شمارهٔ ۱ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود
دل مرا عجب آید همی ز کار هوا
که مشکبوی سلب شد ز مشکبوی صبا
ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک
چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا
درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست
که خاک باز کشیدست مفرش دیبا
به نور و ظلمت ماند زمین و ابر همی
به درّ و مینا ماند سرشک ابر و گیا
فریفته است زمین ابر تیره را که ازو
همی ستاند درّ و همی دهد مینا
به زیر گوهر الوان و زیر نقش بدیع
نهفته گشت دِرازای عالم و پهنا
اگرچه گوهر و نقش جهان فراوانست
همه صناعت ابرست و دستبرد صبا
چه فایدهست ز نقش بهار و پیکر او
که از هواش جمالست و از بخار نوا
اگر هواش بدین روزگار تازه کند
به روزگار خزان هم هوا کندش هبا
بهار نعت خداوند خسرو عجم است
که بوستان شد ازو طبع و خاطر شعرا
بهار معنی رنگ و بهار حکمت بوی
بهار عقل ثبات و بهار کوه بقا
بلی بدین صفت و جایگاه و مرتبت است
مدیح شاه جهان شهریار بیهمتا
یمین دولت مجد و امین ملت صدق
امیر غازی، محمود، سیّدالامرا
از آفتاب جهان مردمیش پیداتر
از آنکه در همه احوال در خلا و ملا
بود پدید شب و روز مردمیش همی
به شب ز دیده بود آفتاب ناپیدا
چهار وقتش پیشه چهار کار بود
کسی ندید و نبیندش ازین چهار جدا
به وقت قدرت رحم و به وقت زلت عفو
به وقت تنگی رادی به وقت عهد وفا
اگرچه جود و سخاوت ز قدر بر فلکند
فرود سایۀ انگشت اوست جود و سخا
مدیح بازوی او کن که پیش بازوی او
قویترین کس باشد ز جملهٔ ضعفا
خدای دادش هرچ آن سزا و درخور اوست
مثل زنند که درخور بود سزا بسزا
شناخته است که منّت خدایراست همی
به خلق برننهد منّت او ز بهر عطا
به عزم کردن او کارهای خرد و بزرگ
چنان برآید گویی که عزم اوست قضا
رضا دهند به امرش ملوک، وین نه عجب
بدو شوند بزرگ ار بدو دهند رضا
سما چو بنگری اندر میان همت اوست
اگرچه پیکر او هست در میان سما
مبارزان را شمشیر او طلسمی شد
که سوی او نبودشان مگر که پشت و قفا
بزرگواری و آزادگی و نیکی را
ز هر که یاد کنی مقطع است ازو مبدا
گرش بتانی دیدن همه جهانست او
برین سخن هنر و فضل او بس است گوا
کس از خدای ندارد عجب اگر دارد
همه جهان را اندر تنی همی تنها
صلاح دین را امروز نیّت و فکرش
ز دی به است و ز امروز به بود فردا
به نام ایزد چونان شدهست هیبت او
که نیست کس را کردن خلاف او یارا
بهای او نه به ملک است نی معاذ الله
که ملک را به بزرگی و نام اوست بها
گهر بدست کسی کو نه اهل آن باشد
چو آبگینه بود بیبها و پستنما
خدایگانا هر جا که در جهان ملکی است
بطاعت تو گراید همی بخوف و رجا
تو رنجه از پی دینی نه از پی دنیا
ز بهر آنکه نیرزد به رنج تو دنیا
چو کم ز قدر تو باشد جهان و نعمت او
به کم ز قدر تو چون تهنیت کنیم تو را
به آفرین و دعایی مگر بسنده کنیم
به دست بنده چه باشد جز آفرین و دعا
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل مرا عجب آید همی ز کار هوا
که مشکبوی سلب شد ز مشکبوی صبا
هوش مصنوعی: دل من از کارهای دلخواه و آرزوها به شگفتی افتاده است که بوی خوش مشک، از بوی خوش نسیم صبح جدا شده است.
ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک
چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا
هوش مصنوعی: از رایحه و رنگ متوجه میشوم، اما نمیدانم آیا این هوا به خاطر وزش نسیم صبا چنین شده یا اینکه نسیم صبا به خاطر این هوا است.
درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست
که خاک باز کشیدست مفرش دیبا
هوش مصنوعی: درختی که پارچهای زیبا و نرم به عنوان رختخواب گسترده است، شایسته است که زمین زیر آن نیز با زیبایی و لطافت پوشیده شود.
به نور و ظلمت ماند زمین و ابر همی
به درّ و مینا ماند سرشک ابر و گیا
هوش مصنوعی: زمین در روشنایی و تاریکی مانند ابر است و اشک ابر و گیاه به زیبایی درخشان و دلربا میماند.
فریفته است زمین ابر تیره را که ازو
همی ستاند درّ و همی دهد مینا
هوش مصنوعی: زمین به دلخواه خود ابر تیره را به دام انداخت تا از آن جواهر بگیرد و به او رنگ زیبا ببخشد.
