شمارهٔ ۳۱ - ذکر مفاخر
منم عرفی امروز کز کشت طبعم
بود خرمن افشان کف خوشه چینان
دلی دارم از جنس یکتایی خود
بوحدت فروشی چو عزلت گزینان
دلی دارم از آب و رنگ طبیعت
گل افشان تر از چهره مه جبینان
دلی دارم از عشوه های معانی
برشته تراز حسن صحرانشینان
دلی تیره دارم ز دونان کودن
پر ازداغ چون دامن لاله چینان
گروهی بصورت صبیح و بمعنی
تنگ روشنایی چوصبح حزینان
چه گلها بچینند از باغ طبعم
بکوتاه دستی دراز آستینان
ولی دعویم کس مسلم ندارد
چو مستوری عشوه نازنینان
زجذب طبیعت باوج معانی
برآورده ام چشم کوتاه بینان
بآلودگان جرعه می ، فشانم
بتلخی نفرین پاکیزه دینان
بافعی دمان نامه ای می نویسم
منقش بمهر زمرد نگینان
فشاندم ، نوشتم ، نه بیهوده گفتم
که آنان کدام وکیانند اینان
شمارهٔ ۳۰ - شکوائیه: شعر فخر و شاعران ننگین ز فرط حرص و آزشمارهٔ ۳۲ - توبیخ: ای که درآئینه ام خود راسیه رو دیده ای
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منم عرفی امروز کز کشت طبعم
بود خرمن افشان کف خوشه چینان
هوش مصنوعی: من امروزه مانند شخصی هستم که از دشت زراعت خود، خوشههای گندم را درو میکند و محصولاتش را پخش میکند.
دلی دارم از جنس یکتایی خود
بوحدت فروشی چو عزلت گزینان
هوش مصنوعی: دل من از نوع یکتایی و خاص است، این دل به تنهایی و جدایی از دیگران تمایل دارد.
دلی دارم از آب و رنگ طبیعت
گل افشان تر از چهره مه جبینان
هوش مصنوعی: دل من از زیبایی و لطافت طبیعی تشکیل شده است، زیباتر و گلگونتر از چهرههای ماهچهرگان است.
دلی دارم از عشوه های معانی
برشته تراز حسن صحرانشینان
هوش مصنوعی: دل من از جذابیتها و ناز و کرشمههای مفاهیم پر شده که از زیباییهای دختری در دشتها هم بیشتر است.
دلی تیره دارم ز دونان کودن
پر ازداغ چون دامن لاله چینان
هوش مصنوعی: دل من غمگین و تاریک است به خاطر نادانی برخی افراد که همچون داغها بر دلم نشستهاند، مانند دامن لالههای چینخورده که نشان از ناراحتی و درد دارند.
گروهی بصورت صبیح و بمعنی
تنگ روشنایی چوصبح حزینان
هوش مصنوعی: گروهی با چهرهای زیبا و با حالتی غمگین همچون صبح زود ظاهر میشوند، در حالی که نور صبحگاهی کم و محدود است.
چه گلها بچینند از باغ طبعم
بکوتاه دستی دراز آستینان
هوش مصنوعی: چه شکوفههایی که از باغ وجودم میتوان چید، اگر دستی درازتر از آستین داشته باشم.
ولی دعویم کس مسلم ندارد
چو مستوری عشوه نازنینان
هوش مصنوعی: من هیچکس را ندارم که دعوتم کند، چون بهواسطهی پنهانکاریام، کسی از عشق و نازهای محبوبان با خبر نیست.
زجذب طبیعت باوج معانی
برآورده ام چشم کوتاه بینان
هوش مصنوعی: من از جذبه و کشش طبیعت توانستهام معانی عمیق و بلندی را به دست آورم، در حالی که دیدگاه برخی از مردم کوتاه و محدود است.
بآلودگان جرعه می ، فشانم
بتلخی نفرین پاکیزه دینان
هوش مصنوعی: میخواهم از شراب به کسانی که آلوده هستند بنوشم، اما در عین حال بر نفرت کسانی که پاک و متعهد به دین هستند تأکید میکنم.
بافعی دمان نامه ای می نویسم
منقش بمهر زمرد نگینان
هوش مصنوعی: در لحظه ای خوش، نامه ای می نویسم که با مهر زیبای زمرد تزیین شده است.
فشاندم ، نوشتم ، نه بیهوده گفتم
که آنان کدام وکیانند اینان
هوش مصنوعی: من کلام خود را بر زبان آوردم و نوشتهام، نه اینکه بیدلیل سخن گفته باشم. حالا میپرسم که آنها چه کسانی هستند و این افراد چه کسانیاند؟