گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ - در ستایش سلطان معزالدین اویس جلایری

ترکم چو قصد خون دل عاشقان کند
ز ابرو و غمزه دست به تیر و کمان کند
آرام جان به نرگس ساحر ز ما برد
تاراج دل به طرهٔ عنبر فشان کند
چون با کمر به راز درآید میان او
جاسوس‌وار باز سری در میان کند
گه بر گل از بنفشه خطی دلربا کشد
گه لاله‌زار سنبل تر سایه‌بان کند
سرمست اگر به باغ رود عکس عارضش
خون در کنار تازه گل و ارغوان کند
از شرم او چه جلوه کند در کنار جوی
سرو از چمن برآید و گل رخ نهان کند
سوسن چو بگذرد متمایل به صد زبان
افسوس بر شمایل سرو روان کند
حال دلم ز زلف پریشان او بپرس
تا مو به مو بگوید و یک یک بیان کند
از چشم او فسانهٔ رنجوریم شنو
تا او به شرح وصف من ناتوان کند
هم دردمند عشق که سودای او پزد
سودش به دست باشد اگر سر زیان کند
در کوی عشق مدعیش نام کرده‌اند
آنرا که نام سر برد و فکر جان کند
دارم امید آنکه به اقبال پادشاه
روزی به وصل خویشتنم میهمان کند
سلطان اویس آنکه فلک هر دمش خطاب
شاه جهان و خسرو گیتی ستان کند
شاهی که بهر کسب سعادت همای فتح
در زیر سایهٔ علمش آشیان کند
گرد سمند سرکش او را سپهر پیر
از روی فخر تاج سر فرقدان کند
بیدانشی بود که کسی با وجود او
بنشیند و حکایت نوشیروان کند
ای خسروی که روز نبرد از نهیب تو
کوه از فزع بنالد و دریا فغان کند
آه از دمیکه گرز و کمان تو با عدو
این چین در ابرو آورد آن سرگران کند
کیوان که گوتوال سپهرت هر شبی
بر درگه تو بندگی پاسبان کند
شهرت به سعد اکبر از آن یافت مشتری
کو روز و شب دعای تو ورد زبان کند
بهرام از برای سپاه تو دائما
ترتیب تیغ و جوشن و برگستوان کند
خورشید نوربخش جهانگیر شد از آنک
هر بامداد سجدهٔ آن آستان کند
در بزم تو که مجمع شاهان عالمست
ناهید دستیاری خنیاگران کند
منظور خلق دوش از آن شد هلال عید
کو بر فلک ز نعل سمندت نشان کند
جود تو نام هر که به خاطر در آورد
رزق هزار سالهٔ او را ضمان کند
طبع عبید را که چو گنجیست شایگان
معذور دار قافیه گر شایگان کند
بادا قران فتح و ظفر بر جناب تو
تا مهر نوربخش به اختر قران کند
چندانت عمر باد که چرخ عطیه بخش
صد بار پیر گردی و بازت جوان کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترکم چو قصد خون دل عاشقان کند
ز ابرو و غمزه دست به تیر و کمان کند
هوش مصنوعی: اگر من را رها کند و بخواهد که دل عاشقان را بشکند، به همان اندازه که می‌تواند با ابرو و ناز خود صدمه بزند، می‌تواند با تیر و کمان نیز آسیب برساند.
آرام جان به نرگس ساحر ز ما برد
تاراج دل به طرهٔ عنبر فشان کند
هوش مصنوعی: عشق و جذابیت چشمان معشوق به قدری قوی است که آرامش جان را از ما می‌گیرد و دل را مانند یک دزد می‌رباید؛ این زیبایی به مانند موی خوشبو و عطرآگینش می‌درخشد و دل ما را تسخیر می‌کند.
چون با کمر به راز درآید میان او
جاسوس‌وار باز سری در میان کند
هوش مصنوعی: زمانی که کسی با ظاهر خود به راز و رازی دست پیدا کند، به طور پنهانی و زیرکانه سعی می‌کند تا در آن موضوع نفوذ کند و اطلاعاتی به دست آورد.
گه بر گل از بنفشه خطی دلربا کشد
گه لاله‌زار سنبل تر سایه‌بان کند
هوش مصنوعی: گاهی بر روی گل، بنفشه با یک خط دلنشین زیبایی می‌آفریند و گاه دیگر، لاله‌زار با سنبل‌هایش سایه‌ای دلپذیر ایجاد می‌کند.
سرمست اگر به باغ رود عکس عارضش
خون در کنار تازه گل و ارغوان کند
هوش مصنوعی: اگر کسی مست و خوشحال به باغ برود و زیبایی چهره‌اش را در کنار گل‌ها و گیاهان تازه و ارغوانی ببیند، تأثیرش به حدی است که اشک خونین ریخته خواهد شد.
از شرم او چه جلوه کند در کنار جوی
سرو از چمن برآید و گل رخ نهان کند
هوش مصنوعی: شرم و حیا او چگونه می‌تواند در کنار جوی آب نمایان شود؟ درخت سرو از میان چمن سر بر می‌آورد و گل‌ها را به پنهانی می‌سازد.
سوسن چو بگذرد متمایل به صد زبان
افسوس بر شمایل سرو روان کند
هوش مصنوعی: زمانی که گل سوسن از کنار بگذرد، به شدت و با حسرت درباره زیبایی سرو، سخن می‌گوید.
حال دلم ز زلف پریشان او بپرس
تا مو به مو بگوید و یک یک بیان کند
هوش مصنوعی: احوال دل من را از زلف آشفته او سؤال کن، تا او به تفصیل و با دقت تمام، همه چیز را برایت شرح دهد.
