گنجور

شمارهٔ ۱: کسی که گفت به گل نسبتی است روی تو را

کسی که گفت به گل نسبتی است روی تو را
فُزود قدر گل و بُرد آبروی تو را
از آن به هر چمنی جست‌وجو کنیم تو را
که تا مگر ز گلی بشنویم بوی تو را
بِهِل که شیخ به طاعت خَرَد بهشت که ما
به عالمی نفروشیم خاک کوی تو را
به هر طرف دل جمعیتی پریشان خواست
به حکمت آن که پریشان نمود موی تو را
خدای را دل ما را مُکَدَّر از چه کنی
که گاه جلوه خودش آینه است روی تو را
ز خاک کوی خرابات پا مکش «عمان»
که آب رفته نیاید دوباره جویِ تو را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی که گفت به گل نسبتی است روی تو را
فُزود قدر گل و بُرد آبروی تو را
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که زیبایی‌ات به گل شباهت دارد، در واقع ارزش و مقام گل را بالا می‌برد و اعتبار و آبروی تو را نیز افزایش می‌دهد.
از آن به هر چمنی جست‌وجو کنیم تو را
که تا مگر ز گلی بشنویم بوی تو را
هوش مصنوعی: ما در هر چمن و باغی به دنبال تو می‌گردیم، شاید بتوانیم از بوی گلی، عطر تو را بشنویم.
بِهِل که شیخ به طاعت خَرَد بهشت که ما
به عالمی نفروشیم خاک کوی تو را
هوش مصنوعی: اینجا شاعر می‌گوید که ما به خاطر رضایت و بندگی شیخ، حتی بهشت را هم نمی‌فروشیم، زیرا عشق و محبت به تو و خاک کوی تو برای ما ارزشمندتر از هر چیز دیگری است.
به هر طرف دل جمعیتی پریشان خواست
به حکمت آن که پریشان نمود موی تو را
هوش مصنوعی: در هر سو، جمعیتی دل‌زده و نگران به وجود آمده است؛ این وضعیت به دلیل حکمت و دانشی است که باعث پریشانی و نازک شدن موهای تو شده است.
خدای را دل ما را مُکَدَّر از چه کنی
که گاه جلوه خودش آینه است روی تو را
هوش مصنوعی: خداوندا، دل ما را چرا غمگین می‌کنی در حالی که گاهی تجلی‌ات در چهره تو نمایان است؟
ز خاک کوی خرابات پا مکش «عمان»
که آب رفته نیاید دوباره جویِ تو را
هوش مصنوعی: از زمین محله خراباتی‌ها پا نگذار، زیرا آبی که رفته دیگر به جوی تو برنمی‌گردد.