شماره ۴ - در توحید و منقبت
ای ز آفتاب صنع تو یک ذره کاینات
فیض تو عقل را مدد و روح را حیات
هر ذره گشته شاهی و هر قطره شاهدی
لطف تو چون به خاک سیه کرده التفات
در کاینات هر چه بدان فخر میکنند
جز بندگی تو همه حشو است و ترّهات
با ذکر تو که مونس جان است و روح دل
فارغ ز کعبهایم و منزّه ز سومنات
هر چند خاکسارم و عاصیّ و پر گناه
امید دارم از کرمت خلعت نجات
خرّم کسی که با تو کند آشناییای
وز نور مصطفی رسدش روشناییای
ای خواجهای که خسرو گردون غلام توست
بر منظر دَنی فَتَدَلیّ مقام توست
تا دور روزگار بود دور دور تو
تا نام کاینات بود نام نام توست
چندان که عقل راه برد احترام تو
چندان که وهم سیر کند احتشام توست
دایم صفای چهرهی صبح و سواد شام
از نور روی و سایهی زلف چو شام توست
زنهار از جهان، نظرِ لطف، برمدار
کاین هم خرابهایست که در اهتمام توست
کوس سعادت تو بر افلاک میزنند
وز بهر تو منادی لولاک میزنند
خوش وقت آن که عاشق صدیق اکبرست
در راه دین موافق صدیق اکبرست
چون آفتاب روشن و چون صبح صادق است
هر کو محب صادق صدیق اکبرست
در معرضی که دم ز صفا و وفا زنند
آن کیست کو مطابق صدیق اکبرست
بگذار جمله در ره صدق و قبول دین
بنما کسی که سابق صدیق اکبرست
انصاف آن که خاطر شوریده قاصر است
از مدحتی که لایق صدیق اکبرست
آن کس که بود تقوی و تجرید کار او
هم مونس پیمبر و هم یار غار او
چون بست بهر دین محمد میان عمر
در هم شکست گردن گردنکشان عمر
بر باد رفت خرمن کفار خاکسار
چون برکشید خنجر آتشفشان عمر
خورشید دین به اوج کمال آن زمان رسید
کانداخت سایه بر سر اسلامیان عمر
دستش به مکه گردن قیصر بزد به روم
چون گشت بر ممالک دین قهرمان عمر
هم آسمان دانش و هم آفتاب عدل
همخوابهی محمد آخر زمان عمر
آن کو به تیغ شرع نبی آشکار کرد
بنیاد دین به بازوی خود استوار کرد
خلد برین نشیمن عثمان با حیاست
جنات عدن مسکن عثمان با حیاست
مه پیش خویش خرمنی از نور گرد کرد
تا خوشه چین خرمن عثمان با حیاست
شمعی که روشن است شبستان جان او
نور درون روشن عثمان با حیاست
خصم خدا و خصم رسول است و خصم خود
آن بی حیا که دشمن عثمان با حیاست
تا دامن قیامت و تا روز رستخیز
دست عبید و دامن عثمان با حیاست
آن کو نخست بهر نبی سیم و زر بباخت
وانگه برای قوت دین جان و سر بباخت
سلطان اولیا و شه اصفیا علیست
بگزیده مُحرِم حرم کبریا علیست
مشعل فروز شهرَه دین ذوالفقار اوست
چابک سوار معرکهی لافتی علیست
آن کس که علم و حلم و سخا ختم شد بر او
عم زادهی محمد و شیر خدا علیست
وآن کو به آب تیغ فرو شست گرد کفر
از روی دین مبارز خیبرگشا علیست
مسکین عبید خاک سگ کوی آن کس است
کو از سگان خاک در مرتضی علیست
حاشا که التجا به دگر کس بود مرا
مهر حسین و حب حسن بس بود مرا
ای دل گشایش از در اهل صفا طلب
دولت ز یُمن پیروی مصطفی طلب
ور بایدت که دیده جان را جلا دهی
از گرد خاک پای نبی توتیا طلب
در نیستی گریز و ز هستی کرانه کن
اوج سریر ملک بقا در فنا طلب
گنجیست عافیت که به شاهان نمیرسد
آن گنجنامه گر طلبی از گدا طلب
بس عاجزند خلق، به کس التجا مکن
هر آرزو که میطلبی از خدا طلب
با خلق هر کرم که کند چون خدا کند
باشد که ناگهان نظری سوی ما کند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز آفتاب صنع تو یک ذره کاینات
فیض تو عقل را مدد و روح را حیات
هوش مصنوعی: ای خورشید از قدرت و آفرینش تو، که یک ذره از وجود تو برای کل کائنات کافی است؛ فیض و نعمت تو به عقل کمک میکند و روح را زنده نگه میدارد.
