گنجور

شمارهٔ ۴ - در حمد حق سبحانه و تعالی

ای تو بامرزش و آلوده ما
وی تو بغمخواری و آسوده ما
رحمت تو کعبه طاعت نواز
عدل تو مشاطه عصیان طراز
لطف تو دلال متاع گناه
حلم تو بنشانده غضب را پناه
منفعلیم از عمل ناسزا
گر همه نیکست بپوشان ز ما
راستی ما ز ریا شرمسار
بندگی از نسبت ما شرمسار
تا ابد از معصیت آزرم ده
حوصله ضامن این شرم ده
من که و سنجیدن بازوی عدل
به که نباشم بترازوی عدل
ور کرمت میزندم در دهان
تا بگشایم لب خواهش فشان
چشم و دلم گرسنه چشمان تو
سیر نگردند ز احسان تو
آنچه بآن می سزم آنم بده
برتر از آن نیز عنانم بده
صاف امیدم بلب بیم ریز
گرد مرا در ره تسلیم ریز
کام مرا شهد عبادت ببخش
چون بچشم فهم حلاوت ببخش
شهپر جبریل نیازم بده
راه بخلوتکه رازم بده
در حرم عشق درون آورم
شیفته و مست برون آورم
این گل پژمرده که در باغ جود
دست بدست آورمش در وجود
رایحه عطر وفایش بده
گوشه دستار رضایش بده
تا بدماغی که رساند نسیم
غش کند اندیشه امید وبیم
نشاه توحید در آید بجوش
مستی جاوید بر آرد خروش
بحر عطای تو جواهر شمار
بی اثر باد طلب موج زار
تا طلبم وای که دل خون کنم
خواهشم آموخته چون کنم
با نفس این نغمه بشوئیم به
حرف ادب سوز نگوئیم به
طره خواهش برضا نشکنیم
بال و پر مرغ دعا نشکنیم
عرفی از این نغمه زنی شرم دار
عهد طلب بشکن و دل گرم دار
مصلحت کار چه دانیم ما
بذر تمنا چه فشانیم ما
آدمی هیچ تر از هیچ کیست
تا کند اندیشه از بهر زیست
دیدی اگر مصلحتی در عدم
بر اثر آن زدی اکنون قدم
مصلحت ما دگری دیده است
او بکند هر چه پسندیده است
شادم از او گر غم وگر شادیست
معنی این بندگی آزادیست

