گنجور

شمارهٔ ۵۶ - تجدید مطلع

بخوان خود درآ تا قبله روحانیان بینی
بین در آینه تا آتش صد خانمان بینی
بدیدار تو دلشادند دایم دوستان تو
ترا هم شادمان خواهم چو روی دوستان بینی
هلاکم می کند گردون و غمگین بینمت ، آری
تو نتوانی که بر احباب ، دشمن قهرمان بینی
تو محبوب جهان آنگه مدارا ، باورم ناید
تو شمع انجمن باشی و در پروانه جان بینی
بحفظ گریه مشغولم اگر بینی درونم را
زدل تاپرده چشمم دو شاخ ارغوان بینی
دلت الماس همت بود اگر وا بینی اکنونش
ترنج زر دست افشار پرویز جهان بینی
بوعظ اندر شو از راه غزل عرفی ترنم بس
در شیون زن آخر مردن خود چون عیان بینی
نبینی در مقام نفس و طبع آسودگی هرگز
بهفتم پایه مسند نه که راحتگاه جان بینی
نشان جان همی جو، تا نشان از بی نشان یابی
مکان دل طلب کن تا مکان درلامکان بینی
ز حور و سدره هستم بهره ور بی دست وبی دیده
تو این دولت کجا یابی که جنت در مکان بینی
زجنگ دی و فردا رسته ام بی منت امروز
تو این دولت کجا یابی که هستی در زمان بینی
من از گل باغ میجویم تو گل از باغ میجویی
من آتش از دخان بینم تو از آتش دخان بینی
ز ترتیب نظام آفرینش چون نه ای آگه
حوادث را زتأثیر نجوم آسمان بینی
ز ابر و آفتاب اندیشه ات گوته بود زانرو
در از گنجینه دریا و لعل از جیب کان بینی
بچشم مصلحت بنگر مصاف نظم هستی را
که هر خاری در آن وادی درفش کاویان بینی
شعار ملت اسلامیان بگذار اگر خواهی
که در دیر مغان آیی و اسرار نهان بینی
تو از ملک عراقی واژگون کن عادت پیشین
اگر خواهی که حسن رونق هندوستان بینی
ز ملک نور از آنرو تاختی درکشور ظلمت
که حسن چینیان را درلباس زنگیان بینی
ازآن تاراج بینی در بیابان کاندر این وادی
بآبادی چوآیی راهزن را دیده بان بینی
گهر جویند غواصان فطرت در ته دریا
تو در فکر همین دایم که از دریا کران بینی
بدام اندر کشیدند اهل معنی طایر دولت
تو در زیر درختان همچو طفلان آشیان بینی
نگنجد نور خورشید ازل در ظرف هر دیده
بآب دیده مردان نگر ، تاعکس آن بینی
تو خفاشی زنور مه قیاس نور خود میکن
ترا سود این بود گر نور خور بینی زیان بینی
نظر از پیشگاه شرع درکاخ حقیقت کن
تو کژ اندیشی آن بهتر که صدر از آستان بینی
زگرد رغبت خاطر فرو شو دیده فطرت
اگر خواهی که حسن خار و گل یک یک عیان بینی
تو سر نادیده ای بر شعله مینازی چو خاکستر
ببینی حسن خاکستر چو در روشن گران بینی
مرو در عرصه دانش کز آسیب تنگ فهمان
یقین را در پناه پرده داران گمان بینی
درا در پرده بینش که مدهوشان حیرت را
فروغ دیده ستر عورت دوشیزگان بینی
چه نقصان بینی از حیرت که خارش گلستان یابی
چه لذت گیری از دانش که مغزش استخوان بینی
مخاطب گر نباشد مستمع خامش مشو عرفی
که هست او هرچه هست اما تو در معنی زیان بینی
سخنور را خموشی نقش خود میدان خطا باشد
که خاموشی بلبل را زیان مهرگان بینی
نوارا ، تندتر میزن چو ذوق نغمه کم یابی
حدی را تیزتر میخوان چومحمل را گران بینی
مشوش خواهمت گاهی که بینی رهروی خسته
در آتش خواهمت جایی که دستی برعنان بینی
برا از پرده صورت ، قدم در راه معنی زن
که در هر منزلی سری ز اسرار نهان بینی
اگر شوقت امان ندهد ببزم خان خانان رو
که نقش لوح محفوظش ز پیشانی عیان بینی
دکانی چیده خلقش برسر بازار انسانی
که جنت را متاع روی دست آن دکان بینی
اگر آگه شوی از نیت او وقت گفتارش
