بخش ۵۱ - ابوحمزة الخراسانی
و از این طایفه بود ابوحمزة الخراسانی نشابوری بود از محلّت مُلْقاباد از اقران جنید و آن خرّاز و آنِ ابوتراب بود و دین دار و با ورع بود.
ابوحمزه گوید هر که دوستی مرگ اندر دل گیرد هرچه باقیست بر وی دوست کنند و هرچه فانیست بر وی دشمن کنند.
و گوید عارف زندگانی خویش همی دفع کند روز به روز و زندگانی همی ستاند روز به روز.
ابوالحسن مصری گوید که ابو حمزۀ خراسانی گوید مُحْرِم بماندم در میان گلیمی هر سال هزار فرسنگ برفتمی و به روز آفتاب بر من می تافتی و فرو می شدی هرگاه که از احرام بیروم آمدمی، احرام از سر گرفتمی و وفاة وی اندر سنۀ تسعین و مأتین بود.
مردی او را گفت مرا وصِیّتی کن گفت توشۀ بسیار برگیر این سفر را کی فرا پیش داری.
بخش ۵۰ - خیرالنسّاج: و از ایشان بود خیرالنسّاج رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ صحبت ابوحمزۀ بغدادی کرده بود و بُسری را دیده بود و از اقران نوری بود و عمر وی دراز بود و چنین گویند کی صد و بیست ساله بود.بخش ۵۲ - بوبکر دُلَف بن جَحْدَر الشِبلی: و ازین طایفه بود ابوبکر دُلَف بن جَحْدَر الشِبلی رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْه، بغدادی بود و از آنجا بزرگ شده بود و اصل وی از اُسْروشَنه بود و صحبت جنید کرده بود و پیران کی اندر عصر او بودند، و یگانۀ روزگار بود بحال و ظرافت و علم، مالکی مذهب بود و هشتاد و هفت سال عمر او بود و وفاة او اندر سنه اربع و ثلثین و ثلثمایه بود و تربت وی اندر بغداد است.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و از این طایفه بود ابوحمزة الخراسانی نشابوری بود از محلّت مُلْقاباد از اقران جنید و آن خرّاز و آنِ ابوتراب بود و دین دار و با ورع بود.
هوش مصنوعی: ابوحمزه الخراسانی نشابوری از طایفهای بود که اهل محلّه مُلقاباد بودند و همعصر جنید و خرّاز و ابوتراب به شمار میرفت. او انسانی متدین و پارسا بود.
ابوحمزه گوید هر که دوستی مرگ اندر دل گیرد هرچه باقیست بر وی دوست کنند و هرچه فانیست بر وی دشمن کنند.
هوش مصنوعی: ابوحمزه میگوید کسی که در دلش عشق به مرگ داشته باشد، هر چیزی که ماندگاری دارد، برای او دوست خواهد بود و هر چیزی که زودگذر و ناپایدار است، برای او حالت دشمنی پیدا میکند.
و گوید عارف زندگانی خویش همی دفع کند روز به روز و زندگانی همی ستاند روز به روز.
هوش مصنوعی: عارف میگوید که او روز به روز از زندگی خود میکاهد و به همین ترتیب هر روز زندگی بیشتری نیز از آن خود میکند.
ابوالحسن مصری گوید که ابو حمزۀ خراسانی گوید مُحْرِم بماندم در میان گلیمی هر سال هزار فرسنگ برفتمی و به روز آفتاب بر من می تافتی و فرو می شدی هرگاه که از احرام بیروم آمدمی، احرام از سر گرفتمی و وفاة وی اندر سنۀ تسعین و مأتین بود.
هوش مصنوعی: ابوالحسن مصری میگوید که ابو حمزه خراسانی اظهار میداشت که در حال احرام در گلیمی میخوابید و هر سال هزار فرسنگ سفر میکرد. در روزهایی که آفتاب بر او میتابید، او نیز از احرام خارج میشد و دوباره احرام میبست. او در سال ۲۱۹ هجری قمری درگذشت.
مردی او را گفت مرا وصِیّتی کن گفت توشۀ بسیار برگیر این سفر را کی فرا پیش داری.
هوش مصنوعی: مردی از او خواست که برایش وصیتی کند. او پاسخ داد که مقدار زیادی توشه برای سفر خود جمعآوری کن، چون سفر به زودی آغاز خواهد شد.