گنجور

شمارهٔ ۳۶ - در مدح ابوالمظفر نصر بن ناصرالدین

نوروز فراز آمد و عیدش باثر بر
نز یکدیگر و هر دو زده یک بدگر بر
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین
دهقان جهان دیده ش پرورده ببر بر
آن زیور شاهانه که خورشید برو بست
آورد و همی خواهد بستن بشجر بر
بر گوهر او ابر مگر عاشق گشتست
کز دیده همی قطره چکاند بگهر بر
گوئی مگر از چشمۀ خضرست چو بینی
آبی که بود مانده شبانه بخضر بر
از لاله چو بیجاده ست آهو به بیابان
نخجیر چو پیروزه ز سبزه بکمر بر
با یار یکی سوی شمرشو چو وزد باد
بشمر شکن زلف بتانرا بشمر بر
گر خاک همی خندد زیر قدم ابر
چون ابر همی زار بگرید بزبر بر
پر صورت و نقش است همه روی زمین پاک
فتنه است مگر ابر برین نقش و صور بر
فتنه است بلی ابر برین صورت و این نقش
چون من به ثنا گفتن آن فخر بشر بر
شاه همه شاهان و سپهدار خراسان
کز عدل پدید آرد بر هر دو عمر بر
آن نام بلندش رقم است از بر نصرت
وز کنیت او داغ نهاده بظفر بر
بر وعدۀ هر کس مگر افسوس کند بس
و افسوس کند وعدۀ خسرو بمگر بر
هر روز رسد نامش هر جا که رسد روز
چون مهر سما هست همیشه بسفر بر
دارد خبر او همه کس چونش ببیند
بسیار عیانش بفزاید بخبر بر
اخبار گذشته چه کنی ؟ سیرت او بین
چون هست عیان تکیه چه باید بسیر بر
عزمش چو قضا گشت و حذر عزم مخالف
هر جا که قضا باشد خندد بحذر بر
حقا که شکر زهر شود تلخ و گزایان
گر نام خلافش بگذاری بشکر بر
چونانکه حجر جوهر یاقوت نماید
گر عهد وفاقش بنویسی بحجر بر
دیدنش مر آنرا که بداندیش و حسودست
تیغیست که زخمش نبود جز بجگر بر
گردد سقر از خدمت او روضۀ رضوان
گر واصف خلقش فکند دم بسقر بر
آن مسکن او بنگه فضل است که آنجا
هرگز فضلا را ننشانند بدر بر
هرگه که کمر بندد توفیق بیاید
بسیار دهد بوسه بر آن بند کمر بر
از هر چه بفرماید نسخت بستاند
عرضه کند آنگه بقضا و بقدر بر
از رنج کسی گنج نجسته است و نجوید
وز گنج هزینه نکند جز بهنر بر
ترکیب امارت را از رای وز رسمش
نورست بچشم اندر و تاجست بسر بر
آنجا که بماند بصر از دیدن خسرو
شاید که نهی فضل عمی را ببصر بر
ز آنسان نرود آب ز بالا سوی پستی
چونانکه رود نظم مدیحش بفکر بر
هرگز ضرر دهر مر او را نگزاید
گر حرز کند مدحش و خواند بضرر بر
زوّار بوفد و نفر آیند بنزدش
کو زرّ ببارد بسر وفد و نفر بر
جز بر تن او ره نبرد فخر و بزرگی
زانک او نرود جز بره عدل و نظر بر
هر جا که رود دشمن او صرف زمانه
آن راه گرفته است و نشسته بگذر بر
بیرون رود از عالم جهل ار ز علومش
یک لفظ ببخشند ببلدان و کور بر
فرزند چو تو باید تا هرچه زبانست
دارد به ثنای پدر و ذکر پدر بر
تا سال عجم را همه بر شمس رود حکم
چونانکه رود سال عرب را بقمر بر
تا بر زبرین طبع مدار است فلک را
و ارامگه مار مدارش به مدر بر
جاوید بماناد خداوند باقبال
بدخواه و بداندیش بنقصان و غرر بر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوروز فراز آمد و عیدش باثر بر
نز یکدیگر و هر دو زده یک بدگر بر
هوش مصنوعی: نوروز آمد و جشن آن به خوبی برگزار شد و همه به یکدیگر تبریک گفتند و شادی کردند.
