گنجور

شمارهٔ ۱

آتشی دوش ز رخساره برافروخته بود
دیده گر آب نمی ریخت مرا سوخته بود
گفت «عمان » ز چه رو دم نزنی ز آتش عشق
گفتم آن کس که دلم سوخت لبم دوخته بود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آتشی دوش ز رخساره برافروخته بود
دیده گر آب نمی ریخت مرا سوخته بود
هوش مصنوعی: دوش به چهره‌ی محبوب حرارتی ایجاد شده بود که اگر چشمم آب نمی‌ریخت، حالم به شدت خراب می‌شد و می‌سوزاندم.
گفت «عمان » ز چه رو دم نزنی ز آتش عشق
گفتم آن کس که دلم سوخت لبم دوخته بود
هوش مصنوعی: عمان پرسید چرا درباره آتش عشق صحبت نمی‌کنی؟ گفتم چون کسی که دل من را سوزانده، زبانم را بسته است و نمی‌توانم حرف بزنم.