گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در مدح شاه شیخ ابواسحق

به فر معدلت خسرو زمین و زمان
بسیط خاک چو خلد برین شد آبادان
سپهر بخشش دریا عطای کوه وقار
قضا شکوه قدر قدرت زمانه توان
جهانگشای جوانبخت شیخ ابواسحق
که آفتاب توانست و مشتری احسان
حرام گشت بر ابنای دهر فتنه و ظلم
پناه یافت جهان در حریم امن و امان
همای چترش تا سایه بر جهان انداخت
خلاص یافت خلایق ز حادثات زمان
به رزم و بزم چو برخیزد و چو بنشیند
بیمن طالع و تدبیر پیر و بخت جوان
به یک شکوه بگیرد به یک زمان بدهد
از این کنار جهان تا بدان کنار جهان
علو همتش افزون ز کارگاه یقین
عروج جاهش بیرون ز دستگاه گمان
زهی بلند جنابی که حشمت خورشید
چو شمسه‌ای بودت بر کنار شادروان
گرفته سایهٔ چتر تو از ازل میثاق
ببسته سایهٔ قدر تو با ابد پیمان
چو در شعاعهٔ خورشید نور جرم سها
چو بر تجلی رای تو آفتاب نهان
نسیم لطف تو گر بر حجیم جلوه کند
شود زبانهٔ آتش چو چشمهٔ حیوان
سموم قهر تو گر بگذرد به سوی بهشت
به یک شراره بسوزد خزاین رضوان
ز زخم تیغ تو ملک عدوت ویرانست
در او نشسته حسودت چو بوم در ویران
صریر کلک ترا روزگار در تسخیر
مسیر تیغ ترا کاینات در فرمان
به بارگاه تو چون بندگان کمر بسته
هزار چون جم و دارا و رستم دستان
جهان پناها در زحمتم ز دور فلک
تو داد بخشی و داد من از فلک بستان
ملول گشتم از این اختران بیهده گرد
به جان رسیدم از این روزگار بی‌سامان
به چشم مرحمتی سوی حال بنده نگر
مرا ز منت این چرخ سفله باز رهان
همیشه دولت و اقبال تا شوند قرین
مدام زهره و برجیس تا کنند قران
قران فتح و ظفر بر جناب جاه تو باد
که آفتاب بلندی و سایهٔ یزدان

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به فر معدلت خسرو زمین و زمان
بسیط خاک چو خلد برین شد آبادان
هوش مصنوعی: با تکیه بر توانایی تو، زمین و زمان به شکلی ساده و بدون نقص، همچون بهشت، سرسبز و آباد شد.
سپهر بخشش دریا عطای کوه وقار
قضا شکوه قدر قدرت زمانه توان
هوش مصنوعی: آسمان بخشش مانند دریاست، هدیه کوه به انسان، وقار و عظمت سرنوشت، نشان از قدرت و توانایی زمانه دارد.
جهانگشای جوانبخت شیخ ابواسحق
که آفتاب توانست و مشتری احسان
هوش مصنوعی: جهانگشای خوش‌شانس، شیخ ابواسحق، کسی است که مانند آفتاب درخشان و برکت‌زا و مانند سیاره مشتری، مهربان و نیکوکار است.
حرام گشت بر ابنای دهر فتنه و ظلم
پناه یافت جهان در حریم امن و امان
هوش مصنوعی: فرزندان دوران از فتنه و ظلم دور شدند و دنیا در امن و امان قرار گرفت.
همای چترش تا سایه بر جهان انداخت
خلاص یافت خلایق ز حادثات زمان
هوش مصنوعی: پرنده‌ای بزرگ به نام همای، چترش را گستراند و سایه‌ای بر روی زمین انداخت. این کار باعث شد مردم از مشکلات و اتفاقات زمانه نجات یابند و حالتی از آرامش پیدا کنند.
به رزم و بزم چو برخیزد و چو بنشیند
بیمن طالع و تدبیر پیر و بخت جوان
هوش مصنوعی: وقتی انسان در فعالیت‌های شاد و جنگ‌ها حضور پیدا می‌کند، سرنوشت و تدبیر افراد بزرگسال و بخت جوانان تأثیرگذار است.
به یک شکوه بگیرد به یک زمان بدهد
از این کنار جهان تا بدان کنار جهان
هوش مصنوعی: به یک لحظه همه چیز را می‌گیرد و در یک زمان به دیگری می‌دهد، از این سمت دنیا تا آن سمت دنیا.
