گنجور

شمارهٔ ۴۸ - در مدح سلطان محمود غزنوی

آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم
از بهر چه چیزست بدان بوی و بدان خم
هر چند همی‌مالد خمّش نشود راست
هر چند همی‌شوید بویش نشود کم
انگیخته از هم همه و آمیخته با هم
آویخته اندر هم و توده شده بر هم
آن‌کس که یمین است و امین دولت و دین را
زیبا ملک غازی شاهنشه عالم
تا درگه او یابی مگذر بدر کس
زیرا که حرام است تیمم به لب یم
بیش از ملکان فضلش و عصرش پس از ایشان
از عصر مؤخر شد و از فضل مقدم
دشمن که سخن گوید از آن تیغ جهانسوز
گردد به‌زمان اندر هر دو لبش اعلم
از رسم جوانمردی و ز فخر مدیحش
گوینده و بیننده شود اکمه و ابکم
ای مایۀ هر نیکی و اندازۀ شادی
نیکی به‌تو نیکو شد و شادی به‌تو خرم
از دانش و رسمت خرد اندازه گرفته‌ست
زین روی خردمند عزیزست و مکرم
گردنده فلک خدمت او پیشه گرفته‌ست
از عیب و فساد از پی آنست مسلم
جای تو به‌غزنی در و جاه تو به‌بغداد
جیش تو به‌بلخ اندر و جوش تو به‌دیلم
پاکیزه‌تر از نوری و سوزنده‌تر از نار
بخشنده‌تر از ابری و بایسته‌تر از نم
از بوی خوش مدح تو هر کس که بخواند
چون نافه شود راوی و مدّاح ترا نم
در سایۀ خلق تو بود عنبر اشهب
از خلق تو گشته‌ست بدان بوی و بدان شم
از طاعت تو سر نکشد هر که کشد سر
بی خدمت تو دم نزند هر که زند دم
آنی تو که با قیمت و آراسته گشته‌ست
چون عقدهٔ یاقوت به‌تو گوهر آدم
عدل از تو مشهر شد و فضل از تو منوّر
ملک از تو مهنّا شد و دین از تو مقدم
تا تیغ جهاندار تو برخاست به‌کوشش
دل سوزهٔ بدخواه تو بنشست به ماتم
در امن تو ضیغم نکشد دست بر آهو
با امر تو آهو بکند ناخن ضیغم
در آهن و سیم است قضا و قدر ایرا
کز آهن و سیم است ترا خنجر و خاتم
عزست نگین تو و خیرست حسامت
گر عزّ منقش بود و خیر مجسم
ای بس ملک نامورا کش تن و نعمت
بخشیده شد از تیغ تو در معرک و منقم
آهن همه تیغ است ولیکن نه چنان تیغ
دریا همه آبست ولیکن نه چنان یم
گویند که فرمان‌بر جم بود جهان پاک
دیو و پری و دام و دد و خلق رمارم
گر بوده چنین، یا جم را جاه تو بوده‌ست
یا نام تو بوده‌ست بر انگشتری جم
تا روز به‌دیدار بود خوب‌تر از شب
تا زیر به آواز بود تیز‌تر از بم
تا حکم سر سال عجم باشد نوروز
چون حکم سر سال عرب ماه محرم
جاوید جهاندار و خداوند جهان باش
تو شاد به‌کام دل و اعدات مغمم
وین عید همایون به‌تو بر فرخ و میمون
تو منعم و آنکس که تو خواهی به‌تو منعم
رطل تو دمادم شده و فتح دمادم
بر فتح دمادم رو و بر رطل دمادم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم
از بهر چه چیزست بدان بوی و بدان خم
هوش مصنوعی: زلفی که به آرامی بر روی صورت زیبا افتاده، به خاطر چه چیزی این همه جذاب و خوشبوست؟ این زیبایی و لطافت از کجا آمده است؟
هر چند همی‌مالد خمّش نشود راست
هر چند همی‌شوید بویش نشود کم
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که کار خود را درست انجام دهی و از سختی‌ها عبور کنی، باز هم اثر و خصوصیاتی از گذشته در زندگی‌ات باقی می‌ماند و نتایج کارهایت هرگز به طور کامل از بین نمی‌روند.
انگیخته از هم همه و آمیخته با هم
آویخته اندر هم و توده شده بر هم
هوش مصنوعی: همه چیز از یکدیگر متولد شده و با هم درآمیخته‌اند، به گونه‌ای که به هم اتصال پیدا کرده و به یک توده واحد تبدیل شده‌اند.