زبانش عین دل یابی دلش عین زبان بینی
گر از باد خلافی آتش قهرش علم گردد
براندام فلک هر موبسان خیزران بینی
سمند عزم او را سرعت گردون عیان یابی
حسام عقل او را جوهر اول فسان بینی
چو با حلمش ببینی کاه عاجز کهربا سنجی
چو با عدلش ببینی، ماه نساج کتان بینی
چو مهرش در جهان جان و تن والی شود زان پس
ز جان امکان تن یابی زتن امکان جان بینی
چه خوانی ای ثنا خوان مدحت گفتار وکردارش
که قول و فعل او را فعل وقولش ترجمان بینی
جهان علوی و سفلی است از شخصش در آمیزش
اگر خواهی که حد ارتباط این و آن بینی
ببین در صورتش تا آن جهان در این جهان یابی
ببین درمعنیش تا این جهان در آن جهان بینی
بفخر دودمان عالم سفلی مکن مدحش
درا، در عالم علوی که فخر دودمان بینی
بمجلس غم گداز و عشرت افزا ، لیک در خلوت
بشادی دشمنش یابی به انده مهربان بینی
برون از تشنگی درآتش است اما درون بنگر
که نهر سلسبیلش در گلوی دل روان بینی
کنار بحر بی پایان عرفان در وسط یابی
اگر بازورق دل شوق او را بادبان بینی
اگر عادت بترتیب فصولت راهزن نبود
از آن راهت بباغ آرد که گل را در خزان بینی
دعای عقد اخوت با اجابت بست هان عرفی
دعا کن از ثنا بگذر که دیگر وقت آن بینی
بدرویشی ثنای خانخان می کنی آری
خوشآمد گونه ای تا روی حشمت در میان بینی
دعای تو برسم مدحت اندیشان نمیگویم
که یارب تافلان باشد تو بهمان و فلان بینی
تو خیراندیش خلقی ، پس چنین باید دعای تو
که یارب آنچه بهر خلق اندیشی همان بینی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: الف. رسته

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بخوان خود درآ تا قبله روحانیان بینی
بین در آینه تا آتش صد خانمان بینی
هوش مصنوعی: اگر به خودت بپردازی و واقعیت درونت را بشناسی، می‌توانی ریشه‌های معنوی و الهی‌ات را پیدا کنی. وقتی به عمق وجود خود نگاهی بیندازی، متوجه آتش‌ها و چالش‌های زیادی خواهی شد که ممکن است زندگی‌ها و سرنوشت‌های مختلفی را تحت تأثیر قرار دهد.
بدیدار تو دلشادند دایم دوستان تو
ترا هم شادمان خواهم چو روی دوستان بینی
هوش مصنوعی: دوستان تو همیشه از دیدن تو خوشحال هستند، من هم زمانی که دوستانت را می‌بینی، می‌خواهم خوشحال باشی.
هلاکم می کند گردون و غمگین بینمت ، آری
تو نتوانی که بر احباب ، دشمن قهرمان بینی
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر مرا نابود می‌کند و من در حالتی غمگین به تو نگاه می‌کنم، اما تو هرگز نمی‌توانی ببینی که چگونه دوستان می‌توانند به دشمان قهرمان تبدیل شوند.
تو محبوب جهان آنگه مدارا ، باورم ناید
تو شمع انجمن باشی و در پروانه جان بینی
هوش مصنوعی: تو در این دنیا محبوب و مورد توجهی، اما به سختی می‌توانم قبول کنم که تو همچون شمعی در جمع باشی و در عین حال پروانه‌ای را در خود داشته باشی.
بحفظ گریه مشغولم اگر بینی درونم را
زدل تاپرده چشمم دو شاخ ارغوان بینی
هوش مصنوعی: اگر تو مرا در حال گریه ببینی، درونم پر از درد است و چهره‌ام به شکلی است که مانند دو شاخه‌ی گل ارغوان به نظر می‌رسد.
دلت الماس همت بود اگر وا بینی اکنونش
ترنج زر دست افشار پرویز جهان بینی
هوش مصنوعی: اگر قلبت به اندازه الماس باارزش باشد و به آن پی ببری، اکنون می‌توانی آن را به مانند میوه‌ای گرانبها در دستان سلطانی بیابی که دنیا را به روشنی می‌بیند.
