گنجور

باب چهارم در عدالت - مذهب منسوخ

اکابر سلف عدالت را یکی از فضایل اربعه شمرده‌اند، و بنای امور معاش و معاد بر آن نهاده‌اند. معتقد ایشان آن بوده که «بالعدل قامت السموات و الارض» و خود مامور «ان الله یامر بالعدل والاحسان»...بداشتندی. بنابراین سلاطین و امرا و اکابر و وزرا دایم همّت بر اشاعت معدلت و رعایت امور رعیت و سپاهی گماشتندی، و آن را سبب دولت و نیک‌نامی شناختندی؛ و این قسم را چنان معتقد بوده‌اند که عوام نیز در معاملات و مشارکات طریق عدالت کار فرمودندی و گفتندی:

عدل کن زآنکه در ولایت دل
در پیغمبری زند عادل
باب سوم در عفت - مذهب مختار: اصحابنا می فرمایند که : قدما در این باب غلطی شنیع کرده اند و عمر گرانمایه به ضلالت و جهالت بسر برده هر کس که این سیرت ورزد، او را از زندگانی هیچ بهره نباشد. در نصل تنزیل آورده است که:«...انما الحیوه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم وتکاثر فی الاموال و الاولاد...» و معنی آن چنین فهم فرموده اند که مقصود از حیات دنیا لعب و لهو و زینت و تفاخر و جمع کردن مال و غلبه نسل است.باب چهارم در عدالت - مذهب مختار: اما مذهب اصحابنا آنکه: این سیرت اسوء سیر است و عدالت مستلزم خلل بسیار و آن را به دلایل واضح روشن گردانیده‌اند، و می‌گویند: بنای کار سلطنت و فرماندهی و کدخدایی بر سیاست است، تا از کسی نترسند فرمان آنکس نبرند، و همه یکسان باشند و بنای کارها خلل پذیرد، و نظام امور گسسته شود. آنکس که حاشا عدل ورزد و کسی را نزند و نکشد و مصادره نکند و خود را مست نسازد و بر زیر‌دستان اظهار عربده و غضب نکند، مردم از او نترسند و رعیّت فرمان ملوک نبرند، فرزندان و غلامان سخن پدران و مخدومان نشوند، و مصالح بلاد و عباد متلاشی گردد؛ و از بهر این معنی گفته‌اند:

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.