شمارهٔ ۴۷ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
یمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
جهان علوی و سفلی بدو گرفته قوام
اگر نبودی از بهر ملک او نبدی
نه چرخ را حرکات و نه خاکرا آرام
ز پای مرکب توقیر برگرفت شکال
به ملک توسن بیبند بر نهاد لگام
ز لفظ مدحت او طعم نوش گیرد نظم
ز ذکر دشمن او طعم زهر گیرد کام
به جاه بیاثر او کسی نیابد راه
ز بخت جز بدر او کسی نیابد کام
کسی که کینهٔ او را به دل بیندیشد
ز موی خویش نهد دام مرگ بر اندام
نگاه کردن شادی به من به رحمت او
کنون به رحم ز من سوی او شود پیغام
همیشه سعیاش مشکور باد و فالش نیک
که کار من بهنوا کرد و عیش من پدرام
به نام خدمت میمون او گرفتم فال
به یمن دولت منصور او گرفتن نام
چو شکر او بهدل اندیشهکردم از بس فخر
ز طبع خاطر من شکر داد نظم کلام
همینوشتم اشعار شکر او روزی
صریر منظوم آمد به شکر او ز اقلام
کجا خزینۀ زرّ و سفینۀ گهرست
به دست شاه جهان است هر دو را انجام
خدایگان خراسان همی بپردازد
خزینه را به سخا و سفینه را به حسام
کلام و تیغ شه است آنکه جبرئیل امین
ز آسمان سخن آورد وانگهی صمصام
بدین ضمیر بخسته است در دل حساد
بدان روان بفزوده است در تن خدّام
کدام زایر با فضل دید و نعمت او
که بر نیامدش آواز شکر او ز مسام
به نعمتش بفزودهست در زمین رتبت
به همّتش بفزودهست بر سپهر اجرام
ز رای اوست خیالی خرد به جان اندر
ز خشم اوست مثالی بر آسمان بهرام
اگرچه مایهٔ تاریخ عالم ایام است
فتوح اوست تواریخ گردش ایام
دلیل لشکر او هر کجا رود ظفرست
خجسته مرکب او را ز نصرتست اعلام
کنون عجبتر از آن فتح فتح غرجستان
که شد به دولت او مر سپاه او را رام
یکی حصارش کهش سر همی ستارهگرای
بناش کیوانبالا و سنگ آینهفام
شمیده مرغ بر آن بام برفشاند پر
رمیده رنگ بر آن سنگ بر گذارد گام
زمینش آهن و پولاد و برج گونۀ کوه
بسان بیشه سر برج او پر از ضرغام
چنان فکندی از منجنیق سنگ عدوی
که پر شدی دل نور از نهیب او بهظلام
سپاه خسرو مشرق بهفر دولت او
چنان گرفتند آن حصن را چو باز حمام
بهدولت ملک آن ناحیت بهدست آمد
نه قلعه ماند و نه شاه و نه چاکر و نه غلام
خجسته بادش آغاز هر چه خواهد کرد
وزان خجسته ترش نیز حاصل فرجام
بهکامکاری و اقبال و روز و روزبهی
نگاهدارش یا ذوالجلال و الاکرام
چنین که هست عزیز و چنین که هست بزرگ
چنین که هست قوی و چنین که هست تمام
شمارهٔ ۴۶ - در مدح سلطان محمود: نوروز بزرگ آمد آرایش عالمشمارهٔ ۴۸ - در مدح سلطان محمود غزنوی: آن زلف سرافکنده بر آن عارض خرّم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
هوش مصنوعی: امید به خوب بودن و داشتن مقامهای عالی، همچون پادشاهان و سران بزرگ از ویژگیهای یک زندگی آزاد و شایسته است که موجب افتخار انسانها میباشد.
یمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
هوش مصنوعی: ببین چقدر خوشبختی و سعادت به او روی آورده و او همیشه برای مردم عزیز و مورد اعتماد است و ملت نیز پشتیبان او هستند.
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
جهان علوی و سفلی بدو گرفته قوام
هوش مصنوعی: آسمان کلی و جزئی به او برتری میدهد و هنرهای دنیای بالا و پایین به واسطه او استحکام یافتهاند.
اگر نبودی از بهر ملک او نبدی
نه چرخ را حرکات و نه خاکرا آرام
هوش مصنوعی: اگر تو برای حکومت او وجود نداشتی، نه حرکات آسمان بود و نه سکون خاک.
