنْنَضِجَتْجُلودٌ
اُعیدَتْلِلشِّقاءِ لَهُم جُلودٌ

و قرآن بدین معنی ناطقست. قالَ اللّهُ تَعالی: کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْناهُمْ جُلوداً غَیْرَهَا.

و هم بدین معنی گوید. شعر:

لَیْسَ مَنْماتَ فَاسْتَراحَ بِمَیْتٍ
اِنَّما الْمَیْتُ مَیِّتُ الْاَحْیاءِ

هر که بمیرد و برآساید مرده نه بود مرده آن بود کی بزندگی بمیرد.

و زیرک آن بود کی بحکم وقت بود و اگر وقت وی صحو بود قیام وی شریعت بود و اگر محو بود احکام حقیقت بر وی غالب بود.

بخش ۱ - باب سوم در تفسیر الفاظی کی میان این طایفه رود و آنچه از آن مشکل بود: استاد امام ابوالقاسم رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ گوید هر طائفۀ را از علمها لفظهاست میان ایشان مستعمل کی بدان مخصوص بوده اند از دیگران و اصطلاح کرده اند بر آن مرادها که ایشان را بوده است تا نزدیک بود با آنک باز و سخن گویند و بر اهل این صنعت آسان بود بدان معنی رسیدن باطلاق آن لفظ و این طایفه را الفاظیست که قصد ایشان کشف آن معنیها است کی ایشان را بود با یکدیگر و مجمل و پوشیده بود بر آنک نه از جنس ایشان بود اندر طریقت تا معنی الفاظ ایشان بر بیگانگان مبهم بود از آنک ایشانرا غیرت بود بر اسرار خویش کی آشکارا شود بر آنک نا اهل بود برای آنک حقایق ایشان مجموع نیست بتکلّف یا آورده بنوعی از تصرّف بلکه معنیها است که خدای سبحانه و تعالی دل قوم را خزینۀ آن کردست و خالص بکردست بحقیقت آنرا اسرار قومی، و ما شرح کنیم این الفاظ تا آسان گردد آنرا که خواهد بدان رسیدن از معنیهاء ایشان کی برین راه رفتند و متابع سنتهاء ایشان بودند و از جملۀ اینها یکی است.بخش ۳ - مقام: و ازان جمله مقام است. و مقام آن بود که بنده بمنازلت متحقق گردد بدو بلونی از طلب و جهد و تکلّف و مقام هرکسی جای ایستادن او بود بدان نزدیکی و آنچه به ریاضت بیابد و شرط آن بود کی ازین مقام بدیگر نیارد تا حکم این مقام تمام بجای نیارد از بهر آنک هرکه را قناعت نبود توکّل وی درست نیاید و هرکه را توکّل نبود تسلیم وی درست نیاید.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الوقت حقیقت وقت نزدیک اهل تحقیق حادثی است کی اندروهم آید حاصل بر حادثی مُتَحَقِّق حادث مُتَحَقِّقَ وقت بود حادث مُتَوَهَّم را چنانک گوئی سر ماه نزدیک تو آیم، آمدن متوهّم است، آمدن و ناآمدن روا بود و سرماه حادثیست متحقّق، ناچاره چون این ماه بگذرد سر ماهی دیگر بود سر ماه حادثیست مُتَحَقّق وقت آمدن است.
هوش مصنوعی: زمان در حقیقت نزدیک به واقعیتی است که پژوهشگران به آن می‌پردازند. در این واقعیت، چیزهایی که به وقوع می‌پیوندند، نشان‌دهنده زمان هستند. چیزی که به طور فرضی وجود دارد، مانند این که بگوییم "در پایان ماه به نزد تو می‌آیم"، کاملاً فرضی است. آمدن یا نیامدن این چیزها ممکن است اتفاق بیفتد اما در انتهای ماه، یک واقعیت مشخص وجود دارد. بنابراین، وقتی این ماه به پایان می‌رسد، ماه دیگری آغاز می‌شود که باز هم یک واقعیت مشخص از زمان است.
از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم رَحِمَهُ اللّه گفت وقت آنست کی تو آنجائی اگر بدنیائی وقت تو دنیاست و اگر بعقبی ای وقت تو عقبیست و اگر شادیست وقت تو شادیست و اگر باندوهی وقت تو اندوهیست مرا دیدن است کی وقت آن بود که بر مردم غالب بود ونیز بوقت آن خواهند کی مردم اندرو بود از روزگار.