هر ذره گشته شاهی و هر قطره شاهدی
لطف تو چون به خاک سیه کرده التفات
هوش مصنوعی: هر ذره از این خاک مانند شاهانی شده و هر قطره هم مانند شاهدی است. محبت و توجه تو باعث شده که این زمین سیاه به چنین حالتی درآید.
در کاینات هر چه بدان فخر میکنند
جز بندگی تو همه حشو است و ترّهات
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان به آن افتخار میکنند، جز بندگی تو، بیهوده و بیمعنی است.
با ذکر تو که مونس جان است و روح دل
فارغ ز کعبهایم و منزّه ز سومنات
هوش مصنوعی: با یاد تو که همراه جان و روح ماست، دیگر از کعبه و بتکدهها بینیازیم و خود را از این اسارتها آزاد میدانیم.
هر چند خاکسارم و عاصیّ و پر گناه
امید دارم از کرمت خلعت نجات
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من فردی ناتوان و خطاکار هستم، اما امیدوارم با لطف و کرامت تو، به نجات و رهایی دست پیدا کنم.
خرّم کسی که با تو کند آشناییای
وز نور مصطفی رسدش روشناییای
هوش مصنوعی: خوشحال و سعادتمند کسی است که با تو آشنا شود و از نور و محبت پیامبر (مصطفی) بهرهمند گردد.
ای خواجهای که خسرو گردون غلام توست
بر منظر دَنی فَتَدَلیّ مقام توست
هوش مصنوعی: ای آقایی که برتر از همه است و حتی سلطنت عالم هم در خدمت تو قرار دارد، مقام تو در این دنیا نمایان و آشکار شده است.
تا دور روزگار بود دور دور تو
تا نام کاینات بود نام نام توست
هوش مصنوعی: تا زمانی که روزگار ادامه داشته باشد، نام تو نیز بر سر زبانها خواهد بود و همواره با نام جهان گره خورده است.
چندان که عقل راه برد احترام تو
چندان که وهم سیر کند احتشام توست
هوش مصنوعی: هر اندازه که عقل انسان بتواند تو را مورد احترام قرار دهد، به همان اندازه هم خیال و تصورات افراد باعث میشود که تو را با شکوه و عظمت ببینند.
دایم صفای چهرهی صبح و سواد شام
از نور روی و سایهی زلف چو شام توست
هوش مصنوعی: هر لحظه زیبایی چهرهی صبح را تماشا میکنم و تاریکی شب را از نور چهرهات و سایهی موی بلندت میدانم، مانند شبی که تو در آن هستی.
زنهار از جهان، نظرِ لطف، برمدار
کاین هم خرابهایست که در اهتمام توست
هوش مصنوعی: مراقب باش که از دنیا توقعی نداشته باشی، چون اینجا جایی است ویران که نیاز به توجه و تلاش تو دارد.
کوس سعادت تو بر افلاک میزنند
وز بهر تو منادی لولاک میزنند
هوش مصنوعی: برای تو شادی و خوشبختی را در آسمانها اعلام میکنند و به خاطر تو پیامآورانی با نغمههای دلنشین فرا میخوانند.
خوش وقت آن که عاشق صدیق اکبرست
در راه دین موافق صدیق اکبرست
هوش مصنوعی: خوش به حال آن کسی که عاشق و وفادار مثل صدیق اکبر باشد و در مسیر دین نیز مانند او همپناه و همراه باشد.
چون آفتاب روشن و چون صبح صادق است
هر کو محب صادق صدیق اکبرست
هوش مصنوعی: هر کسی که محب و دوستدار واقعی باشد، مانند آفتاب درخشنده و صبح صادق است و در حقیقت به مقام والایی دست مییابد.