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین
دهقان جهان دیده ش پرورده ببر بر
هوش مصنوعی: نوروز، روزی است که به شکوفایی و پرورش جهان کمک کرده و زارعان با تلاش خود زمین را به بارور می‌سازند. دنیا را این کشاورزان جوانه‌دار کرده و برکت را به ارمغان می‌آورند.
آن زیور شاهانه که خورشید برو بست
آورد و همی خواهد بستن بشجر بر
هوش مصنوعی: زیور زیبا و شاهانه‌ای که خورشید آن را می‌سازد، به دنبال این است که بر درختان نیز بستر شود.
بر گوهر او ابر مگر عاشق گشتست
کز دیده همی قطره چکاند بگهر بر
هوش مصنوعی: ابر بر روی آن گوهر (مروارید) شگفتی می‌افزاید، گویی عشقی در او جریان دارد که از چشم‌ها اکنون اشکی همچون قطره بر روی آن می‌چکد.
گوئی مگر از چشمۀ خضرست چو بینی
آبی که بود مانده شبانه بخضر بر
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که آبی که مشاهده می‌کنی، همانند آبی است که از چشمه‌ دانش و حیات، یعنی چشمه‌ خضر، نشأت گرفته است و به همین دلیل شباهت زیادی به آن دارد.
از لاله چو بیجاده ست آهو به بیابان
نخجیر چو پیروزه ز سبزه بکمر بر
هوش مصنوعی: از لاله که در دشت می‌روید، آهو به سوی بیابان، مانند پیراهنی سبز بر کمرش، می‌دود.
با یار یکی سوی شمرشو چو وزد باد
بشمر شکن زلف بتانرا بشمر بر
هوش مصنوعی: وقتی نسیم می‌وزد، با یارت به سمت شانه‌اش برو و مثل زلف‌های زیبای معشوق، آن لحظات خوش را طعم کن و شمارش کن.
گر خاک همی خندد زیر قدم ابر
چون ابر همی زار بگرید بزبر بر
هوش مصنوعی: اگر زمین زیر پاهای ابر می‌خندد، چون ابر نیز بر روی زمین اشک می‌ریزد.
پر صورت و نقش است همه روی زمین پاک
فتنه است مگر ابر برین نقش و صور بر
هوش مصنوعی: تمامی چهره‌ها و شکل‌ها بر روی زمین زیبا و بی‌آلایش هستند، به جز فتنه‌ای که ممکن است بر این ظواهر بیافتد، همانند ابر که بر روی نقوش و چهره‌ها سایه می‌افکند.
فتنه است بلی ابر برین صورت و این نقش
چون من به ثنا گفتن آن فخر بشر بر
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به زیبایی و جاذبه‌های ظاهری می‌پردازد و اشاره دارد به اینکه به رغم جذابیت‌ها و زرق و برق‌های دنیا، وجود انسان‌ها و ویژگی‌های درونی‌شان مهم‌تر است. در واقع، زیبایی‌های ظاهری ممکن است فریبنده باشند، اما آنچه واقعاً ارزشمند است، صفات نیک و فضایل انسانی است.
شاه همه شاهان و سپهدار خراسان
کز عدل پدید آرد بر هر دو عمر بر
هوش مصنوعی: شاهی که بالاتر از همه شاهان است و فرمانده خراسان، به خاطر عدل و انصافش، باعث می‌شود که بر دو زندگی حاکم شود.
آن نام بلندش رقم است از بر نصرت
وز کنیت او داغ نهاده بظفر بر
هوش مصنوعی: نام بلند او نشانه‌ای از پیروزی و نصرت است و این نام به عنوان علامتی از موفقیت در دل‌ها ثبت شده است.
