گنجور

غزل شمارهٔ ۵۱۴

ز من نبوده فغانی که دوش می کردم
نصیحت غم روی تو گوش می کردم
فغان به شیوهٔ اهل دل است ای بلبل
وگر نه من ز تو افزون خروش می کردم
گرم به جمع افسردگان قدم می رفت
به نالهٔ همه را شعله نوش می کردم
ز صد وصال نیاید به شب، آن چه من به خیال
ز شیوه های تو با عقل و هوش می کردم
چنان حلاوت لعل تو می ستودم دوش
که نیش را متاثر ز نوش می کردم
اگر به راز فشانی لبم اجازت داشت
چه ها به عابد طاعت فروش می کردم
نهم به این همه تردامنی، همان، عرفی
که عیب زاهد پشمینه پوش می کردم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز من نبوده فغانی که دوش می کردم
نصیحت غم روی تو گوش می کردم
هوش مصنوعی: در شب گذشته، صدایی از من بلند نشد، زیرا تمام توجه و توجه‌ام به نصیحت و غم وجود تو معطوف بود.
فغان به شیوهٔ اهل دل است ای بلبل
وگر نه من ز تو افزون خروش می کردم
هوش مصنوعی: ای بلبل، ناله و فریاد من در واقع از روح و دل واقعی است، وگرنه می‌توانستم به‌مراتب بیشتر از تو فریاد بزنم.
گرم به جمع افسردگان قدم می رفت
به نالهٔ همه را شعله نوش می کردم
هوش مصنوعی: وقتی در جمع افرادی که غمگین و افسرده بودند قدم می‌زدم، به خاطر همه آنها با ناله و آه، آتش شوق و زندگی را در دلشان شعله‌ور می‌کردم.
ز صد وصال نیاید به شب، آن چه من به خیال
ز شیوه های تو با عقل و هوش می کردم
هوش مصنوعی: به خاطر شب‌هایی که به وصال نرسیدم، به یاد می‌آورم که چقدر در خیال و اندیشه‌های نابت، با عقل و هوش خود به تو می‌پرداختم.
چنان حلاوت لعل تو می ستودم دوش
که نیش را متاثر ز نوش می کردم
هوش مصنوعی: دیشب به قدری از شیرینی لب‌های تو لذت بردم که حتی زهر را هم به خاطر نوشیدن شبیه آن فراموش کردم.
اگر به راز فشانی لبم اجازت داشت
چه ها به عابد طاعت فروش می کردم
هوش مصنوعی: اگر اجازه می‌داشتم که راز دل را بگویم، کارهای شگفت‌انگیزی برای عابدی که فقط به عبادت مشغول است، انجام می‌دادم.
نهم به این همه تردامنی، همان، عرفی
که عیب زاهد پشمینه پوش می کردم
هوش مصنوعی: به خاطر تمام تردیدهایی که داشتم، باز هم همان عرفی را پیش می‌کشم که قبل‌تر عیب زاهدان را می‌گفتم.