علو همتش افزون ز کارگاه یقین
عروج جاهش بیرون ز دستگاه گمان
هوش مصنوعی: تلاش و اراده‌اش بیشتر از کارگاه یقین است و جایگاه او فراتر از دایره گمان قرار دارد.
زهی بلند جنابی که حشمت خورشید
چو شمسه‌ای بودت بر کنار شادروان
هوش مصنوعی: اوه، چه عالی و بزرگ‌مرتبه‌ای که عظمت تو به اندازه‌ی خورشید است و مانند نوری در کنار جویبار خوش‌آب‌وهوا می‌درخشی.
گرفته سایهٔ چتر تو از ازل میثاق
ببسته سایهٔ قدر تو با ابد پیمان
هوش مصنوعی: سایهٔ چتر تو از آغاز جهان را در بر گرفته و پیمانی از عمر جاودانه با سایهٔ تقدیر تو بسته شده است.
چو در شعاعهٔ خورشید نور جرم سها
چو بر تجلی رای تو آفتاب نهان
هوش مصنوعی: همچنان که نور ستاره‌ای با نام سها در شعاع خورشید محو می‌شود، زیبایی و جلوه تو نیز در مقابل تابش آفتاب پنهان است.
نسیم لطف تو گر بر حجیم جلوه کند
شود زبانهٔ آتش چو چشمهٔ حیوان
هوش مصنوعی: اگر نسیم محبت تو بر چیز بزرگ و عظیمی بوزد، آن چیز مانند زبانهٔ آتش می‌شود، مانند چشمه‌ای که حیات و انرژی می‌بخشد.
سموم قهر تو گر بگذرد به سوی بهشت
به یک شراره بسوزد خزاین رضوان
هوش مصنوعی: اگر قهر تو از بین برود و به سمت بهشت برود، یک شعله می‌تواند گنجینه‌های رضوان را بسوزاند.
ز زخم تیغ تو ملک عدوت ویرانست
در او نشسته حسودت چو بوم در ویران
هوش مصنوعی: از زخم تیغ تو، سرزمین دشمن خراب شده است و حسود تو در آن، مانند جغد در ویرانه‌ها نشسته است.
صریر کلک ترا روزگار در تسخیر
مسیر تیغ ترا کاینات در فرمان
هوش مصنوعی: زمانه قلم تو را در کنترل دارد و مسیری که شمشیر تو در آن حرکت می‌کند، تحت فرمان کل جهان است.
به بارگاه تو چون بندگان کمر بسته
هزار چون جم و دارا و رستم دستان
هوش مصنوعی: جایگاه تو مانند بارگاه پادشاهی است و من با ارادت و فداکاری، در برابر تو ایستاده‌ام، همانند قهرمانانی چون جم، دارا و رستم که به خدمت آمده‌اند.
جهان پناها در زحمتم ز دور فلک
تو داد بخشی و داد من از فلک بستان
هوش مصنوعی: دنیا به من پناه نمی‌دهد و تنها زحمت من را می‌بیند، اما تو از دورهای آسمان به من بخشش می‌کنی و من می‌خواهم از آسمان بهره‌مند شوم.
ملول گشتم از این اختران بیهده گرد
به جان رسیدم از این روزگار بی‌سامان
هوش مصنوعی: از دیدن این ستاره‌های بی‌فایده خسته شده‌ام و از این زندگی آشفته به تنگ آمده‌ام.
به چشم مرحمتی سوی حال بنده نگر
مرا ز منت این چرخ سفله باز رهان
هوش مصنوعی: به چشمان نوازشگر خود به حال من توجه کن و مرا از گرفتاری‌ها و سختی‌های این دنیا آزاد کن.
همیشه دولت و اقبال تا شوند قرین
مدام زهره و برجیس تا کنند قران
هوش مصنوعی: همیشه خوش‌اقبالی و دولت باید با هم همراه باشند، مانند زهره و برجیس که دائماً در کنار هم می‌درخشند.
قران فتح و ظفر بر جناب جاه تو باد
که آفتاب بلندی و سایهٔ یزدان
هوش مصنوعی: ای روشنایی و بزرگواری، بر تو باد پیروزی و موفقیت، که تو همچون آفتاب بلند و سایه‌ای از خداوند هستی.