در معرضی که دم ز صفا و وفا زنند
آن کیست کو مطابق صدیق اکبرست
هوش مصنوعی: در جایی که از صداقت و وفاداری سخن میگویند، چه کسی است که مانند صدیق اکبر (ابوبکر) باشد؟
بگذار جمله در ره صدق و قبول دین
بنما کسی که سابق صدیق اکبرست
هوش مصنوعی: اجازه بده که همه در راه صداقت و پذیرش دین حرکت کنند، به ویژه کسی که در گذشته به عنوان فردی راستگو و صادق شناخته شده است.
انصاف آن که خاطر شوریده قاصر است
از مدحتی که لایق صدیق اکبرست
هوش مصنوعی: آنچه در اینجا آمده است، نشاندهنده این است که کسی که ذهنش آشفته است، قادر نیست ستایشی انجام دهد که شایستهی شخصیتی بزرگ و والا مانند صدیق اکبر باشد. به عبارتی دیگر، کسانی که در فکر و احساس خود پر آشفتگی دارند، نمیتوانند به درستی عظمت و بزرگی دیگران را درک و بیان کنند.
آن کس که بود تقوی و تجرید کار او
هم مونس پیمبر و هم یار غار او
هوش مصنوعی: کسی که تقوا و خلوص دارد، در واقع همدم پیامبران و همراهان خاص آنهاست.
چون بست بهر دین محمد میان عمر
در هم شکست گردن گردنکشان عمر
هوش مصنوعی: زمانی که عمر به خاطر دین محمد دست به اقداماتی زد، قدرت و جلال گردنکشان و یاغیان شکسته و نابود شد.
بر باد رفت خرمن کفار خاکسار
چون برکشید خنجر آتشفشان عمر
هوش مصنوعی: خرمن گندم و دارایی کافران از بین رفت، مانند زمانی که عمر با خنجر آتشفشان خود، نابود میشود.
خورشید دین به اوج کمال آن زمان رسید
کانداخت سایه بر سر اسلامیان عمر
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسید که دین به بالاترین حد خود رسید و در این دوره، بر سر مسلمانان سایه گسترد.
دستش به مکه گردن قیصر بزد به روم
چون گشت بر ممالک دین قهرمان عمر
هوش مصنوعی: او با دستانش به مکه، سلطنت قیصر را به چالش کشید و در روم، وقتی که عمر، حاکم قدرتمند دین، به قدرت رسید، اوضاع کشورها تغییر کرد.
هم آسمان دانش و هم آفتاب عدل
همخوابهی محمد آخر زمان عمر
هوش مصنوعی: آسمان علم و نور عدالت به هم پیوستهاند و در وجود محمد، پیامبر آخرالزمان، تجلی یافتهاند.
آن کو به تیغ شرع نبی آشکار کرد
بنیاد دین به بازوی خود استوار کرد
هوش مصنوعی: آن کسی که با شمشیر قوانین پیامبر، اساس دین را نمایان ساخت و با قدرت و استحکام خود، آن را برقرار کرد.
خلد برین نشیمن عثمان با حیاست
جنات عدن مسکن عثمان با حیاست
هوش مصنوعی: بهشت اصلی، محل سکونت عثمان با وقار است و باغهای جاودانی، خانه عثمان با وقار است.
مه پیش خویش خرمنی از نور گرد کرد
تا خوشه چین خرمن عثمان با حیاست
هوش مصنوعی: ماه پیش روی خود، تودهای از نور را جمع کرده تا خوشهچین خرمن، با شخصیت و با وقار باشد.
شمعی که روشن است شبستان جان او
نور درون روشن عثمان با حیاست
هوش مصنوعی: شمعی که در شبستان دل او میدرخشد، نشاندهندهی نور درونی است که با حیا و ادب در وجود او وجود دارد.
خصم خدا و خصم رسول است و خصم خود
آن بی حیا که دشمن عثمان با حیاست
هوش مصنوعی: دشمن خدا و دشمن پیامبر است و همچنین دشمن خود آن فرد شرمندهای که دشمن عثمان را با حیا معرفی میکند.
تا دامن قیامت و تا روز رستخیز
دست عبید و دامن عثمان با حیاست
هوش مصنوعی: تا روز قیامت و برپایی رستاخیز، دامن عبید و دامن عثمان به خوبی و حیا آراسته است.
