گنجور

بخش ۱۵ - ابوزکریّا یحیی بن معاذالرّازی الواعظ

و از ایشان بود ابوزکریّا یحیی بن معاذالرّازی الواعظ بی همتا بود اندربارۀ خویش و زبانی داشت اندر رجا بدان مخصوص و بسخن معرفت و به بلخ شد و آنجا بایستاد و از آنجا باز نیشابور آمد و آنجا فرمان یافت اندر شهور سنه ثمان و خمسین و مأتین.

احمدبن عیسی گوید که از یحیی شنیدم گفت زاهد چون بود آنک او را ورع نبود، متورّع باش از آنچه ترا نیست پس زاهد شو.

و هم از وی روایت کنند که گفت گرسنگی تائبان تجربت بود و گرسنگی زاهدان سیاست بود و گرسنگی صدّیقان تکرّم بود.

یحیی گوید فوت سختر بود از موت کی فوت بریدن بود از حق و موت بریدن بود از مخلوقات.

یحیی گوید زهد سه چیز است اندکی و خلوت و گرسنگی.

و هم یحیی گوید خویشتن بهیچ چیز مشغول مدار مگر بدانچه وقت بدان اولی تر بود.

یحیی ببلخ سخن گفت اندر فضل توانگری بر درویشی و سی هزار درمش دادند، یکی از پیران گفت خدای برکت مکناد او را درین مال و بیرون آمد تا بنشابور آید قطعش افتاد و مال ببردند.

الحسن بن علوّیه گوید کی از یحیی شنیدم که هر کی خیانة کند اندر سرّ خدای پرده اش بدرد بآشکارا.

علی بن محمد گوید از یحیی شنیدم که گفت تزکیت بدان کردن عیب بود بر تو و دوستی ایشان ترا عیب بود بر تو و خوار بود بر تو آنک محتاج بود نزد تو.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و از ایشان بود ابوزکریّا یحیی بن معاذالرّازی الواعظ بی همتا بود اندربارۀ خویش و زبانی داشت اندر رجا بدان مخصوص و بسخن معرفت و به بلخ شد و آنجا بایستاد و از آنجا باز نیشابور آمد و آنجا فرمان یافت اندر شهور سنه ثمان و خمسین و مأتین.
هوش مصنوعی: ابوزکریّا یحیی بن معاذ الرّازی، واعظی بی‌نظیر بود که در مورد خود و ایمانش سخنانی شنیدنی داشت. او به بلخ رفت و سپس به نیشابور برگشت. در نیشابور، در سال 258 هجری قمری به مقامی دست یافت.
احمدبن عیسی گوید که از یحیی شنیدم گفت زاهد چون بود آنک او را ورع نبود، متورّع باش از آنچه ترا نیست پس زاهد شو.
هوش مصنوعی: احمد بن عیسی می‌گوید که از یحیی شنیده است که زاهد واقعی کسی است که از چیزهایی که برای او وجود ندارد، دوری می‌کند. بنابراین، اگر می‌خواهی زاهد باشی، باید از چیزهایی که برایت نیست، دوری کنی.
و هم از وی روایت کنند که گفت گرسنگی تائبان تجربت بود و گرسنگی زاهدان سیاست بود و گرسنگی صدّیقان تکرّم بود.
هوش مصنوعی: گفته شده است که گرسنگی برای تائبان یک نوع تجربه است، برای زاهدان نشانه‌ای از تدبیر و سیاست محسوب می‌شود و برای صدّیقین نشانه‌ای از احترام و کرامت است.
یحیی گوید فوت سختر بود از موت کی فوت بریدن بود از حق و موت بریدن بود از مخلوقات.
هوش مصنوعی: یحیی می‌گوید مرگ انسان سخت‌تر از فوت است، زیرا فوت به معنای جدا شدن از حق است، در حالی که مرگ جدا شدن از مخلوقات به شمار می‌آید.
یحیی گوید زهد سه چیز است اندکی و خلوت و گرسنگی.
هوش مصنوعی: یحیی می‌گوید زهد شامل سه چیز است: کمیابی، تنهایی و گرسنگی.
و هم یحیی گوید خویشتن بهیچ چیز مشغول مدار مگر بدانچه وقت بدان اولی تر بود.
هوش مصنوعی: یحیی می‌گوید که نباید خود را با هیچ چیزی مشغول کنی، جز به فعالیت‌هایی که در آن زمان اولویت بیشتری دارند.
یحیی ببلخ سخن گفت اندر فضل توانگری بر درویشی و سی هزار درمش دادند، یکی از پیران گفت خدای برکت مکناد او را درین مال و بیرون آمد تا بنشابور آید قطعش افتاد و مال ببردند.
هوش مصنوعی: یحیی ببلخ در مورد فضیلت ثروت و برتری آن بر فقر سخن گفت و در این باره سی هزار درهم به او اعطا کردند. یکی از پیران به او گفت که خداوند برکتش ندهد؛ سپس یحیی برای رفتن به بنشابور تصمیم گرفت، اما در میانه راه دچار حادثه شد و مالش را از دست داد.
الحسن بن علوّیه گوید کی از یحیی شنیدم که هر کی خیانة کند اندر سرّ خدای پرده اش بدرد بآشکارا.
هوش مصنوعی: الحسن بن علویه می‌گوید که از یحیی شنیده‌ام که هر کس به خدا خیانت کند، پرده‌ی او در برابر دیگران پاره می‌شود و عیوبش آشکار می‌گردد.
علی بن محمد گوید از یحیی شنیدم که گفت تزکیت بدان کردن عیب بود بر تو و دوستی ایشان ترا عیب بود بر تو و خوار بود بر تو آنک محتاج بود نزد تو.
هوش مصنوعی: علی بن محمد می‌گوید که از یحیی شنیدم که او گفت: اگر کسی به خاطر تزکیه و پالایش نیکوکاران به تو عیب بزند و از دوستی با آن‌ها شما را مذمت کند، این نشانه‌ای است که آن دوستی برای تو ضرر دارد و نشان‌دهنده‌ی ناتوانی و نیاز آن شخص به شماست.