آن‌کس که یمین است و امین دولت و دین را
زیبا ملک غازی شاهنشه عالم
هوش مصنوعی: شخصی که راستگو و مورد اعتماد است، در زمینه‌های سیاسی و مذهبی، جلوه‌ای زیبا از پادشاهی است که بر زمین‌ها حکمرانی می‌کند.
تا درگه او یابی مگذر بدر کس
زیرا که حرام است تیمم به لب یم
هوش مصنوعی: تا وقتی که به درگاه او می‌رسی، از هیچ کس نگذرجو، زیرا که تیمم در جای دیگر مجاز نیست.
بیش از ملکان فضلش و عصرش پس از ایشان
از عصر مؤخر شد و از فضل مقدم
هوش مصنوعی: او از نظر فضل و برتری بر دیگران بالاتر است و زمان او بعد از دوره ایشان آمده، اما در فضیلت و شایستگی، پیشتاز و برتر از آنهاست.
دشمن که سخن گوید از آن تیغ جهانسوز
گردد به‌زمان اندر هر دو لبش اعلم
هوش مصنوعی: وقتی دشمن صحبت می‌کند، با کلماتش چنان درد و رنجی به وجود می‌آورد که می‌تواند حتی در دل هر دو طرف گفتگو اثر بگذارد و آموخته‌هایش را به نمایش بگذارد.
از رسم جوانمردی و ز فخر مدیحش
گوینده و بیننده شود اکمه و ابکم
هوش مصنوعی: از ویژگی‌های جوانمردی و افتخار در ستایش او، سخن‌گو و شنونده مانند کسی می‌شوند که کور و لال است.
ای مایۀ هر نیکی و اندازۀ شادی
نیکی به‌تو نیکو شد و شادی به‌تو خرم
هوش مصنوعی: ای سرچشمۀ همۀ خوبی‌ها و معیار شادی، به خاطر تو نیکویی زیبا و خوشی به‌دست آمده است.
از دانش و رسمت خرد اندازه گرفته‌ست
زین روی خردمند عزیزست و مکرم
هوش مصنوعی: خرد و دانش تو، معیاری برای سنجش ارزش و احترام توست؛ به همین دلیل، انسان‌های با دانشی چون تو عزیز و محترم هستند.
گردنده فلک خدمت او پیشه گرفته‌ست
از عیب و فساد از پی آنست مسلم
هوش مصنوعی: چرخ فلک به خدمت او مشغول شده است و در پی عیب و فساد نیست، این امر برای او مسلم است.
جای تو به‌غزنی در و جاه تو به‌بغداد
جیش تو به‌بلخ اندر و جوش تو به‌دیلم
هوش مصنوعی: در جایی که تو هستی، غم و اندوه وجود دارد و مقام و منزلت تو به گونه‌ای است که در بغداد هم به چشم می‌آید. احساسات و هیجانات تو آن‌قدر شدید است که حتی در دلیلی دیگر هم جاری است.
پاکیزه‌تر از نوری و سوزنده‌تر از نار
بخشنده‌تر از ابری و بایسته‌تر از نم
هوش مصنوعی: تو از نور پاک‌تر و از آتش سوزنده‌تر هستی؛ همچنین مانند ابر، بخشنده و از نم نیز ماهرتر و شایسته‌تر هستی.
از بوی خوش مدح تو هر کس که بخواند
چون نافه شود راوی و مدّاح ترا نم
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد از خوبی‌های تو بگوید و تو را ستایش کند، به مانند نافی (شکوفه‌ای که خوشبو است) می‌شود و رایحه‌اش را پخش می‌کند.
در سایۀ خلق تو بود عنبر اشهب
از خلق تو گشته‌ست بدان بوی و بدان شم
هوش مصنوعی: عطر خوش عنبر به دلیل وجود تو شکوفا شده و به خاطر بوی دل‌انگیز تو و زیبایی‌ات به این حالت درآمده است.
از طاعت تو سر نکشد هر که کشد سر
بی خدمت تو دم نزند هر که زند دم
هوش مصنوعی: هر کس که از فرمان‌برداری تو سرپیچی کند، باید بداند که بدون خدمت به تو نمی‌تواند به زندگی ادامه دهد. هیچ‌کس نمی‌تواند نفس بکشد یا حتی حرفی بزند اگر دلیلی برای خدمت به تو نداشته باشد.
آنی تو که با قیمت و آراسته گشته‌ست
چون عقدهٔ یاقوت به‌تو گوهر آدم
هوش مصنوعی: تو آنی که با زیبایی و ارزشمندی خود مانند یاقوت به گوهر آدم می‌درخشی.
