و ازین طائفه بود ابوعثمان سعیدالحیری مقیم بود بنشابور و صحبت شاه کرمانی کرده و یحیی بن معاذ الرازی، پس بنشابور آمد با شاه کرمانی و بنزدیک ابوحفص حدّاد آمد و یکچندی بایستاد نزدیک او و شاگردی او کرد و ابوحفص دختر بدو داد و وفات اندر سنه ثمان و تسعین و مأتین بود. و پس از ابوحفص سی واند سال بزیست.
ابوعثمان گوید که مرد تمام نشود تا اندر دل وی چهار چیز برابر نشود منع و عطا و عزّ و ذُلّ.
از یاران ابوعثمان یکی حکایت کرد که از وی شنیدم که گفت با ابوحفص صحبت کردم و برنا بودم، وقتی مرا براند و گفت نزدیک من منشین، من برخاستم و پشت بر وی نگردانیدم و پیش باز شدم و روی فرا روی وی کردم تا از وی غائب شدم و اندر دلم چنان بود که بر در سرای وی چاهی بکنم و بحکم وی اندر آن چاه همی باشم و از آنجا بیرون نیایم الاّ بفرمان وی چون از من آن بدید مرا بخواند و از جملۀ خاصگان خویش کرد.
و گفته اند که اندر دنیا سه مرداند کی ایشانرا چهارم نیست ابوعثمان بنشابور و جنید ببغداد و ابوعبداللّه بن جلاّ بشام.
ابوعثمان گفت چهل سالست تا خدای تعالی مرا اندر هیچ حال نداشتست که آنرا کراهیت داشته ام و از آن حال مرا بدیگر نبرد که من خشمگین شدم.
چون حال ابوعثمان بگشت پسر وی پیراهن بر خویشتن چاک کرد ابوعثمان چشم باز کرد گفت خلاف سنّت یا پسر در ظاهر، علامت ریا بود در باطن.
ابوالحسن الورّاق گوید از ابوعثمان شنیدم گفت صحبت با خدای عزّوجلّ بحسن ادب باید کرد و دوام هیبت و مراقبت و صحبت با رسول صلّی اللّه علیه وسلّم بمتابعت سنّت و لزوم ظاهر علم و صحبت با اولیاء خدای بحرمت داشتن و خدمت کردن، و صحبت با اهل خویش به خوی نیکو و صحبت با درویشان دائم با ایشان گشاده روی بودن مادام که در گناهی نباشد و صحبة کردن با جهّال بدعا کردن ایشانرا ورحمت برایشان.
بوعمرو نجید گوید کی از ابوعثمان شنیدم که هر که سنّت را بر خویشتن امیر کند حکمت گوید و هرکه هوا را بر خویشتن امیر کند بدعت گوید، از قول خدای تعالی وَاِنْ تُطیعوا تَهْتَدوا.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و ازین طائفه بود ابوعثمان سعیدالحیری مقیم بود بنشابور و صحبت شاه کرمانی کرده و یحیی بن معاذ الرازی، پس بنشابور آمد با شاه کرمانی و بنزدیک ابوحفص حدّاد آمد و یکچندی بایستاد نزدیک او و شاگردی او کرد و ابوحفص دختر بدو داد و وفات اندر سنه ثمان و تسعین و مأتین بود. و پس از ابوحفص سی واند سال بزیست.
هوش مصنوعی: ابوعثمان سعیدالحیری یکی از افراد این گروه بود که در بنشابور زندگی میکرد. او با شاه کرمانی و یحیی بن معاذ الرازی در ارتباط بود. بعد از مدتی، به بنشابور رفت و به نزد ابوحفص حداد آمد و مدتی را در کنار او گذراند و از او کسب علم کرد. ابوحفص دخترش را به ازدواج او درآورد و او در سال ۲۹۰ هجری قمری درگذشت. پس از وفات ابوحفص، او به مدت سی و اندی سال دیگر زندگی کرد.
ابوعثمان گوید که مرد تمام نشود تا اندر دل وی چهار چیز برابر نشود منع و عطا و عزّ و ذُلّ.
هوش مصنوعی: ابوعثمان میگوید که انسان به کمال نمیرسد مگر زمانی که در دلش چهار ویژگی به تعادل برسد: منع (نگهداشتن)، عطا (بخشیدن)، عزت و ذلت.