آن کو نخست بهر نبی سیم و زر بباخت
وانگه برای قوت دین جان و سر بباخت
هوش مصنوعی: او که در ابتدا برای پیامبر از طلا و نقره هزینه کرد، سپس برای تقویت دین، جان و زندگیاش را فدا کرد.
سلطان اولیا و شه اصفیا علیست
بگزیده مُحرِم حرم کبریا علیست
هوش مصنوعی: علی، بزرگترین و بهترین ولی خدا و سرور پاکان است، که برگزیده و حفظ کننده حریم الهی است.
مشعل فروز شهرَه دین ذوالفقار اوست
چابک سوار معرکهی لافتی علیست
هوش مصنوعی: روشنیبخش و پرچمدار دین، ذوالفقار است. او سوار چابک و شجاعی در میدان نبرد است و از ویژگیهای بزرگ و نیک علی برخوردار است.
آن کس که علم و حلم و سخا ختم شد بر او
عم زادهی محمد و شیر خدا علیست
هوش مصنوعی: شخصی که در علم، بردباری و بخشش به نهایت رسیده، در واقع فرزند محمد و علی، یعنی بهترینهاست.
وآن کو به آب تیغ فرو شست گرد کفر
از روی دین مبارز خیبرگشا علیست
هوش مصنوعی: هر کس که با شمشیرش کفر را از دین پاک کند، همان علی است که در نبرد خیبر پیروز شده است.
مسکین عبید خاک سگ کوی آن کس است
کو از سگان خاک در مرتضی علیست
هوش مصنوعی: عبید، فردی بیچاره و بیخبر است که در خاکی زندگی میکند که به سگهای کسی تعلق دارد که در میان سگان، شرافت و بزرگی علی (علیهالسلام) را دارد. او به نوعی در برابر مقام و منزلت بزرگ علی احساس کوچکی و حقارت میکند.
حاشا که التجا به دگر کس بود مرا
مهر حسین و حب حسن بس بود مرا
هوش مصنوعی: هرگز نخواهم به کسی دیگر پناه ببرم، محبت حسین و عشق حسن برای من کافی است.
ای دل گشایش از در اهل صفا طلب
دولت ز یُمن پیروی مصطفی طلب
هوش مصنوعی: ای دل، برای به دست آوردن خوشبختی و آرامش، از در افرادی که پاک و باصفا هستند، یاری بجو و برای رسیدن به سعادت، از راه پیامبر مهربان پیروی کن.
ور بایدت که دیده جان را جلا دهی
از گرد خاک پای نبی توتیا طلب
هوش مصنوعی: اگر میخواهی روح و جانت را روشن کنی و از غبار و آلودگیهای دنیوی پاک شوی، باید به دنبال چیزی بگردی که به تو کمک کند، مثل شفا و روشنی که از حضور پیامبران به دست میآید.
در نیستی گریز و ز هستی کرانه کن
اوج سریر ملک بقا در فنا طلب
هوش مصنوعی: در عدم فرار کن و از وجود فاصله بگیر، زیرا مقام پادشاهی ابدیت را در فنای وجود جستجو کن.
گنجیست عافیت که به شاهان نمیرسد
آن گنجنامه گر طلبی از گدا طلب
هوش مصنوعی: عافیت و آرامش واقعی، نعمتی ارزشمند است که حتی به پادشاهان نیز نمیرسد. اگر به دنبال این نعمت هستی، باید از افرادی که نسبت به تو کمتر دارند، درخواست کنی.
بس عاجزند خلق، به کس التجا مکن
هر آرزو که میطلبی از خدا طلب
هوش مصنوعی: افراد، نیازمند و ناتواناند و به هیچ کس امید نبندند؛ هر خواستهای که دارند، باید از خدا بخواهند.
با خلق هر کرم که کند چون خدا کند
باشد که ناگهان نظری سوی ما کند
هوش مصنوعی: هر بار که کسی کاری نیکو انجام میدهد، باید به یاد خدا باشد و امیدوار باشد که او ناگهان به ما هم نگاهی بیاندازد.
حاشیه ها
1399/05/12 06:08
مسکین عبید خاک سگ کوی آن کس است
کو از سگان خاک در مرتضی علی است