قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در مدح شاه شیخ ابواسحق
تجلت من سمات الامانی
تباشیر المسرة والامان
و صبح النحج لاح وهب سحرا
نسیم الانس موصوب الجنان
واضحی الروض مخضرا فبادر
الی الاقداح من کف القیان
نهان چون زاهدان تا کی خوری می
چو رندان فاش کن راز نهانی
بزن مطرب نوای ارغنونی
بده ساقی شراب ارغوانی
ادر کاسا و لاتسکن و عجل
ودع هذا التکاسل والتوانی
معتقة لدی الحکماء حلت
علی نغم المثالث والمثانی
غم فردا نخور دیگر تو خوش باش
منت میگویم آن دیگر تو دانی
مجوی از عهد گردون استواری
مخواه از طبع دنیا مهربانی
مده وقت طرب یکباره از دست
دوباره نیست کس را زندگانی
مینوشین ز دست دلبری گیر
که در قد و خدش حیران بمانی
یضاهی خده وردا طریا
تبسم ثغره کالا قحوانی
ز حالش هوشیاران کرده مستی
ز چشمش برده مستان ناتوانی
چو گل افسانه در مجلس فروزی
چو بلبل شهره در شیرین زبانی
خرد گوید چو آری در کنارش
ندیدم کس بدین نازک میانی
زمان عشرتست و بزم خسرو
سلیمان دوم جمشید ثانی
ابواسحق سلطان جوانبخت
که برخوردار بادا از جوانی
شکوه افزای تخت کیقبادی
سریر افروز بزم خسروانی
فریدون حشمتی در تاج بخشی
سکندر رقعتی در کامرانی
به اقبالش فلک را سربلندی
به دورانش جهان را شادمانی
کند پیوسته بر ایوان قدرش
زحل چوبک ز نی مه پاسبانی
همش تایید و نصرت لایزالی
همش اقبال و دولت آسمانی
همایون سایهٔ چتر بلندش
چو خورشید است در کشورستانی
همیشه کوتوال دولت او
کند بر بام گردون دیدهبانی
خجسته کلک او در گنج پاشی
مبارک دست او در زر فشانی
گهربار است چون ابر بهاری
درم ریز است چون باد خزانی
به عهد عدل سلطان جوان بخت
که او را میرسد فرمان روانی
نجونا من تطرق حادثات
عفو نامن بلیات الزمانی
ثنای شاه کار هرکسی نیست
مقرر بر عبید است این معانی
همیشه تا بدین فیروزه گون کاخ
کند خورشید تابان قهرمانی
ظفر با موکب او همعنان باد
که بروی ختم شد صاحبقرانی
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در تعریف عمارت شاه شیخ ابواسحق: ای کاخ روحپرور و ای قصر دلگشایقصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در مدح خواجه رکنالدین عمیدالملک وزیر: در این مقام فرحبخش و جای روحفزای
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تجلت من سمات الامانی
تباشیر المسرة والامان
هوش مصنوعی: ظهور نشانههای آرزو، نویدبخش شادی و امنیت است.
و صبح النحج لاح وهب سحرا
نسیم الانس موصوب الجنان
هوش مصنوعی: صبح سررشتگی ظاهر شد و نسیم دلپذیری به باغها وزید که بوی خوش انس و دوستی را به همراه داشت.
واضحی الروض مخضرا فبادر
الی الاقداح من کف القیان
هوش مصنوعی: با دیدن باغی خرم و سرسبز، شتاب کن و از دستهای دختران شراب بنوش.
نهان چون زاهدان تا کی خوری می
چو رندان فاش کن راز نهانی
هوش مصنوعی: تا کی مانند زاهدان در پنهانی بگذرانی و میخواری کنی؟ مانند رندان، رازهای نهفتهات را بهوضوح بیان کن.
بزن مطرب نوای ارغنونی
بده ساقی شراب ارغوانی
هوش مصنوعی: بزن ای نوازنده، آهنگی شاداب و دلنشین بزن و ای ساقی، شراب قرمز رنگی بیاور.
ادر کاسا و لاتسکن و عجل
ودع هذا التکاسل والتوانی
هوش مصنوعی: در آن پیاله آب بنوش و به خودت فرصت نده، به زودی بر خودت مسلط شو و این کسالت و تنبلی را کنار بگذار.
معتقة لدی الحکماء حلت
علی نغم المثالث والمثانی
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که یک موضوع یا مسأله، مورد توجه و بحث حکما قرار دارد و به زیبایی و به شکل موزونی بیان شده است. در واقع، این موضوع به گونهای مطرح شده که قابلیت تکرار و تعمق در آن وجود دارد و از آن میتوان درسها و نکات معناداری گرفت.
غم فردا نخور دیگر تو خوش باش
منت میگویم آن دیگر تو دانی
هوش مصنوعی: نگران فردا نباش و به زندگیات ادامه بده، من فقط به تو یادآوری میکنم که آن چیزهایی که به تو مربوط میشود، خودت بهتر میدانی.
مجوی از عهد گردون استواری
مخواه از طبع دنیا مهربانی
هوش مصنوعی: در جستجوی ثبات از دنیا نباش و از طبیعت دنیا حسن و محبت نطلب.