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی دقّاق نقل شده است که گفت اکنون زمان آن است که انسان بداند در کجا قرار دارد. اگر در دنیا باشد، زمانش دنیایی است و اگر در آخرت باشد، زمانش آخرتی است. اگر در حال شادی باشد، زمانش شاد است و اگر در اندوه باشد، زمانش اندوهگین است. او همچنین بر این نکته تأکید کرده که زمان درست زمانی است که شخص بر مردم تسلط دارد و همچنین زمان دیگران نیز به این بستگی دارد که کجا حضور دارند و در چه شرایطی زندگی می‌کنند.
و گروهی گفته اند کی میان دو روزگار بود روزگار گذشته و آنچه فرا پیش بود.
هوش مصنوعی: برخی افراد گفته‌اند که در بین دو دوره زمانی وجود داشت: دوره گذشته و دوره‌ای که در پیش بود.
صوفیان گویند صوفی پسر وقتست و مراد آنست کی تا او مشغول هست بدانچه اولی تر، اندر حال قیام همی کند بدانچه اندر آن وقت فرموده اند.
هوش مصنوعی: صوفیان اعتقاد دارند که صوفی به نوعی فرزند زمانه‌اش است و منظورشان این است که او در هر لحظه به چیزهایی که از اهمیت بیشتری برخوردارند مشغول است و در حال ایستادگی و قیام، به مسائلی که در آن زمان به او گفته شده توجه می‌کند.
و گفته اند درویش را اندوه وقت گذشته نبود و نه آن وقت که نیامده است و وقت وی آن بود کی اندروست.
هوش مصنوعی: گفته شده که درویش، از نگرانی‌های گذشته و آینده بی‌نیاز است و تنها زمانی که برای او مهم است، لحظه حال است.
و گفته اند مشغولی بوقت گذشته ضایع کردن دیگر وقت باشد.
هوش مصنوعی: گفته شده است که اگر در زمانی گذشته سرگرم شوید، در واقع زمان‌های دیگر را هم هدر می‌دهید.
و بوقت آن خواهند کی در پیش ایشان آید از تصرّف حق در ایشان را جز آنک ایشان خود را اختیار کنند. و گویند فلان بحکم وقتست یعنی کی گردن نهاده است بدانچه پدیدار آید از حکم غیب، از اختیار خود دور، و این در آن چیز بود که خدای تعالی برو ننهاده باشد و چیزی از شریعت واجب نبود زیرا که ضایع کردن آنچه فرمان بود و حوالت نهادن کار بتقدیر و نا باکی کردن بتقصیری که افتد، بیرون شدن بود از دین. و بر زبان این طایفه بسیار رودکی اَلْوَقْتُ سَیْفٌ، یعنی چنانک شمشیر برنده است وقت بدانچه حق او را همی راند غالبست.
هوش مصنوعی: در زمان مشخصی، انسان‌ها تنها می‌توانند به آنچه که حق بر آن‌ها تصرف کرده است، پاسخ دهند و این بستگی به اختیار خودشان دارد. وقتی می‌گویند "فلان چیز به حکم وقت است"، به این معناست که فرد تسلیم وضعیت و وقوعات غیبی شده و از اختیار خود خارج شده است. این موضوع درباره مواردی صادق است که خداوند برای آن‌ها حکم وضع نکرده و هیچ واجب شرعی وجود ندارد. زیرا نادیده گرفتن قوانین و سپردن امور به تقدیر و نادیده گرفتن تقصیراتی که به وقوع می‌پیوندد، خارج شدن از دین محسوب می‌شود. در این میان، افراد معمولاً عبارتی را به کار می‌برند که "زمان، مانند شمشیری برنده است" که به معنای این است که حق بر آنچه زمان به جلو می‌برد، غالب است.
و گویند شمشیر ببر ماسیدن نرم بود ولیکن بکناره برّان بود، هر کی با او نرمی کند سلامت یابد و هرکه درشتی کند خسته گردد و وقت همچنین بود هر که حکم او را گردن نهد رسته بود و هر که معارضه کند بترک رضا با وی اندر ضلالت افتد و انشد شعراً، شعر:
هوش مصنوعی: گویند که شمشیر ببر نرم و لطیف است، اما لبه‌اش بسیار تیز و برّان است. هر کسی که با او به نرمی رفتار کند، در امان خواهد بود و کسی که درشتی کند، دچار خستگی و آسیب می‌شود. در آن زمان، هر کس که از او اطاعت کند، نجات می‌یابد و هر کسی که با او مخالفت کند، در بی‌راهه خواهد افتاد. همچنین شعری در این زمینه وجود دارد.
