شمارهٔ ۷ - در یاس از خلق و توکل به خدا
نماند هیچ کریمی که پای خاطر من
ز بند حادثهٔ روزگار بگشاید
خیال بود مرا کان غرض که مقصود است
حصول آن غرض از شهریار بگشاید
بدان هوس بر سلطان کامران رفتم
که از عطای ویم کار و بار بگشاید
ز پیش شاه و وزیرم دری گشاده نشد
مگر ز غیب دری کردگار بگشاید
عبید حاجت از آن در طلب که رحمت او
اگر ببندد یک در هزار بگشاید
شمارهٔ ۶ - ایضا در مدح همو: ای جوانبخت وزیری که کند افسر سرشمارهٔ ۸ - در کنایه به کسی: در علم حساب ار زانک رای تو تبه باشد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نماند هیچ کریمی که پای خاطر من
ز بند حادثهٔ روزگار بگشاید
هوش مصنوعی: هیچ بزرگزادهای یافت نمیشود که بتواند مرا از گرفتاریها و مشکلات زندگی نجات دهد.
خیال بود مرا کان غرض که مقصود است
حصول آن غرض از شهریار بگشاید
هوش مصنوعی: من گمان میکردم که هدفی که دارم، از طرف پادشاه به نتیجه خواهد رسید.
بدان هوس بر سلطان کامران رفتم
که از عطای ویم کار و بار بگشاید
هوش مصنوعی: من به این امید به دربار پادشاه خوشبخت رفتم که شاید با بخششهای او، مشکلات و کارهای زندگیام حل شود.
ز پیش شاه و وزیرم دری گشاده نشد
مگر ز غیب دری کردگار بگشاید
هوش مصنوعی: از پیش شاه و وزیر هیچ در و راهی برای من باز نشد، مگر اینکه درهای رحمت پروردگار از غیب به روی من گشوده شد.
عبید حاجت از آن در طلب که رحمت او
اگر ببندد یک در هزار بگشاید
هوش مصنوعی: عبید برای برآورده شدن نیازهایش از در رحمت خداوند درخواست میکند؛ زیرا اگر یک در رحمت او بسته شود، او هزار در دیگر را باز میکند.
حاشیه ها
1391/12/20 00:02
dawodshah marwi herawi
ze pishe shah we waziram dare goshadah nashod
magar ze ghaib dare KERDEGAR begshayad
1402/01/26 16:03
حمیده عسکری بیحاربسته سری
به نظرم؛ بیت سوم، مصرع دوم اینگونه صحیح است:
مگر ز غیب، دری، کردگار بگشاید