ز پای مرکب توقیر برگرفت شکال
به ملک توسن بیبند بر نهاد لگام
هوش مصنوعی: از پای اسب، احترام برداشت و به ملک تو، بدون هیچگونه محدودیتی، افسار را انداخت.
ز لفظ مدحت او طعم نوش گیرد نظم
ز ذکر دشمن او طعم زهر گیرد کام
هوش مصنوعی: شعر به این معناست که وقتی کسی از خوبیها و صفات مثبت یک شخص مدح و ستایش میکند، لذت و شیرینی خاصی را حس میکند. اما برعکس، اگر از بدیها و ناپسندیهای دشمن سخن به میان بیاید، آن سخنان تلخی و درد را به همراه میآورند. به عبارتی، صحبت درباره خوبیها روح انسان را شادمان میکند، در حالی که ذکر بدیها آسیبزا و ناخوشایند است.
به جاه بیاثر او کسی نیابد راه
ز بخت جز بدر او کسی نیابد کام
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به مقام و منزلت او دست پیدا کند، و تنها از طریق بخشش و لطف او است که انسان میتواند به خواستههایش برسد.
کسی که کینهٔ او را به دل بیندیشد
ز موی خویش نهد دام مرگ بر اندام
هوش مصنوعی: کسی که به کینه و دشمنی دیگران فکر کند، خود را در معرض خطر مرگ قرار میدهد و به نوعی سرگرمی و دام خود را به زحمت میاندازد.
نگاه کردن شادی به من به رحمت او
کنون به رحم ز من سوی او شود پیغام
هوش مصنوعی: با نگاهی به من، شادی و رحمت او را تجربه کن که اکنون رحمت من به سوی او میرود و پیامی برایش میآورد.
همیشه سعیاش مشکور باد و فالش نیک
که کار من بهنوا کرد و عیش من پدرام
هوش مصنوعی: همیشه تلاش او قابل ستایش است و صدای دلنشینش خوب است، چون کار من را زیبا کرد و زندگیام را خوشحالتر ساخت.
به نام خدمت میمون او گرفتم فال
به یمن دولت منصور او گرفتن نام
هوش مصنوعی: من با نام و خدمت خوشیمن او آغاز کردم و در فال خود نشانههای خوشبختی و موفقیت از جانب او را مشاهده کردم.
چو شکر او بهدل اندیشهکردم از بس فخر
ز طبع خاطر من شکر داد نظم کلام
هوش مصنوعی: وقتی به شیرینی او فکر کردم، از آنجا که طبع و روح من پر از افتخار است، نظم کلامم مثل شکر شد.
همینوشتم اشعار شکر او روزی
صریر منظوم آمد به شکر او ز اقلام
هوش مصنوعی: من همواره اشعاری درباره زیباییهای او مینوشتم، تا اینکه روزی شعرهایی با تأثیر و دلنشینی از قلمم تراوش کرد که به خاطر زیبایی او شکل گرفتند.
کجا خزینۀ زرّ و سفینۀ گهرست
به دست شاه جهان است هر دو را انجام
هوش مصنوعی: کجا میتوان گنجینهای از طلا و کشتیای پر از گوهر پیدا کرد؟ این دو تنها در دستان شاه جهان و پایان کارشان در اختیار اوست.
خدایگان خراسان همی بپردازد
خزینه را به سخا و سفینه را به حسام
هوش مصنوعی: خدایان خراسان با سخاوت و generosity به مخزن داراییها و کشتیها توجه میکنند؛ یعنی آنها به خوبی و با دست باز به امور مالی و تجارت رسیدگی میکنند.
کلام و تیغ شه است آنکه جبرئیل امین
ز آسمان سخن آورد وانگهی صمصام
هوش مصنوعی: این سخن و سلاح، متعلق به پادشاه است که همان جبرئیل امین از آسمان پیام آورده و سپس به قدرت و تندی حمله میکند.
بدین ضمیر بخسته است در دل حساد
بدان روان بفزوده است در تن خدّام
هوش مصنوعی: در دل حسادت، فکر و احساس چه بسا زخمخورده است و این احساس در وجود خدمتکاران افزایش یافته است.