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای تو بامرزش و آلوده ما
وی تو بغمخواری و آسوده ما
هوش مصنوعی: ای تو که با بخشش و لطف خود ما را پاک کرده‌ای، و ای تو که با مهربانی و آرامش خود، ما را از غم‌ها دور کرده‌ای.
رحمت تو کعبه طاعت نواز
عدل تو مشاطه عصیان طراز
هوش مصنوعی: رحمت تو مانند کعبه‌ای است که برای عبادت و اطاعت آماده شده، و برابری و عدل تو، آرایش‌دهنده‌ای است که زشتی‌ها و نافرمانی‌ها را به زیبایی تبدیل می‌کند.
لطف تو دلال متاع گناه
حلم تو بنشانده غضب را پناه
هوش مصنوعی: محبت و مهربانی تو باعث می‌شود که گناه و خطاهایمان از سر در برود و در برابر خشم و غضب، آرامش و سکون قرار بگیرد.
منفعلیم از عمل ناسزا
گر همه نیکست بپوشان ز ما
هوش مصنوعی: اگرچه ما به کارهای ناپسند بی‌توجهیم، اما اگر همه کارها خوب باشد، پس بهتر است این موضوع را از ما پنهان کنی.
راستی ما ز ریا شرمسار
بندگی از نسبت ما شرمسار
هوش مصنوعی: ما به خاطر تظاهر و نفاقی که در دنیای اطرافمان وجود دارد، از انجام درست وظایف و بندگی واقعی خجالت‌زده هستیم. همچنین از آنچه به ما نسبت داده می‌شود، احساس شرمساری می‌کنیم.
تا ابد از معصیت آزرم ده
حوصله ضامن این شرم ده
هوش مصنوعی: از خدا بخواه که همیشه مرا از گناه و نافرمانی دور بدارد و توانایی و صبر را در دل من بیفزاید تا بتوانم در برابر این شرم و احساس گناه مقاومت کنم.
من که و سنجیدن بازوی عدل
به که نباشم بترازوی عدل
هوش مصنوعی: من که قدرت سنجش و بررسی عدالت را ندارم، پس به چه چیزی می‌توانم به عنوان معیاری برای عدالت اشاره کنم؟
ور کرمت میزندم در دهان
تا بگشایم لب خواهش فشان
هوش مصنوعی: اگر مرا با نیکی و محبت بزند، من هم خواهم توانست خواسته‌هایم را با آرامش و نرمش بگویم.
چشم و دلم گرسنه چشمان تو
سیر نگردند ز احسان تو
هوش مصنوعی: چشم و دل من به دیدن تو و محبت‌هایت نیاز دارند و هرگز از این محبت‌ها سیر نمی‌شوند.
آنچه بآن می سزم آنم بده
برتر از آن نیز عنانم بده
هوش مصنوعی: از آنچه که با آن دچار درد و رنج می‌شوم، به من چیزی بهتر بده و هم‌چنین کنترل و مدیریت بیشتری بر آنچه که هست به من عطا کن.
صاف امیدم بلب بیم ریز
گرد مرا در ره تسلیم ریز
هوش مصنوعی: آرزو و امید من به درستی و روشنی است، اما ترس و نگرانی همچنان بر من سایه افکنده است. در این مسیر از خودم تسلیم و surrender داشته باشم.
کام مرا شهد عبادت ببخش
چون بچشم فهم حلاوت ببخش
هوش مصنوعی: مرا در لذت عبادت غرق کن، تا طعم شیرینی آن را درک کنم.
شهپر جبریل نیازم بده
راه بخلوتکه رازم بده
هوش مصنوعی: ای فرشتۀ وحی، بال‌های خود را به من عطا کن تا در خلوت و تنهایی‌ام، رازهای دل را دریابم.
در حرم عشق درون آورم
شیفته و مست برون آورم
هوش مصنوعی: در محل عشق، کسی را به درون می‌دانم که مجذوب و شیدای آنجا است؛ اما وقتی از آنجا خارج می‌شود، خودش را رها و بی‌تاب می‌بیند.
این گل پژمرده که در باغ جود
دست بدست آورمش در وجود
هوش مصنوعی: این گل پژمرده که در باغ مهربانی به دست آورده‌ام، نمادی از وجود من است.
رایحه عطر وفایش بده
گوشه دستار رضایش بده
هوش مصنوعی: بوی خوش وفای تو را به گوشه‌ی دستار او برسان و او را خشنود کن.
تا بدماغی که رساند نسیم
غش کند اندیشه امید وبیم
هوش مصنوعی: وقتی نسیمی به عقل و فکر آدمی می‌وزد، ممکن است او را به حالت غش و سرخوشی ببرد و در این حال، اندیشه‌های امید و نگرانی او به هم پیوند بخورد.
نشاه توحید در آید بجوش
مستی جاوید بر آرد خروش
هوش مصنوعی: درست کردن یک حالتی از سرشار بودن از عشق و فنا به ذات خداوند، که این حالت باعث ایجاد شور و شوقی پایدار در دل می‌شود.
بحر عطای تو جواهر شمار
بی اثر باد طلب موج زار
هوش مصنوعی: دریای بخشش تو، جواهرات را بی‌ارزش جلوه می‌دهد و نیازی به درخواست و تلاطم امواج ندارد.
تا طلبم وای که دل خون کنم
خواهشم آموخته چون کنم
هوش مصنوعی: من به خاطر خواسته‌ام دلم را به درد می‌آورم، اما نمی‌دانم چگونه باید خواسته‌ام را بیان کنم.
با نفس این نغمه بشوئیم به
حرف ادب سوز نگوئیم به
هوش مصنوعی: با نفس این آهنگ، به زبان مودبانه صحبت می‌کنیم و سخن سوزناک نمی‌گوییم.
طره خواهش برضا نشکنیم
بال و پر مرغ دعا نشکنیم
هوش مصنوعی: ما به خواسته‌هایمان اجازه نمی‌دهیم که از رضایت قلبی ما کم شود و همچنین به دعاهایمان آسیب نمی‌زنیم.
عرفی از این نغمه زنی شرم دار
عهد طلب بشکن و دل گرم دار
هوش مصنوعی: از این آواز زیبا خجالت نکش و پیمان را بشکن و دل خود را شاد کن.
مصلحت کار چه دانیم ما
بذر تمنا چه فشانیم ما
هوش مصنوعی: ما نمی‌دانیم که در کارها چه چیزی به نفع ماست، پس چرا خواسته‌ها و آرزوهای خود را منتشر کنیم؟
آدمی هیچ تر از هیچ کیست
تا کند اندیشه از بهر زیست
هوش مصنوعی: انسان هیچ‌چیز نیست که بخواهد برای زندگی‌اش نگرانی و فکر کند.
دیدی اگر مصلحتی در عدم
بر اثر آن زدی اکنون قدم
هوش مصنوعی: اگر دیدی که عدم چیزی برای مصلحت تو بهتر است، حالا اقدام کن.
مصلحت ما دگری دیده است
او بکند هر چه پسندیده است
هوش مصنوعی: خیر و صلاح ما را کسی دیگر می‌بیند و او هر کاری که بخواهد انجام می‌دهد.
شادم از او گر غم وگر شادیست
معنی این بندگی آزادیست
هوش مصنوعی: من از او خوشحالم، چه غم باشد و چه شادی، معنا و مفهوم این خدمت و بندگی، آزادی است.