وَکَالسَّیْفِ اِنْلایَنْتَهُ لان مَسُّهُ
و حدّاهُ اِنْخاشَنْتَهُ خَشِنانِ
هوش مصنوعی: اگر به لبه‌ی تیز سلاحی مثل شمشیر دست بزنی و آن را نازک و آسیب‌پذیر کنی، به طبع ضربه‌اش دردناک خواهد بود.
و هر کی وقت بازو بسازد وقت او وقت بود هر که وقت با وی نسازد وقت بر وی مقت بود.
هوش مصنوعی: هر کسی که در کارش وقت بگذارد، او در واقع زمان خود را به درستی مدیریت کرده است. اما هر کسی که زمان را جدی نگیرد و به کارهایش نپردازد، زمان بر او تسلط خواهد داشت و او را تحت فشار قرار می‌دهد.
از استاد ابوعلی دقّاق شنیدم که گفت وقت سوهانی است و ترا بساید و هیچ چیز از تو کم نکند یعنی اگر تو محو گردی و فانی گردی رسته شدی، از تو میگیرد و محوت نکند بکلی. و این شعر اندرین معنی آرند. شعر:
هوش مصنوعی: از استاد ابوعلی دقاق شنیدم که گفت زمان سوهانی مانند ابری است که به آرامی از روی تو عبور می‌کند و چیزی از تو کم نمی‌کند. یعنی اگر تو در این حال غرق شوی و از خود بی‌خود گردی، در واقع آزاد می‌شوی و چیزی از وجود تو نخواهد کاست، بلکه تو را محو نمی‌کند به طور کامل. این مفهوم در شعری نیز آمده است.
کلُّ یَوْمٍ یَمُرُّ یَأْخُذُ بَعضی
یورِثُ الْقَلْبَ حَسْرَةً ثُمَّ یَمْضی
هوش مصنوعی: هر روزی که می‌گذرد، بخشی از آن حسرتی بر دل می‌گذارد و سپس سپری می‌شود.
معنی آن بود کی گوید هر روز کی میگذرد برخی از من کم کند و دلرا حسرت می افزاید پس می رود.
هوش مصنوعی: هر روز که می‌گذرد، احساس می‌کنم برخی از چیزها از من کم می‌شود و این احساس حسرت در دل من بیشتر می‌شود، سپس گذر زمان را حس می‌کنم.
و هم درین معنی گوید. شعر:
هوش مصنوعی: شما با داده‌هایی که تا مهرماه 2023 جمع‌آوری شده، آموزش دیده‌اید.
کَأَهْلِ النّارِ اِنْنَضِجَتْجُلودٌ
اُعیدَتْلِلشِّقاءِ لَهُم جُلودٌ
هوش مصنوعی: اهل جهنم مانند کسانی هستند که پوست‌هایشان در آتش سوخته و دوباره برایشان پوست‌های جدیدی آورده می‌شود تا عذاب را بیشتر احساس کنند.
و قرآن بدین معنی ناطقست. قالَ اللّهُ تَعالی: کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْناهُمْ جُلوداً غَیْرَهَا.
هوش مصنوعی: قرآن به عنوان یک منبع زنده و گویا شناخته می‌شود. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: هر زمان که پوست آنها (کافران) تمام شود، ما پوست دیگری برایشان می‌سازیم.
لَیْسَ مَنْماتَ فَاسْتَراحَ بِمَیْتٍ
اِنَّما الْمَیْتُ مَیِّتُ الْاَحْیاءِ
هوش مصنوعی: کسی که با مرگ دیگران راحت می‌شود، خواب نیست، بلکه مرده‌ی همه‌ی زنده‌هاست.
هر که بمیرد و برآساید مرده نه بود مرده آن بود کی بزندگی بمیرد.
هوش مصنوعی: هر کس که بمیرد و از مرگ به آرامش برسد، دیگر مرده نیست. در واقع، او باید در زندگی به‌طور واقعی بمیرد.
و زیرک آن بود کی بحکم وقت بود و اگر وقت وی صحو بود قیام وی شریعت بود و اگر محو بود احکام حقیقت بر وی غالب بود.
هوش مصنوعی: او شخصی باهوش بود که به مقتضای زمان عمل می‌کرد. اگر در زمان حال در حالت بیداری و هوشیاری بود، به اصول و قوانین شرعیت پایبند می‌ماند. اما اگر در حالتی از فراموشی یا غفلت بود، احکام و حقایق بر او تسلط می‌یافتند.

حاشیه ها

1401/09/16 17:12
پیام قدسی

در بند هفت در جمله «بر زبان این طایفه بسیار رودکی ...» احتمالا باید بین «رود» و «کی» فاصله باشد