بوعظ اندر شو از راه غزل عرفی ترنم بس
در شیون زن آخر مردن خود چون عیان بینی
هوش مصنوعی: در سخنرانی و نصیحت، به شیوه‌ی شعر و عرفان عمل کن. زیرا وقتی به بستر مرگ می‌رسیم و آن را به وضوح می‌بینیم، باید از غم و اندوه خود سرشار باشیم.
نبینی در مقام نفس و طبع آسودگی هرگز
بهفتم پایه مسند نه که راحتگاه جان بینی
هوش مصنوعی: هرگز در حالت نفس و اتمسفر، آرامش را نخواهی دید؛ زیرا می‌دانم که نشستن بر تخت قدرت، جایی برای آسایش روح نیست.
نشان جان همی جو، تا نشان از بی نشان یابی
مکان دل طلب کن تا مکان درلامکان بینی
هوش مصنوعی: به دنبال نشانه‌ای از جان خود باش، تا از جایی که نشان ناپذیر است، سر در بیاوری. دل خود را جستجو کن تا جایی را بیابی که در آن، هیچ مکانی وجود ندارد.
ز حور و سدره هستم بهره ور بی دست وبی دیده
تو این دولت کجا یابی که جنت در مکان بینی
هوش مصنوعی: من از بهشت و درخت طوبی بهره‌مندم، بدون اینکه دستانی داشته باشم یا چشمی ببینم. این نعمت و خوشبختی را کجا می‌توانی بیابی که بهشت را در مکان‌های معمولی ببینی؟
زجنگ دی و فردا رسته ام بی منت امروز
تو این دولت کجا یابی که هستی در زمان بینی
هوش مصنوعی: من از درگیری‌ها و جنگ‌های دیروز و فردا رهایی یافته‌ام و نیازی به لطف امروز تو ندارم. چنین خوشبختی‌ای را در کجا می‌توانی پیدا کنی که وجود تو را در زمان مشاهده می‌کنی؟
من از گل باغ میجویم تو گل از باغ میجویی
من آتش از دخان بینم تو از آتش دخان بینی
هوش مصنوعی: من به دنبال زیبایی‌ها و نعمت‌های طبیعی هستم، در حالی که تو زیبایی‌ها را از منبع دیگری جستجو می‌کنی. من آتش را در دود می‌بینم، اما تو تنها دود را از آتش می‌شناسی.
ز ترتیب نظام آفرینش چون نه ای آگه
حوادث را زتأثیر نجوم آسمان بینی
هوش مصنوعی: اگر از نظم و ترتیب آفرینش خبر نداری، حوادث و تغییرات را به تأثیر ستاره‌های آسمان نخواهی دید.
ز ابر و آفتاب اندیشه ات گوته بود زانرو
در از گنجینه دریا و لعل از جیب کان بینی
هوش مصنوعی: از ابر و آفتاب فکر و اندیشه‌ات تشکیل شده است، به همین دلیل درون گنجینه دریا و لعل، از جیب کان آن را می‌بینی.
بچشم مصلحت بنگر مصاف نظم هستی را
که هر خاری در آن وادی درفش کاویان بینی
هوش مصنوعی: به درستی به اوضاع و احوال زندگی نگاه کن؛ در هر گوشه‌ای از این عالم، نشانه‌ای از قدرت و عظمت وجود دارد. حتی کوچک‌ترین نکات و جزئیات می‌تواند بیان‌گر تجلیات بزرگ زندگی باشد.
شعار ملت اسلامیان بگذار اگر خواهی
که در دیر مغان آیی و اسرار نهان بینی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به دنیای رازها و اسرار پنهان دسترسی پیدا کنی، باید با اصول و باورهای ملت اسلامی همراه شوی و از آنها پیروی کنی.
تو از ملک عراقی واژگون کن عادت پیشین
اگر خواهی که حسن رونق هندوستان بینی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی زیبایی و رونق هندوستان را ببینی، عادات و رفتارهای قدیمی‌ات را کنار بگذار و در این زمینه تغییراتی ایجاد کن.
ز ملک نور از آنرو تاختی درکشور ظلمت
که حسن چینیان را درلباس زنگیان بینی
هوش مصنوعی: از سرزمین نور به سمت سرزمین ظلمت شتابان آمدی، زیرا زیبایی چینی‌ها را در لباس سیاه‌پوشان می‌بینی.