از چشم او فسانهٔ رنجوریم شنو
تا او به شرح وصف من ناتوان کند
هوش مصنوعی: از نگاه او، ما دردی در دل داریم که باید آن را شنید. او می‌تواند داستان ناتوانی من را به خوبی بیفهمد و بیان کند.
هم دردمند عشق که سودای او پزد
سودش به دست باشد اگر سر زیان کند
هوش مصنوعی: عاشقانی که به یاد معشوق خود به درد و رنج دچار هستند، اگرچه سودی به دست آورند، اما اگر از عشق خود دور شوند، زیان بزرگی را متحمل خواهند شد.
در کوی عشق مدعیش نام کرده‌اند
آنرا که نام سر برد و فکر جان کند
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، فردی را که به عنوان محبوب شناخته می‌شود، نامیده‌اند. این شخص به قدری اهمیت دارد که در خاطر او، نام و یادش به سر می‌رسد و افکار و آرزوها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
دارم امید آنکه به اقبال پادشاه
روزی به وصل خویشتنم میهمان کند
هوش مصنوعی: امید دارم که روزی با لطف و توجه پادشاه، به وصال و نزدیکی محبوبم نائل شوم.
سلطان اویس آنکه فلک هر دمش خطاب
شاه جهان و خسرو گیتی ستان کند
هوش مصنوعی: سلطان اویس کسی است که آسمان هر لحظه او را به عنوان پادشاه جهان و فرمانروای گیتی ندا می‌کند.
شاهی که بهر کسب سعادت همای فتح
در زیر سایهٔ علمش آشیان کند
هوش مصنوعی: پادشاهی که به دنبال دستیابی به خوشبختی است، موفقیت را زیر سایه علم خود پیدا می‌کند.
گرد سمند سرکش او را سپهر پیر
از روی فخر تاج سر فرقدان کند
هوش مصنوعی: آسمان کهن به خاطر بزرگی و افتخار، بر سر سمند سرکش او تاجی مانند ستاره‌ی فرقدان می‌نهد.
بیدانشی بود که کسی با وجود او
بنشیند و حکایت نوشیروان کند
هوش مصنوعی: کسی را بی‌دانش نمی‌توان یافت که در حضور او بنشیند و داستان‌های نوشیروان را روایت کند.
ای خسروی که روز نبرد از نهیب تو
کوه از فزع بنالد و دریا فغان کند
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که هنگام جنگ، صدای تو باعث می‌شود که کوه‌ها از ترس بشکنند و دریا فریاد بزند.
آه از دمیکه گرز و کمان تو با عدو
این چین در ابرو آورد آن سرگران کند
هوش مصنوعی: آه از زمانی که تیر و کمان تو در برابر دشمن، این چین‌های ابرو را به وجود آوردند و آن سرگران را به زحمت انداختند.
کیوان که گوتوال سپهرت هر شبی
بر درگه تو بندگی پاسبان کند
هوش مصنوعی: کیوان، که نگهبان سپهر است، هر شب در درگاه تو به عنوان یک خدمتگزار از تو محافظت می‌کند.
شهرت به سعد اکبر از آن یافت مشتری
کو روز و شب دعای تو ورد زبان کند
هوش مصنوعی: مشتری که شب و روز به یاد تو دعا می‌کند، باعث شده که سعد اکبر به شهرت برسد.
بهرام از برای سپاه تو دائما
ترتیب تیغ و جوشن و برگستوان کند
هوش مصنوعی: بهرام همواره برای سپاه تو تیغ و زره و زین را آماده می‌سازد.
خورشید نوربخش جهانگیر شد از آنک
هر بامداد سجدهٔ آن آستان کند
هوش مصنوعی: خورشید، روشن کننده‌ی گستره‌ی جهان، به دلیل آن است که هر روز صبح به آن آستان سجده می‌شود.
در بزم تو که مجمع شاهان عالمست
ناهید دستیاری خنیاگران کند
هوش مصنوعی: در مجالس تو که محلی از تجمع پادشاهان دنیا است، ناهید به عنوان یاری برای خوانندگان و نوازندگان فعالیت می‌کند.
منظور خلق دوش از آن شد هلال عید
کو بر فلک ز نعل سمندت نشان کند
هوش مصنوعی: مردم دیروز به هلال عید نگاه کردند که نشانه‌ای از اسب تو بر آسمان است.
جود تو نام هر که به خاطر در آورد
رزق هزار سالهٔ او را ضمان کند
هوش مصنوعی: بخشش و generosity تو به قدری ارزشمند است که هر کسی که نام تو را به یاد آورد، به مدت هزار سال از رزق و روزی برخوردار خواهد شد و هیچ نگرانی نخواهد داشت.
طبع عبید را که چو گنجیست شایگان
معذور دار قافیه گر شایگان کند
هوش مصنوعی: عبید دارای طبعی است گرانبها و ارزشمند، پس اگر قافیه‌ها به خوبی شکل نگیرند، او را معذور بدان.
بادا قران فتح و ظفر بر جناب تو
تا مهر نوربخش به اختر قران کند
هوش مصنوعی: از خداوند می‌خواهیم که موفقیت و پیروزی را همراه تو قرار دهد تا نور خورشید بر چهره‌ات تابیده و زندگی‌ات را روشن کند.
چندانت عمر باد که چرخ عطیه بخش
صد بار پیر گردی و بازت جوان کند
هوش مصنوعی: چند بار عمر تو به وسیله چرخ گردون افزوده می‌شود؟ حتی اگر بارها به پیری برسی، دوباره جوانی را به تو باز می‌گرداند.