شمارهٔ ۷ - نحوست طالع
عرفی بحیرت از فلک ظالمم کز او
نجمی بهیچ دور عبورش باوج نیست
امید را عنان بکدامین طرف دهم
کز خیل یأس بر اثرش فوج فوج نیست
بعدی که از سعادت طالع بود مرا
تحت الثری زاوج و سرابش ز موج نیست
شمارهٔ ۶ - ظل یزدان: دی شنیدم کز سمند افتاد آن کاندر رهششمارهٔ ۸ - فراز و نشیب: اندر این بزم از دوکس شرمنده ام دائم که باز
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عرفی بحیرت از فلک ظالمم کز او
نجمی بهیچ دور عبورش باوج نیست
هوش مصنوعی: عرفی در حیرت است از آسمان ظالمی که هیچ ستارهای نمیتواند از آن عبور کند و به اوج برسد.
امید را عنان بکدامین طرف دهم
کز خیل یأس بر اثرش فوج فوج نیست
هوش مصنوعی: من امید را به کدام سمت هدایت کنم، که از گروه یأس و ناامیدی به دور باشد و مورد هجوم آنها قرار نگیرد؟
بعدی که از سعادت طالع بود مرا
تحت الثری زاوج و سرابش ز موج نیست
هوش مصنوعی: بانو، آنچه از خوشبختی قسمت من شد، این است که زیر خاک نبوده و سراب او ناشی از امواج نیست.