به زیر گوهر الوان و زیر نقش بدیع
نهفته گشت دِرازای عالم و پهنا
هوش مصنوعی: زیر جواهرهای رنگی و نقوش زیبا، وسعت و بزرگی جهان پنهان شده است.
اگرچه گوهر و نقش جهان فراوانست
همه صناعت ابرست و دستبرد صبا
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در جهان جواهرات و زیورآلات زیادی وجود دارد، اما همهی آنها حاصل هنر ابر و اثر نسیم هستند.
چه فایدهست ز نقش بهار و پیکر او
که از هواش جمالست و از بخار نوا
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که زیبایی و جلوههای بهار و طبیعت، فایدهای ندارد اگر اصل آن زیبایی و جذابیت، به خاطر جاذبههای ظاهری و زودگذر است. به عبارت دیگر، زیباییها تنها زمانی ارزشمند هستند که از عمق وجود و ماهیت واقعی سرچشمه بگیرند، نه فقط به خاطر ظاهر و شرایط بیرونی.
اگر هواش بدین روزگار تازه کند
به روزگار خزان هم هوا کندش هبا
هوش مصنوعی: اگر او در این زمان دچار تغییر و تحول شود، حتی در دوران پاییز نیز میتواند حال و هوای بهاری به خود بگیرد.
بهار نعت خداوند خسرو عجم است
که بوستان شد ازو طبع و خاطر شعرا
هوش مصنوعی: بهار به عنوان الهامبخش خداوند و بزرگترین پادشاه ایرانی شناخته میشود، و وجود آن باعث شکوفایی و زیبایی بوستانها و شعرو احساسات شاعران شده است.
بهار معنی رنگ و بهار حکمت بوی
بهار عقل ثبات و بهار کوه بقا
هوش مصنوعی: بهار نشاندهنده زیبایی و زندگی است و رنگهای آن نمایانگر شادی و تازگی هستند. این فصل نه تنها جلوهگر حکمت و آگاهی است، بلکه بوی آن نیز نشانهای از پایداری و ثبات است. همچنین، بهار به مانند کوهی است که نماد بقا و استواری در حیات است.
بلی بدین صفت و جایگاه و مرتبت است
مدیح شاه جهان شهریار بیهمتا
هوش مصنوعی: بله، این ویژگیها و مقام و منزلت، شایسته ستایش از سوی شاه جهان، شهریاری بینظیر است.
یمین دولت مجد و امین ملت صدق
امیر غازی، محمود، سیّدالامرا
هوش مصنوعی: دولت یمن که با شکوه و قدرت است و شخصی که مورد اعتماد ملت و نماینده راستگوی آنها، امیر غازی محمود، است، در بین فرمانروایان برتر قرار دارد.
از آفتاب جهان مردمیش پیداتر
از آنکه در همه احوال در خلا و ملا
هوش مصنوعی: آفتاب نشانهای از وجود مردم جهان است و بیشتر از آن که در هر موقعیتی، چه در تنهایی و چه در جمع، دیده شود.
بود پدید شب و روز مردمیش همی
به شب ز دیده بود آفتاب ناپیدا
هوش مصنوعی: شب و روز در حال گذرند و انسان نیز در شب به خاطر غیبت آفتاب، آن را نمیبیند.
چهار وقتش پیشه چهار کار بود
کسی ندید و نبیندش ازین چهار جدا
هوش مصنوعی: در طول روز، انسان چهار کار مشخص دارد که به آنها مشغول میشود و هیچکس نمیتواند او را از این چهار فعالیت جدا کند و بر خلاف این، او همیشه درگیر این وظایف است.
به وقت قدرت رحم و به وقت زلت عفو
به وقت تنگی رادی به وقت عهد وفا
هوش مصنوعی: در زمان قدرت و توانایی، باید رحم و لطف داشته باشیم. وقتی که در موقعیت دشواری هستیم، باید عفو و بخشش کنیم. در شرایط سخت، باید فرح و شادی را حفظ کنیم و در زمان وفا و تعهد، به وعدههایمان پایبند باشیم.
اگرچه جود و سخاوت ز قدر بر فلکند
فرود سایۀ انگشت اوست جود و سخا
هوش مصنوعی: حتی اگر سخاوت و بخشندگی به اندازهی گنجایش خود پایین بیافتد، اما سایهی انگشت او نشاندهندهی بزرگی و عظمت سخاوت است.
مدیح بازوی او کن که پیش بازوی او
قویترین کس باشد ز جملهٔ ضعفا
هوش مصنوعی: به قدرت و توانایی او ارج بگذار، زیرا در برابر نیروی او حتی قویترین انسانها نیز در مقایسه با ضعیفترینها به حساب میآیند.
خدای دادش هرچ آن سزا و درخور اوست
مثل زنند که درخور بود سزا بسزا
هوش مصنوعی: خداوند به هر کسی آنچه را که بایسته و شایسته اوست عطا میکند، همانطور که درختان به تناسب نوع خود میوه میدهند.