ازآن تاراج بینی در بیابان کاندر این وادی
بآبادی چوآیی راهزن را دیده بان بینی
هوش مصنوعی: اگر در بیابان، ویرانی و تاراج می‌بینی، باید بدانی که در این سرزمین آباد هم ممکن است، نگهبانی بر راهزنی مشغول به کار باشد.
گهر جویند غواصان فطرت در ته دریا
تو در فکر همین دایم که از دریا کران بینی
هوش مصنوعی: غواصان فطرت به دنبال لؤلؤ و گنج‌های درون دریا هستند، اما تو همیشه در فکر آنی که چطور می‌توانی ساحل را ببینی.
بدام اندر کشیدند اهل معنی طایر دولت
تو در زیر درختان همچو طفلان آشیان بینی
هوش مصنوعی: اهل معرفت و ادب تو را در دامی گرفتار کرده‌اند، و مثل کودکانی که زیر درختان بازی می‌کنند، می‌توانی آشیانه‌ات را ببینی.
نگنجد نور خورشید ازل در ظرف هر دیده
بآب دیده مردان نگر ، تاعکس آن بینی
هوش مصنوعی: نور خورشید جا نمی‌گیرد در هر چشمی، برای اینکه این را بفهمی، به چشم‌های پرآب مردان نگاه کن تا تصویر آن را ببینی.
تو خفاشی زنور مه قیاس نور خود میکن
ترا سود این بود گر نور خور بینی زیان بینی
هوش مصنوعی: تو مانند خفاشی هستی که در نور ماه زندگی می‌کند و دیگران را با نور خود برابر می‌سنجی. اما اگر نور خورشید را ببینی، متوجه می‌شوی که از این قیاس ضرر می‌کنی.
نظر از پیشگاه شرع درکاخ حقیقت کن
تو کژ اندیشی آن بهتر که صدر از آستان بینی
هوش مصنوعی: اندیشه‌ات را از دیدگاه قوانین الهی و واقعیت‌های درست بررسی کن، زیرا اگر به اشتباه فکر کنی، بهتر است که از جایگاه خود فاصله بگیری و آنچه را که وجود دارد، به درستی ببینی.
زگرد رغبت خاطر فرو شو دیده فطرت
اگر خواهی که حسن خار و گل یک یک عیان بینی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی زیبایی‌های معنوی و ظاهری را به وضوح ببینی، باید از هوس‌ها و تمایلات دنیوی خود فاصله بگیری و به دنیای باطن نگاه کنی.
تو سر نادیده ای بر شعله مینازی چو خاکستر
ببینی حسن خاکستر چو در روشن گران بینی
هوش مصنوعی: تو به زیبایی خود می‌نازی، اما اگر درخشش و شعله‌ات را نادیده بگیری، وقتی که به خاکستر تبدیل شوی، متوجه خواهی شد که زیبایی‌ات چقدر اندک و نارساست.
مرو در عرصه دانش کز آسیب تنگ فهمان
یقین را در پناه پرده داران گمان بینی
هوش مصنوعی: به دنیای علم و دانش نرو، چرا که در آنجا ممکن است از محدودیت‌های درک افراد ضعیف و کم‌فهم آسیب ببینی. در این وضعیت، تنها باورهای نادرست و گمان‌ها به چشمت می‌خورد و نشانی از حقیقت نخواهی یافت.
درا در پرده بینش که مدهوشان حیرت را
فروغ دیده ستر عورت دوشیزگان بینی
هوش مصنوعی: در عمق بینش خود، نادانی کسانی را می‌نگری که به حیرت افتاده‌اند و زیبایی چشمان دختران را به عنوان نشانه‌ای از حفظ حجاب می‌بینی.
چه نقصان بینی از حیرت که خارش گلستان یابی
چه لذت گیری از دانش که مغزش استخوان بینی
هوش مصنوعی: اگر از حیرت و شگفتی چیزی را کسر دیده‌ای، مانند اینکه در گلستان فقط به خارش آن بسنده کنی، پس چه لذتی از دانش و علم خواهی برد در صورتی که حاصل آن تنها استخوان و تهی باشد؟
مخاطب گر نباشد مستمع خامش مشو عرفی
که هست او هرچه هست اما تو در معنی زیان بینی
هوش مصنوعی: اگر مخاطبی نباشد، تو هم باید ساکت بمانی. عرفی می‌گوید آن شخص هرچه که هست، در واقع وجود دارد، اما تو در درک و فهم خود ممکن است خسارت ببینی.