بر وعدۀ هر کس مگر افسوس کند بس
و افسوس کند وعدۀ خسرو بمگر بر
هوش مصنوعی: هر کس بر وعده‌های خود باید افسوس بخورد، اما افسوس برای وعده‌های خسرو استثنایی است.
هر روز رسد نامش هر جا که رسد روز
چون مهر سما هست همیشه بسفر بر
هوش مصنوعی: هر روز که می‌گذرد، نام او در هر جایی که برود منتشر می‌شود. روز او مانند خورشید است که همیشه در سفر است و نورش در همه جا می‌تابد.
دارد خبر او همه کس چونش ببیند
بسیار عیانش بفزاید بخبر بر
هوش مصنوعی: خبر او به قدری واضح و آشکار است که هر کس او را ببیند، بیشتر در مورد او آگاه می‌شود.
اخبار گذشته چه کنی ؟ سیرت او بین
چون هست عیان تکیه چه باید بسیر بر
هوش مصنوعی: این بیت به معنای آن است که نیازی به نگرانی درباره‌ی اخبار و وقایع گذشته نیست، زیرا ویژگی‌های شخصیتی او به وضوح مشخص است و بر این اساس می‌توان قضاوت کرد. بنابراین، تکیه بر گذشته چندان لازم نیست.
عزمش چو قضا گشت و حذر عزم مخالف
هر جا که قضا باشد خندد بحذر بر
هوش مصنوعی: زمانی که اراده او مانند سرنوشت قوی و محکم شد، هر جا که سرنوشت حکم کند، او با احتیاط و احتیاط از هرگونه تهدید می‌خندد و بر آن فائق می‌آید.
حقا که شکر زهر شود تلخ و گزایان
گر نام خلافش بگذاری بشکر بر
هوش مصنوعی: واقعاً گاهی اوقات چیزی که ظاهراً شیرین و خوشایند به نظر می‌رسد، می‌تواند در باطن تلخ و ناگوار شود. اگر نامی از زشتی‌ها ذکر شود، حتی آنچه که خوب و مطلوب است، نیز دستخوش تغییر و تلخی خواهد شد.
چونانکه حجر جوهر یاقوت نماید
گر عهد وفاقش بنویسی بحجر بر
هوش مصنوعی: اگر سنگی بتواند به زیبایی یاقوت درآید، این نشان‌دهنده آن است که اگر دو طرف رابطه‌ای خوب و دوستی داشته باشند، حتی چیزهای معمولی هم می‌توانند به ارزش و زیبایی دست یابند.
دیدنش مر آنرا که بداندیش و حسودست
تیغیست که زخمش نبود جز بجگر بر
هوش مصنوعی: دیدن کسی که در دلش بدی و حسادت دارد، مانند دیدن تیغی است که فقط می‌تواند به دل انسان آسیب برساند و زخم‌هایش دردناک است.
گردد سقر از خدمت او روضۀ رضوان
گر واصف خلقش فکند دم بسقر بر
هوش مصنوعی: به سبب خدمت او، جهنم مانند بهشت می‌شود؛ چرا که اگر توصیف‌کننده‌اش به دوزخ اشاره کند، آنجا هم می‌تواند خوب باشد.
آن مسکن او بنگه فضل است که آنجا
هرگز فضلا را ننشانند بدر بر
هوش مصنوعی: محل زندگی او به اندازه‌ای با فضیلت است که هیچ فرد با فضیلت دیگری را در آنجا نمی‌توانند تحمل کنند.
هرگه که کمر بندد توفیق بیاید
بسیار دهد بوسه بر آن بند کمر بر
هوش مصنوعی: هر بار که توفیق به انسان روی می‌آورد، او را به شدت مورد توجه قرار می‌دهد و به نشانه احترام و محبت، در برابر آن توفیق باید به هوش و شکرگزاری برخواست.
از هر چه بفرماید نسخت بستاند
عرضه کند آنگه بقضا و بقدر بر
هوش مصنوعی: هر چیزی که او بگوید، باید اول گرفته شود و سپس به عنوان تقدیر و سرنوشت ارائه شود.