شناخته است که منّت خدایراست همی
به خلق برننهد منّت او ز بهر عطا
هوش مصنوعی: خداوند به انسانها احسان میکند و نیازی ندارد که به خاطر لطف خود بر کسی منت بگذارد. نعمتهای او به خاطر بخشش و مهربانیاش است، نه برای اینکه بخواهد بر کسی تکبر کند یا از او انتظار قدردانی داشته باشد.
به عزم کردن او کارهای خرد و بزرگ
چنان برآید گویی که عزم اوست قضا
هوش مصنوعی: با ارادهای قوی، کارهای کوچک و بزرگ بهگونهای پیش میرود که گویی اراده او سرنوشت را رقم میزند.
رضا دهند به امرش ملوک، وین نه عجب
بدو شوند بزرگ ار بدو دهند رضا
هوش مصنوعی: سلطنتها به خواسته او راضی میشوند و این موضوع عجیب نیست که اگر از او راضی باشند، بزرگان نیز به او توجه کنند.
سما چو بنگری اندر میان همت اوست
اگرچه پیکر او هست در میان سما
هوش مصنوعی: اگر به آسمان بنگری، همت و اراده او در آنجا وجود دارد، هرچند که جسم او در میان آسمان قرار دارد.
مبارزان را شمشیر او طلسمی شد
که سوی او نبودشان مگر که پشت و قفا
هوش مصنوعی: مبارزان به مانند کسانی هستند که شمشیر او بر آنها جادو شده و نمیتوانند مستقیم به سمت او بیایند، بلکه فقط از پشت و به صورت پنهان میتوانند نزدیک شوند.
بزرگواری و آزادگی و نیکی را
ز هر که یاد کنی مقطع است ازو مبدا
هوش مصنوعی: هر که را که به یاد بزرگواری، آزادگی و نیکی بیفتی، میتوان گفت که او منبع و سرچشمه این ویژگیها است.
گرش بتانی دیدن همه جهانست او
برین سخن هنر و فضل او بس است گوا
هوش مصنوعی: اگر بتوانی او را ببینی، تمام جهان در برابر توست. همین که او به این موضوع اشاره کرده، خود هنری و فضیلتی بزرگ به شمار میرود.
کس از خدای ندارد عجب اگر دارد
همه جهان را اندر تنی همی تنها
هوش مصنوعی: هیچکس نباید از خداوند شگفت زده شود، زیرا او میتواند تمام جهان را در یک وجود جمع کند و آن وجود تنها باشد.
صلاح دین را امروز نیّت و فکرش
ز دی به است و ز امروز به بود فردا
هوش مصنوعی: امروز برای بهبود دین، باید نیت و تفکر را از گذشته بهتر کرد و از امروز به سوی فردا پیش رفت.
به نام ایزد چونان شدهست هیبت او
که نیست کس را کردن خلاف او یارا
هوش مصنوعی: به نام خدا، به طوری که قدرتمندی او به وضوح نمایان شده است، هیچکس توان مخالفت با او را ندارد.
بهای او نه به ملک است نی معاذ الله
که ملک را به بزرگی و نام اوست بها
هوش مصنوعی: بهای او به دلیل مقام ملک و بزرگی آن نیست، بلکه ارزش او به خود اوست و نه به دارایی یا نام بزرگی که دارد.
گهر بدست کسی کو نه اهل آن باشد
چو آبگینه بود بیبها و پستنما
هوش مصنوعی: اگر کسی که لیاقت و شایستگی آن را ندارد، چیز قیمتی را در دست بگیرد، آن چیز مانند شیشهای بیارزش و کم ارزش به نظر میرسد.
خدایگانا هر جا که در جهان ملکی است
بطاعت تو گراید همی بخوف و رجا
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، هر جایی که در جهان سلطنتی باشد، همه به فرمان تو گردن مینهند و از ترس و امید به تو روی میآورند.
تو رنجه از پی دینی نه از پی دنیا
ز بهر آنکه نیرزد به رنج تو دنیا
هوش مصنوعی: تو برای هدفی معنوی رنج میکشی، نه برای بهدست آوردن نعمات دنیوی، زیرا دنیای مادی ارزش زحمات تو را ندارد.
چو کم ز قدر تو باشد جهان و نعمت او
به کم ز قدر تو چون تهنیت کنیم تو را
هوش مصنوعی: اگر دنیا و نعمتهایش به اندازهی ارزش تو نباشد، چگونه میتوانیم تو را تبریک بگوییم؟
به آفرین و دعایی مگر بسنده کنیم
به دست بنده چه باشد جز آفرین و دعا
هوش مصنوعی: آیا تنها به ستایش و دعا اکتفا کنیم؟ زیرا در دست انسان، جز ستایش و دعا چیزی دیگر نیست.
حاشیه ها
1398/08/06 00:11
علیرضا ترابی
سلام.
در بیت بیستم، احتمالاً «خدای» بوده به جای «خدا». یک هجا بعد از کلمه ی «خدا» جا افتاده، که با کلمه ی «خدای» درست میشه.
در بیت سیام بین «چو» و «نان» نباید فاصله ای باشه.
1399/11/25 14:01
علی
سلام
در مصراع دوم بیت 16ام ((در بن)) به صورت ((دراین)) پسندیده تر است.