از یاران ابوعثمان یکی حکایت کرد که از وی شنیدم که گفت با ابوحفص صحبت کردم و برنا بودم، وقتی مرا براند و گفت نزدیک من منشین، من برخاستم و پشت بر وی نگردانیدم و پیش باز شدم و روی فرا روی وی کردم تا از وی غائب شدم و اندر دلم چنان بود که بر در سرای وی چاهی بکنم و بحکم وی اندر آن چاه همی باشم و از آنجا بیرون نیایم الاّ بفرمان وی چون از من آن بدید مرا بخواند و از جملۀ خاصگان خویش کرد.
هوش مصنوعی: یکی از یاران ابوعثمان داستانی نقل کرد که او از ابوحفص شنیده بود. ابوحفص به او گفته بود که زمانی که جوان بود، از او خواست که نزدیک نرود و او به خاطر احترام برخواست و بدون اینکه پشتش را به او برگرداند، جلو رفت و به سمت او روی کرد تا اینکه از دید او خارج شد. در دلش احساس میکرد که ای کاش میتوانست در درون خانهاش چاهی حفر کند و طبق فرمان او در آن چاه بماند و تنها وقتی از آن بیرون بیاید که او اجازه دهد. وقتی ابوحفص این وضعیت را دید، او را به نزد خود خواند و او را از نزدیکان خود قرار داد.
و گفته اند که اندر دنیا سه مرداند کی ایشانرا چهارم نیست ابوعثمان بنشابور و جنید ببغداد و ابوعبداللّه بن جلاّ بشام.
هوش مصنوعی: گفته شده که در دنیا سه نفر هستند که هیچ کس دیگری مانند آنها نیست: ابوعثمان از نیشابور، جنید از بغداد و ابوعبداللّه بن جلا از شام.
ابوعثمان گفت چهل سالست تا خدای تعالی مرا اندر هیچ حال نداشتست که آنرا کراهیت داشته ام و از آن حال مرا بدیگر نبرد که من خشمگین شدم.
هوش مصنوعی: ابوعثمان گفت: چهل سال است که خداوند هیچگاه در وضعیتی که من آن را نپسندیدهام مرا قرار نداده و از آن وضعیت، مرا به حال دیگری نبرده که باعث خشم من شود.
چون حال ابوعثمان بگشت پسر وی پیراهن بر خویشتن چاک کرد ابوعثمان چشم باز کرد گفت خلاف سنّت یا پسر در ظاهر، علامت ریا بود در باطن.
هوش مصنوعی: زمانی که حال ابوعثمان تغییر کرد، پسرش پیراهنش را به روی خود چاک کرد. ابوعثمان وقتی چشمانش را باز کرد، گفت: «این عمل در ظاهر نشاندهندهای از ریا است که برخلاف سنت است، پسرم.»
ابوالحسن الورّاق گوید از ابوعثمان شنیدم گفت صحبت با خدای عزّوجلّ بحسن ادب باید کرد و دوام هیبت و مراقبت و صحبت با رسول صلّی اللّه علیه وسلّم بمتابعت سنّت و لزوم ظاهر علم و صحبت با اولیاء خدای بحرمت داشتن و خدمت کردن، و صحبت با اهل خویش به خوی نیکو و صحبت با درویشان دائم با ایشان گشاده روی بودن مادام که در گناهی نباشد و صحبة کردن با جهّال بدعا کردن ایشانرا ورحمت برایشان.
هوش مصنوعی: ابوالحسن الورّاق نقل میکند که از ابوعثمان شنیده است که برای صحبت با خداوند بزرگ باید ادب و احترام زیادی به خرج داد و همواره باید بر خود هیبت و مراقبت داشت. همچنین، باید از سنت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله پیروی کرد و علم را به طور ظاهر و آشکار فراگرفت. در رابطه با اولیای خدا باید با احترام و خدمت به آنها رفتار کرد و نسبت به اعضای خانواده با نیککلامی و محبت صحبت کرد. همچنین با درویشان باید با روی گشاده و خوشرو بودن، معاشرت کرد به شرطی که در گناهی نباشند. در نهایت، برای جاهلان باید دعا کرد و از خداوند رحمت برای آنها خواست.
بوعمرو نجید گوید کی از ابوعثمان شنیدم که هر که سنّت را بر خویشتن امیر کند حکمت گوید و هرکه هوا را بر خویشتن امیر کند بدعت گوید، از قول خدای تعالی وَاِنْ تُطیعوا تَهْتَدوا.
هوش مصنوعی: بوعمرو نجید میگوید که از ابوعثمان شنیده است که اگر کسی سنت را بر خود غالب کند، به حکمت دست مییابد و اگر هوا و خواستههای خود را بر خود حاکم کند، به بدعت میرسد. این مطلب بر اساس آیهای از قرآن است که میفرماید: اگر اطاعت کنید، هدایت میيابيد.