از رنج کسی گنج نجسته است و نجوید
وز گنج هزینه نکند جز بهنر بر
هوش مصنوعی: هیچ کس به گنج و ثروتی دست پیدا نکرده مگر اینکه از رنج و زحمت خود گذشته باشد و همچنین کسی که برای به دست آوردن گنج هزینه نمی‌کند، تنها به بهترین ها دست می‌یابد.
ترکیب امارت را از رای وز رسمش
نورست بچشم اندر و تاجست بسر بر
هوش مصنوعی: عمارت و بناها را از اندیشه و قانونش بشناس که بر افرازهای آن نور و روشنایی است و تاج در بالای آن قرار دارد.
آنجا که بماند بصر از دیدن خسرو
شاید که نهی فضل عمی را ببصر بر
هوش مصنوعی: در جایی که چشم نمی‌تواند جمال خسرو را ببیند، شاید حکمت و فضیلت عمیق‌تری را بتوان با بصیرت دریافت کرد.
ز آنسان نرود آب ز بالا سوی پستی
چونانکه رود نظم مدیحش بفکر بر
هوش مصنوعی: از آن شخص، آب به سمت پایین نمی‌رود، همان‌گونه که نظم مدح او در فکر انسان نمی‌آید.
هرگز ضرر دهر مر او را نگزاید
گر حرز کند مدحش و خواند بضرر بر
هوش مصنوعی: هرگز آسیبی به او نمی‌رسد، اگر شخصیتش را حفظ کند و خوب بودنش را در برابر بدی‌ها به تصویر بکشد.
زوّار بوفد و نفر آیند بنزدش
کو زرّ ببارد بسر وفد و نفر بر
هوش مصنوعی: زائران و مهمانان نزد او می‌آیند تا او مانند زرّی که بر سر مهمانان نازل می‌شود، بر آن‌ها نعمت و برکت نازل کند.
جز بر تن او ره نبرد فخر و بزرگی
زانک او نرود جز بره عدل و نظر بر
هوش مصنوعی: فخر و بزرگی به تن او راه نمی‌یابد، زیرا او تنها بر اساس عدالت و نیک‌نگری اقدام می‌کند.
هر جا که رود دشمن او صرف زمانه
آن راه گرفته است و نشسته بگذر بر
هوش مصنوعی: هر جا که دشمن به‌سوی هدفی حرکت کند، زمانه در آن مسیر پیش رفته و آن راه را نشانی از خود باقی گذاشته است.
بیرون رود از عالم جهل ار ز علومش
یک لفظ ببخشند ببلدان و کور بر
هوش مصنوعی: اگر از دنیای جهل خارج شود و حتی یک کلمه از علمش را به دیگران بدهد، مثل این است که به افرادی که نمی‌بینند، نور ببخشد.
فرزند چو تو باید تا هرچه زبانست
دارد به ثنای پدر و ذکر پدر بر
هوش مصنوعی: فرزندی مثل تو باید هر چه زبانی دارد، در ستایش و یاد پدر به کار گیرد.
تا سال عجم را همه بر شمس رود حکم
چونانکه رود سال عرب را بقمر بر
هوش مصنوعی: تا زمانی که سال عجم با نور خورشید به پایان برسد، حکم و قضاوت باید مانند سال عرب باشد که بر اساس ماه قرار می‌گیرد.
تا بر زبرین طبع مدار است فلک را
و ارامگه مار مدارش به مدر بر
هوش مصنوعی: تا زمانی که صفات و خصوصیات انسان در این دنیا وجود دارد، به آرامش و سکون زندگی توجه کن و در یادگیری و پذیرش آن بکوش.
جاوید بماناد خداوند باقبال
بدخواه و بداندیش بنقصان و غرر بر
هوش مصنوعی: همیشه در پناه خداوند بمان، زیرا او به بداندیشان و بدخواهان فالو می‌کند و آن‌ها را در کمبود و ناکامی می‌گذارد.