سخنور را خموشی نقش خود میدان خطا باشد
که خاموشی بلبل را زیان مهرگان بینی
هوش مصنوعی: سخنران وقتی خاموش می‌شود، گویی دست به اشتباهی زده است، چون خاموشی بلبل را در زمان مهرگان که زمان گل و عشق است، آسیب می‌داند.
نوارا ، تندتر میزن چو ذوق نغمه کم یابی
حدی را تیزتر میخوان چومحمل را گران بینی
هوش مصنوعی: هرگاه که احساس کنی لذت موسیقی کم شده است، سریع‌تر و قوی‌تر بنواز، چرا که وقتی بار سنگین در دست داری، باید آهنگ را با شدت بیشتری بخوانی.
مشوش خواهمت گاهی که بینی رهروی خسته
در آتش خواهمت جایی که دستی برعنان بینی
هوش مصنوعی: گاهی به تو خبر می‌دهم که کسی را می‌بینی که در مسیر زندگی خسته و عذاب‌کشیده است، و در جایی به تو یادآوری می‌کنم که وقتی کنترل اوضاع را در دست داری و می‌توانی به او کمک کنی، یادت نرود به او کمک کنی.
برا از پرده صورت ، قدم در راه معنی زن
که در هر منزلی سری ز اسرار نهان بینی
هوش مصنوعی: از پشت نقاب ظاهر عبور کن و به دنیای باطن و معانی عمیق ورود کن، زیرا در هر مرحله‌ای از این سفر می‌توانی به رازهای پنهان و نهفته‌ای دست یابی.
اگر شوقت امان ندهد ببزم خان خانان رو
که نقش لوح محفوظش ز پیشانی عیان بینی
هوش مصنوعی: اگر عشق تو آرامم ندهد، به زعم خودم، من به درگاه بزرگترین سرآمدان می‌روم، چرا که نشانه عشق تو بر پیشانی‌ام واضح و روشن است.
دکانی چیده خلقش برسر بازار انسانی
که جنت را متاع روی دست آن دکان بینی
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که انسان‌هایی که در بازار زندگی حضور دارند، خود به نوعی به عنوان کالا یا دارایی شمرده می‌شوند. در واقع، به مانند دکانی که پر از اجناس است، انسان‌ها نیز فضایی دارند که در آن ویژگی‌ها و جذابیت‌های خود را به نمایش می‌گذارند. این بیان بر اهمیت وجودی هر فرد و زیبایی‌های نهفته در آن‌ها تأکید دارد و بیان می‌کند که در میان این آتش بازار، چهره بهشتی و مطلوبی را می‌توان در انسان‌ها دید.
اگر آگه شوی از نیت او وقت گفتارش
زبانش عین دل یابی دلش عین زبان بینی
هوش مصنوعی: اگر از نیت و هدف او آگاه شوی، وقتی سخن می‌گوید، کلامش به دل تو می‌نشیند و احساساتش را در کلامش مشاهده می‌کنی.
گر از باد خلافی آتش قهرش علم گردد
براندام فلک هر موبسان خیزران بینی
هوش مصنوعی: اگر باد به سمت مخالف بخورد، آتش خشم او بر فراز آسمان نمایان می‌شود و هر کسی که رفتار ناپسندی داشته باشد، مانند تیرک های خیزران از او دور خواهد شد.
سمند عزم او را سرعت گردون عیان یابی
حسام عقل او را جوهر اول فسان بینی
هوش مصنوعی: اسب تند و تیز او را همچون چرخ روزگار می‌توانی ببینی و شمشیر عقل او را به عنوان اصل و اساس حقیقتی باورنکردنی درک خواهی کرد.
چو با حلمش ببینی کاه عاجز کهربا سنجی
چو با عدلش ببینی، ماه نساج کتان بینی
هوش مصنوعی: وقتی که با صبر و بردباری او رو به رو می‌شوی، متوجه می‌شوی که ضعف و ناتوانی مانند کاه است. و وقتی با عدل و انصافش مواجه می‌شوی، زیبایی و نورانی بودنش را می‌بینی که مانند ماه درخشان است و این نشان‌دهنده قدرت و تأثیر اوست.
چو مهرش در جهان جان و تن والی شود زان پس
ز جان امکان تن یابی زتن امکان جان بینی
هوش مصنوعی: زمانی که محبت او در دنیا به اصل و پایه‌ای تبدیل شود، آنگاه از جان می‌توان به وجود جسم دست یافت و از جسم نیز می‌توان به حقیقت جان پی برد.