کدام زایر با فضل دید و نعمت او
که بر نیامدش آواز شکر او ز مسام
هوش مصنوعی: کدام زائری است که از فضل و نعمت خدا بهرهمند شده باشد و صدای شکرگزاری او در دلش برنخیزد؟
به نعمتش بفزودهست در زمین رتبت
به همّتش بفزودهست بر سپهر اجرام
هوش مصنوعی: به برکت نعمتهایش، مقام و جایگاهش در زمین بیشتر شده و به خاطر بزرگیاش، در آسمانها نیز برترین مرتبه را کسب کرده است.
ز رای اوست خیالی خرد به جان اندر
ز خشم اوست مثالی بر آسمان بهرام
هوش مصنوعی: از اندیشهی او، خیالی خرد در دل و از خشم او، مثالی است در آسمان بهرام.
اگرچه مایهٔ تاریخ عالم ایام است
فتوح اوست تواریخ گردش ایام
هوش مصنوعی: اگرچه تاریخ جهان به مرور زمان شکل میگیرد، اما موفقیت اوست که داستانهای این دوران را رقم میزند.
دلیل لشکر او هر کجا رود ظفرست
خجسته مرکب او را ز نصرتست اعلام
هوش مصنوعی: هر جا که سپاه او برود، به پیروزی خواهد رسید. این پیروزی به خاطر شایستگی و قدرت اسب اوست، که نشانهای از موفقیت است.
کنون عجبتر از آن فتح فتح غرجستان
که شد به دولت او مر سپاه او را رام
هوش مصنوعی: اکنون جای شگفتی است که فتح و پیروزی در غرغستان با کمک و قدرت او، سپاهش را به تسلیم و آرامش درآورد.
یکی حصارش کهش سر همی ستارهگرای
بناش کیوانبالا و سنگ آینهفام
هوش مصنوعی: یکی از جوانب زندگی انسانی، دیدن و درک زیباییهای جهان است. در اینجا به توصیف یک بنای بزرگ و زیبا پرداخته شده که مانند ستارهای در آسمان میدرخشد و با استفاده از سنگهای شفاف و درخشان ساخته شده است. این بنا به قدری باشکوه است که در نگاه اول شگفتی و تحسین را در بیننده ایجاد میکند.
شمیده مرغ بر آن بام برفشاند پر
رمیده رنگ بر آن سنگ بر گذارد گام
هوش مصنوعی: پرندهای بر بالای آن بام نشسته و برف را به اطراف میپاشد. رنگ او بر روی سنگی که در زیرش قرار دارد، نمایان است و قدمهایش را بر آن میگذارد.
زمینش آهن و پولاد و برج گونۀ کوه
بسان بیشه سر برج او پر از ضرغام
هوش مصنوعی: زمین او از آهن و فولاد ساخته شده و به شکلی است که مانند برجهای بلند کوه، سرش همچون جنگلی پر از شیرهای درنده (ضرغام) است.
چنان فکندی از منجنیق سنگ عدوی
که پر شدی دل نور از نهیب او بهظلام
هوش مصنوعی: تو به قدری سنگین و محکم بر من حمله کردی که دل من از شدت درد و ناراحتی پر شد و از این عذاب ناامید شدم.
سپاه خسرو مشرق بهفر دولت او
چنان گرفتند آن حصن را چو باز حمام
هوش مصنوعی: سپاه خسرو با یاری دولت او، آن دژ را مانند باز که به حمام بازگردد، به راحتی تسخیر کردند.
بهدولت ملک آن ناحیت بهدست آمد
نه قلعه ماند و نه شاه و نه چاکر و نه غلام
هوش مصنوعی: به خاطر قدرت و سلطه آن دیار، دیگر نه دژی باقی ماند و نه شاهی وجود داشت و نه خدمتکاری و نه غلامی.
خجسته بادش آغاز هر چه خواهد کرد
وزان خجسته ترش نیز حاصل فرجام
هوش مصنوعی: آغاز هر کاری که با خوشبختی همراه باشد، مبارک است و پایان آن نیز اگر خوشتر از آغاز باشد، بهتر خواهد بود.
بهکامکاری و اقبال و روز و روزبهی
نگاهدارش یا ذوالجلال و الاکرام
هوش مصنوعی: خداوند تو را در کارهایت موفق و روزگاری نیکو عطا کند و تو را تحت حمایت خود قرار دهد، ای صاحب جلال و کرامت.
چنین که هست عزیز و چنین که هست بزرگ
چنین که هست قوی و چنین که هست تمام
هوش مصنوعی: او به همین شیوه که هست، عزیز و بزرگ و نیرومند و کامل است.

عنصری