غزل شمارهٔ ۵۱۶
چند از این بند غمت فال گشادی بزنیم
به کمان آمده عنقای مرادی بزنیم
چند خوش شیشه بگیریم و بریزیم به جام
یک دو جامی ز کف حور نژادی بزنیم
من ازین سوی و تو زان سوی، تو می گویم دل
دست در دامن کسری زده، دادی بزنیم
بر دل صد ورق از یاس نبندیم گره
بگشاییم دل و فال مرادی بزنیم
عرفی از مردم آلوده پریشان شده ام
دست در دامن پاکیزه نهادی بزنیم
غزل شمارهٔ ۵۱۵: دل ر ا چه می دهی که به دارالشفا بریمغزل شمارهٔ ۵۱۷: گر نه خود را بیخود از جام جنون می ساختم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند از این بند غمت فال گشادی بزنیم
به کمان آمده عنقای مرادی بزنیم
هوش مصنوعی: چند بار باید در این غم غوطهور باشیم؟ بیایید برای شادی و خوشحالی تلاش کنیم و به آرزوهای دور و برمان برسیم.
چند خوش شیشه بگیریم و بریزیم به جام
یک دو جامی ز کف حور نژادی بزنیم
هوش مصنوعی: چند جام خوشگل بسازیم و آنها را پر کنیم، تا این که یک یا دو جام از دست حوری به ما برسد.
من ازین سوی و تو زان سوی، تو می گویم دل
دست در دامن کسری زده، دادی بزنیم
هوش مصنوعی: من از یک سو و تو از سوی دیگر هستی. تو میگویی که دل به کسی بستهام، حالا اجازه بده تا این را با هم در میان بگذاریم.
بر دل صد ورق از یاس نبندیم گره
بگشاییم دل و فال مرادی بزنیم
هوش مصنوعی: دل را با اندوه و ناامیدی نپرورانیم، بلکه دلمان را آزاد کرده و از آنچه میخواهیم، امیدی به آینده بسازیم.
عرفی از مردم آلوده پریشان شده ام
دست در دامن پاکیزه نهادی بزنیم
هوش مصنوعی: من از آلودگی مردم به شدت نگران و پریشان هستم و به دامن شخصی پاک و بیغش میچسبم.