چه خوانی ای ثنا خوان مدحت گفتار وکردارش
که قول و فعل او را فعل وقولش ترجمان بینی
هوش مصنوعی: ای ستایش‌گر، چه چیزی از او می‌خوانی وقتی که سخن و کردار او به هم می‌خورد و قول و عملش، یکدیگر را بازتاب می‌دهد؟
جهان علوی و سفلی است از شخصش در آمیزش
اگر خواهی که حد ارتباط این و آن بینی
هوش مصنوعی: جهان بالا و پایین به خاطر وجود او در هم آمیخته است. اگر می‌خواهی ارتباط بین این دو را درک کنی، باید به او توجه کنی.
ببین در صورتش تا آن جهان در این جهان یابی
ببین درمعنیش تا این جهان در آن جهان بینی
هوش مصنوعی: اگر به چهره‌اش نگاه کنی، می‌توانی نشانه‌هایی از دنیای دیگر را در این دنیا ببینی. و اگر به عمق معانی‌اش توجه کنی، می‌توانی این دنیا را در دنیای دیگر احساس کنی.
بفخر دودمان عالم سفلی مکن مدحش
درا، در عالم علوی که فخر دودمان بینی
هوش مصنوعی: به هیچ وجه به افتخار دودمان دنیا افتخار نکن، چون در عالم بالاتر، فخر و عظمت دیگری را مشاهده می‌کنی.
بمجلس غم گداز و عشرت افزا ، لیک در خلوت
بشادی دشمنش یابی به انده مهربان بینی
هوش مصنوعی: در جمع‌های شاد و پرنشاط، به نظر می‌رسد که زندگی خوب و بی‌دغدغه است، اما وقتی تنها شوی، می‌فهمی که چه زحمت‌ها و غم‌هایی را پنهان کرده‌ای و در دل، غم دوست‌داشتنی‌ات را احساس می‌کنی.
برون از تشنگی درآتش است اما درون بنگر
که نهر سلسبیلش در گلوی دل روان بینی
هوش مصنوعی: خارج از تشنگی، آتش وجود دارد، اما اگر به درون خود نگاه کنی، می‌توانی نهر شیرین و زلالی را در دل خود احساس کنی که در حال جریان است.
کنار بحر بی پایان عرفان در وسط یابی
اگر بازورق دل شوق او را بادبان بینی
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی معرفت و حقیقت به عمق دریاهای عرفان بروی، ممکن است در دل خود شوری و اشتیاق برای رسیدن به آن حقیقت را احساس کنی، که می‌تواند تو را به سمت اهداف والای روحانی هدایت کند.
اگر عادت بترتیب فصولت راهزن نبود
از آن راهت بباغ آرد که گل را در خزان بینی
هوش مصنوعی: اگر رسم و عادت زندگی عوض نمی‌شد و دچار تغییرات نمی‌گشت، می‌توانستی در هر فصل به زیبایی گل‌ها در باغ نگاه کنی، حتی در فصل خزان.
دعای عقد اخوت با اجابت بست هان عرفی
دعا کن از ثنا بگذر که دیگر وقت آن بینی
هوش مصنوعی: درخواست دوستی و برادری‌ام به اجابت رسید. ای عرفی، دعا کن و از ستایش دیگران فراتر برو، چون زمان آن است که به این نیاز پاسخ دهی.
بدرویشی ثنای خانخان می کنی آری
خوشآمد گونه ای تا روی حشمت در میان بینی
هوش مصنوعی: اگر در لباس درویشی از کسی ستایش می‌کنی، پس خوشحال باش که چهره‌ی ظاهری او به گونه‌ای است که وقتی به مقام و منزلت او نگاه می‌کنی، زیبایی و شکوهش را می‌بینی.
دعای تو برسم مدحت اندیشان نمیگویم
که یارب تافلان باشد تو بهمان و فلان بینی
هوش مصنوعی: من از دعاهای تو سخن نمی‌گویم و به این فکر نمی‌کنم که پروردگارا، فلانی را این‌گونه کن و آن‌گونه کن؛ زیرا تو خود به همه چیز آگاه و بینایی.
تو خیراندیش خلقی ، پس چنین باید دعای تو
که یارب آنچه بهر خلق اندیشی همان بینی
هوش مصنوعی: تو برای مردم خیرخواهی و بنابراین شایسته است که دعا کنی: ای پروردگار، هر آنچه که به نفع مردم می‌اندیشی، همان را برایشان محقق کن.