گنجور

بخش ۲۷ - ابوعبداللّه احمد بن یحیی الجَـّلا

و از ایشان بود ابوعبداللّه احمدبن یحیی الجَّلاباصل بغدادی بود، برمله مقام داشتی و به دمشق، از بزرگان و پیران شام بود، صحبت ابوتراب و ذاالنّون و ابوعبید بُسْری کرده بود.

ابوعمرو دمشقی گوید که از ابن جّلا شنیدم گفت پدر و مادر را گفتم مرا اندر کار خدای تعالی کنید گفتند کردیم، از ایشان غائب شدم یک چندی، چون بازآمدم شبی بود بارنده در سرای به زدم، پدرم گفت کیست گفتم فرزند تست احمد گفت ما را فرزندی بود و بخدای بخشیده ام و ما از عرب ایم آنچه بخشیده باشیم بازنستانیم و در باز نگشاد.

ابن جّلا گوید هرکس مدح و ذم بنزدیک او برابر گردد زاهد بود، و هر که بر فریضها ایستد به اوّل وقت عابد بود و هر که فعلها همه از خدای بیند موحّد بود. چون وفات وی بود همی خندید چون فرمان یافت همچنان خندان بود، طبیب گفت او زنده است مجسش بنگرید، گفت مرده است و روی وی باز کرد گفت ندانم مرده است یا زنده و اندر پوست او رگی بود مانند اللّه.

ابن جّلا گوید با استاد خویش همی رفتم کودکی دیدم سخت نیکو بود گفتم یا استاد چگوئی خدای این را عذاب کند گفت به وی نگاه کردی بینی آنچه بینی بعد از وی بیست سال قرآن فراموش کردم.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و از ایشان بود ابوعبداللّه احمدبن یحیی الجَّلاباصل بغدادی بود، برمله مقام داشتی و به دمشق، از بزرگان و پیران شام بود، صحبت ابوتراب و ذاالنّون و ابوعبید بُسْری کرده بود.
هوش مصنوعی: ابوالعباس احمد بن یحیی الجلال، از اهالی بغداد و از شخصیت‌های برجسته‌ای بود که در برملا مقام داشت. او در دمشق زندگی می‌کرد و از بزرگان و پیشگامان منطقه شام به شمار می‌رفت. او با شخصیت‌های نامداری مانند ابوتراب، ذالنون و ابوعبید بُسری گفتگو کرده بود.
ابوعمرو دمشقی گوید که از ابن جّلا شنیدم گفت پدر و مادر را گفتم مرا اندر کار خدای تعالی کنید گفتند کردیم، از ایشان غائب شدم یک چندی، چون بازآمدم شبی بود بارنده در سرای به زدم، پدرم گفت کیست گفتم فرزند تست احمد گفت ما را فرزندی بود و بخدای بخشیده ام و ما از عرب ایم آنچه بخشیده باشیم بازنستانیم و در باز نگشاد.
هوش مصنوعی: ابوعمرو دمشقی نقل می‌کند که از ابن جلا شنیده است: به پدر و مادر خود گفتم که در کار خداوند به من کمک کنید. آنها پاسخ دادند که ما چنین کردیم. مدتی از آنها دور شدم و وقتی برگشتم، شب بارانی بود. در خانه را زدم و پدرم پرسید که چه کسی است. گفتم من، فرزند تو، احمد هستم. او گفت ما فرزندی داشتیم که به خدا بخشیده‌ایم و ما عرب هستیم و هر چیزی که بخشیده باشیم، پس نمی‌گیریم. سپس در را باز نکرد.
ابن جّلا گوید هرکس مدح و ذم بنزدیک او برابر گردد زاهد بود، و هر که بر فریضها ایستد به اوّل وقت عابد بود و هر که فعلها همه از خدای بیند موحّد بود. چون وفات وی بود همی خندید چون فرمان یافت همچنان خندان بود، طبیب گفت او زنده است مجسش بنگرید، گفت مرده است و روی وی باز کرد گفت ندانم مرده است یا زنده و اندر پوست او رگی بود مانند اللّه.
هوش مصنوعی: ابن جلا می‌گوید هر کسی که در مورد ستایش و ناپسندیدگی برایش تفاوتی نداشته باشد، زاهد است. کسی که واجبات را در وقت اول به جا آورد، عابد است و کسی که همه کارهایش را از خداوند ببیند، موحد است. زمانی که او فوت کرد، همچنان می‌خندید و وقتی که به او دستور داده شد، هنوز در حال خندیدن بود. پزشک گفت او زنده است، بدنش را بررسی کنید. گفت مرده است و وقتی صورتش را باز کرد، گفت نمی‌دانم مرده است یا زنده، اما در پوست او رگی مانند خداوند بود.
ابن جّلا گوید با استاد خویش همی رفتم کودکی دیدم سخت نیکو بود گفتم یا استاد چگوئی خدای این را عذاب کند گفت به وی نگاه کردی بینی آنچه بینی بعد از وی بیست سال قرآن فراموش کردم.
هوش مصنوعی: ابن جلا می‌گوید که در حالیکه با استادش در حال رفتن بود، کودک زیبایی را دید. و از استادش پرسید که چرا خدا این بچه را عذاب کند. استاد پاسخ داد: «اگر به او نگاه کرده‌ای، آنچه می‌بینی را ببین.» بعد از آن، ابن جلا بیست سال قرآن را فراموش کرد.