غزل شمارهٔ ۶۵
خاموشی من قفل نهانخانهٔ عشق است
افسانهٔ من گریهٔ مستانهٔ عشق است
دیوانه دل من که درو فتنه زند جوش
گنجی است که آرایش ویرانهٔ عشق است
شوریده شد از ناخن عشق این دل صد شاخ
این زلف پریشان شده از شانهٔ عشق است
صد دشنه خورد عقل که خاری کشد از پای
اینها گل آن است که بیگانهٔ عشق است
از منطق و حکمت نگشاید اثر شوق
اینها همه آرایش افسانهٔ عشق است
هر شمع که در انجمن دهر برافروخت
گر آتش طور است که پروانهٔ عشق است
عرفی دل افتادهام از کعبه چه جویی
دیری است که او فرش صنمخانهٔ عشق است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خاموشی من قفل نهانخانهٔ عشق است
افسانهٔ من گریهٔ مستانهٔ عشق است
هوش مصنوعی: سکوت من نشانهای از رازهای عشق است و داستان من، اشکهای شیدایی عشق را روایت میکند.
دیوانه دل من که درو فتنه زند جوش
گنجی است که آرایش ویرانهٔ عشق است
هوش مصنوعی: دل من مانند یک دیوانه است که در آن شور و هیجان وجود دارد. این شور، گنجی است که زیباییهای ویرانی عشق را میسازد.
شوریده شد از ناخن عشق این دل صد شاخ
این زلف پریشان شده از شانهٔ عشق است
هوش مصنوعی: این دل، که به عشق دچار شده، مانند درختی پر از شاخههای مختلف است و همانطور که زلفهای پریشان ناشی از عاشق شدن را نشان میدهد، نشاندهندهٔ تأثیرات عمیق عشق بر آن است.
صد دشنه خورد عقل که خاری کشد از پای
اینها گل آن است که بیگانهٔ عشق است
هوش مصنوعی: عقل باید سختی و آزار را تحمل کند تا بتواند موانع را از سر راه گلهایی بردارد که عشق به آنها تعلق ندارد.
از منطق و حکمت نگشاید اثر شوق
اینها همه آرایش افسانهٔ عشق است
هوش مصنوعی: آثار شوق و عشق نمیتواند از منطق و حکمت نشأت بگیرد؛ همهی اینها تنها زیباییهای داستانگونهای از عشق هستند.
هر شمع که در انجمن دهر برافروخت
گر آتش طور است که پروانهٔ عشق است
هوش مصنوعی: هر شمعی که در جمع حاضر میسوزد، اگرچه ممکن است مانند آتش کوه طورامیدبخش باشد، اما پروانهای که به عشق میسوزد، همیشه در جستجوی روشنی و جاودانگی است.
عرفی دل افتادهام از کعبه چه جویی
دیری است که او فرش صنمخانهٔ عشق است
هوش مصنوعی: دل من از کعبه دور افتاده و به دنبال چه چیزی میگردم؟ مدتهاست که او (معشوق) فرش خانه عشق است.