مده وقت طرب یکباره از دست
دوباره نیست کس را زندگانی
هوش مصنوعی: لحظههای شادی و سرگرمی را بیدلیل از دست نده، زیرا زندگی فرصت تکرار آن را به هیچکس نمیدهد.
مینوشین ز دست دلبری گیر
که در قد و خدش حیران بمانی
هوش مصنوعی: از دست محبوب نوشیدن شراب کن، زیرا در زیبایی و قامت او چنان گیج و حیران خواهی ماند که نخواهی توانست به چیزی غیر از او فکر کنی.
یضاهی خده وردا طریا
تبسم ثغره کالا قحوانی
هوش مصنوعی: چهرهاش مانند گل سرخ است و لبخندش همچون گلهای قهرمانی میدرخشد.
ز حالش هوشیاران کرده مستی
ز چشمش برده مستان ناتوانی
هوش مصنوعی: حال او، انسانهای هوشیار را در مستی فرو برده و ناتوانی مستان را از چشمانش گیر کرده است.
چو گل افسانه در مجلس فروزی
چو بلبل شهره در شیرین زبانی
هوش مصنوعی: مانند گلی که در جمع میدرخشد و توجه همه را جلب میکند، همانطور که بلبل با زبان شیرین خود در میان دیگران مشهور است.
خرد گوید چو آری در کنارش
ندیدم کس بدین نازک میانی
هوش مصنوعی: خرد میگوید که وقتی کنار او هستی، هیچکس را با این لطافت و ظرافت ندیدم.
زمان عشرتست و بزم خسرو
سلیمان دوم جمشید ثانی
هوش مصنوعی: این زمان زمانی خوشحالکننده و پر از لذت است، شبیه به جشن و میزبانی که در دوران خسرو سلیمان و جمشید دوم برگزار میشد.
ابواسحق سلطان جوانبخت
که برخوردار بادا از جوانی
هوش مصنوعی: ابواسحاق، سلطانی با سعادت و خوشبخت است که همیشه از جوانی و جوانیاش بهرهمند باشد.
شکوه افزای تخت کیقبادی
سریر افروز بزم خسروانی
هوش مصنوعی: با شکوه شدن تخت کیقباد، جلال و شکوه جشنهای پادشاهی بیشتر میشود.
فریدون حشمتی در تاج بخشی
سکندر رقعتی در کامرانی
هوش مصنوعی: فریدون حشمتی در مقام تاج بخشی، مانند سکندر در اوج کامیابی و موفقیت است.
به اقبالش فلک را سربلندی
به دورانش جهان را شادمانی
هوش مصنوعی: با توفیق او، آسمان به او افتخار میکند و در دوران او، جهان پر از شادی است.
کند پیوسته بر ایوان قدرش
زحل چوبک ز نی مه پاسبانی
هوش مصنوعی: زحل، چون ستارهای باارزش، به طور مداوم بر ایوان میدرخشد و مانند پاسبانی مهربان، مراقب چوبکهایی است که از نی درست شدهاند.
همش تایید و نصرت لایزالی
همش اقبال و دولت آسمانی
هوش مصنوعی: همه چیز در این دنیا نشان از حمایت و لطف بیپایان دارد و همواره خوششانسی و برکت آسمانی را با خود به همراه دارد.
همایون سایهٔ چتر بلندش
چو خورشید است در کشورستانی
هوش مصنوعی: سایهٔ بزرگ همایون مثل خورشید در سرزمینی پرافتخار تابش دارد.
همیشه کوتوال دولت او
کند بر بام گردون دیدهبانی
هوش مصنوعی: همواره نگهبان و مراقب حکمت و قدرت او، در آسمان مشغول نظارت است.
خجسته کلک او در گنج پاشی
مبارک دست او در زر فشانی
هوش مصنوعی: دست توانای او در پخش گنج و زر بسیار خوشیمن و پرثمر است.
گهربار است چون ابر بهاری
درم ریز است چون باد خزانی
هوش مصنوعی: مثل این است که بهار، گنجینی از زیبایی و دوستی دارد، و در این میان، زمستان، بلندی و سردی خود را با نیرویی نرم و ملایم از خود میریزد.
به عهد عدل سلطان جوان بخت
که او را میرسد فرمان روانی
هوش مصنوعی: در دورهای که سلطنت جوان و عدالتپرور برپا است، او به زودی قدرت و اختیاری بزرگ به دست خواهد آورد.
نجونا من تطرق حادثات
عفو نامن بلیات الزمانی
هوش مصنوعی: ما از بهوجود آمدن حوادث و مشکلات زمانه نجات یافتیم و به عفو و بخشش دست یافتیم.
ثنای شاه کار هرکسی نیست
مقرر بر عبید است این معانی
هوش مصنوعی: مدح و ستایش شاه کار هر کسی نیست و این معانی مخصوص عبید است.
همیشه تا بدین فیروزه گون کاخ
کند خورشید تابان قهرمانی
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که خورشید همیشه در آسمان درخشان و تابناک است و در این میان، قهرمانان همیشه در سایهروشن این شکوه میدرخشند و به شجاعت و بزرگی خود ادامه میدهند.
ظفر با موکب او همعنان باد
که بروی ختم شد صاحبقرانی
هوش مصنوعی: پیروزی و موفقیت با شکوه و عظمت او همسو است، چرا که دوران سلطنت او به پایان رسیده است.

عبید زاکانی