بخش ۱۷ - بَوادِه و هُجُوم
و از آن جمله بَوادِه و هُجُوم است، بواده آن بود کی ناگاه اندر دلت افتد از غیب بر سبیل وهلت، اندوهی واجب کند یا شادی. و هجوم آن بود که بر دل آید بقوّت وقت بی کسب تو، و مختلف بود اندر انواع بحسب قوۀ وارد و ضعف او، و ازیشان بعضی باشند کی بواده ایشانرا از حال خویش بگرداند و هواجم در ایشان تصرف کنند و گروهی باشند که قوّت آن دارند که هیچ حال ایشان را بنگرداند و ایشان سادات وقت باشند چنانک شاعر گوید شعر:
لاتَهْتَدی نُوَبُ الزَّمانِ اِلَیْهِمِ
وَلَهُم عَلَی الخَطبِ الجَلیلِ لِجامُ
بخش ۱۶ - لوائح و طَوالِع و لوامِعْ: و از این جمله لوائح و طَوالِع و لوامِعْ است. لفظهائیست یک بدیگر نزدیک، بس فرقی نیست میان ایشان و این صفت اصحاب بدایات بود بنزیک شدن بدل و روشنائی آفتاب معرفت ایشانرا هنوز روشن نشده باشد ولیکن حق سبحانَهُ وتعالی روزی دل ایشان میدهد بهر وقتی، چنانک گوید. لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها بُکْرَةً وعَشیِّاً هرگاه که آسمان دل ایشان تاریک شود بمیغ حظوظ، برق کشف بدرفشد ایشانرا و لوامع قرب رخشنده گردد و ایشان در وقت ستر منتظر باشند لوائح را چنانک همی گوید شعر:بخش ۱۸ - تلوین و تمکین: و از آن جمله تلوین و تمکین است. تلوین صفت ارباب احوال بود و تمکین صفت اصحاب حقائق، مادام که بنده اندر راه بود صاحب تلوین بود و از حالی بحالی همی شود و از صفتی بصفتی همی گردد و ازین منزل کی بود بمنزلی برتر ازان فرود آید، چون برسد تمکین بود شاعر گوید اندر معنی. شعر:
اطلاعات
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.