عدل از تو مشهر شد و فضل از تو منوّر
ملک از تو مهنّا شد و دین از تو مقدم
هوش مصنوعی: عدالت از جانب تو نمایان شد و لطف و کرامت از تو روشن گشت. حکومت از تو محترم و باشکوه شد و دین به واسطه تو مورد توجه قرار گرفت.
تا تیغ جهاندار تو برخاست به‌کوشش
دل سوزهٔ بدخواه تو بنشست به ماتم
هوش مصنوعی: زمانی که شمشیر پرقدرت تو به اهتزاز درآمد، دل حسودان و بدخواهان تو در سوگ نشسته و ناراحت شدند.
در امن تو ضیغم نکشد دست بر آهو
با امر تو آهو بکند ناخن ضیغم
هوش مصنوعی: در منطقه‌ای امن، شیری نم‌تواند به آهو آسیب بزند، اما با فرمان تو، آهو خود را در برابر شیر قرار می‌دهد و به نوعی خود را در مقابل او عرضه می‌کند.
در آهن و سیم است قضا و قدر ایرا
کز آهن و سیم است ترا خنجر و خاتم
هوش مصنوعی: سرنوشت و مقدر بودن در زندگی انسان‌ها به مانند آهن و سیم است، زیرا از این متریال‌هاست که خنجر و انگشتر ساخته می‌شود.
عزست نگین تو و خیرست حسامت
گر عزّ منقش بود و خیر مجسم
هوش مصنوعی: تو همچون نگینی ارزشمند هستی و خوبی تو جلوه‌گر است، حتی اگر عظمتی که داری خود نمایی کند، باز هم نیکویی‌ات درخشان‌تر و واضح‌تر است.
ای بس ملک نامورا کش تن و نعمت
بخشیده شد از تیغ تو در معرک و منقم
هوش مصنوعی: در اینجا به یاد افرادی اشاره می‌شود که با شجاعت و دلاوری خود، اراده و نعمت را به دیگران بخشیده‌اند و نامشان در یادها باقی مانده است. این افراد با شمشیر و قدرت خود در میدان جنگ توانسته‌اند بر از دشمنان فائق آیند و به این ترتیب، زندگی و احساس امنیت را برای دیگران فراهم کنند.
آهن همه تیغ است ولیکن نه چنان تیغ
دریا همه آبست ولیکن نه چنان یم
هوش مصنوعی: آهن درخشان و برنده است، اما مانند تیزی دریا نیست. آب دریا نیز فراوان است، اما مانند عمق و وسعت دریا نیست.
گویند که فرمان‌بر جم بود جهان پاک
دیو و پری و دام و دد و خلق رمارم
هوش مصنوعی: می‌گویند که در حکومت جم، دنیا از هرگونه آلودگی و ناخرسندی پاک بود و در آن هیچ نشانه‌ای از دیوان، پریان، دام‌ها، جانوران وحشی و مردم بدخو وجود نداشت.
گر بوده چنین، یا جم را جاه تو بوده‌ست
یا نام تو بوده‌ست بر انگشتری جم
هوش مصنوعی: اگر چنین باشد، ممکن است مقام تو به‌قدری والا بوده که یا بزرگی جم به خاطر تو بوده، یا نام تو بر انگشتری او نقش بسته است.
تا روز به‌دیدار بود خوب‌تر از شب
تا زیر به آواز بود تیز‌تر از بم
هوش مصنوعی: تا زمانی که روز را ببینی، زیباتر از شب است و در زیر آواز، به تندی بیشتری نسبت به صداهای بم است.
تا حکم سر سال عجم باشد نوروز
چون حکم سر سال عرب ماه محرم
هوش مصنوعی: نوروز جشن سال نو در ایران و میان مردم عجم است، همان‌طور که ماه محرم نیز آغاز سال جدیدی برای عرب‌ها به حساب می‌آید.
جاوید جهاندار و خداوند جهان باش
تو شاد به‌کام دل و اعدات مغمم
هوش مصنوعی: ای موجود جاوید و بزرگ، خداوند جهان، تو با دل شاد و خوشحال زندگی کن و از غم‌ها و اندوه‌ها دور باش.
وین عید همایون به‌تو بر فرخ و میمون
تو منعم و آنکس که تو خواهی به‌تو منعم
هوش مصنوعی: این عید خوش‌یمن بر تو مبارک و خوشحال است و آن کسی که تو بخواهی، نیز به تو خوش‌بختی می‌بخشد.
رطل تو دمادم شده و فتح دمادم
بر فتح دمادم رو و بر رطل دمادم
هوش مصنوعی: وزن تو دائم در حال افزایش است و هر بار که به پیروزی می‌رسی، پیروزی دیگری هم به آن افزوده می‌شود و بر این افزایش نیز افزوده می‌شود.