گنجور

باب پنجم در سخاوت - مذهب منسوخ

از ثقات مروی است که مردم در ایام سابق سخاوت را پسندیده داشته‌اند و کسی را که بدین خلق معروف بوده شکر گفته‌اند و بدان مفاخرت نموده فرزندان را بدین خصلت تحریض کرده‌اند. این قشم را چنان معتقد بوده‌اند که اگر مثلا شخصی گرسنه‌ای را سیر کردی یا برهنه‌ای را پوشاندی یا درمانده‌ای را دست گرفتی از آن عار نداشتی و تا به حدی در این باب مبالغه کردندی که اگر کسی این سیرت ورزیدی مردم او را ثنا گفتندی، و قطعا او را بدین سبب عیب نکردندی. علماء در تخلید ذکر او کتب پرداختندی و شعرا مدح او گفتندی.

استدلال این معنی از آیات بینات می‌توان کرد که «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها، لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون». و از حضرت رسالت مروی است که :«السخی لایدخل النار و لو کان فاسقا».

عزیزی در این باب گفته است:

بزرگی بایدت دل در سخا بند
سر کیسه به برگ گندنا بند
باب چهارم در عدالت - مذهب مختار: اما مذهب اصحابنا آنکه: این سیرت اسوء سیر است و عدالت مستلزم خلل بسیار و آن را به دلایل واضح روشن گردانیده‌اند، و می‌گویند: بنای کار سلطنت و فرماندهی و کدخدایی بر سیاست است، تا از کسی نترسند فرمان آنکس نبرند، و همه یکسان باشند و بنای کارها خلل پذیرد، و نظام امور گسسته شود. آنکس که حاشا عدل ورزد و کسی را نزند و نکشد و مصادره نکند و خود را مست نسازد و بر زیر‌دستان اظهار عربده و غضب نکند، مردم از او نترسند و رعیّت فرمان ملوک نبرند، فرزندان و غلامان سخن پدران و مخدومان نشوند، و مصالح بلاد و عباد متلاشی گردد؛ و از بهر این معنی گفته‌اند:باب پنجم در سخاوت - مذهب مختار: چون بزرگان ما که به رزانت رای و دقت نظر از اکابر ادوار سابق مستثنی‌اند به استقصای هر چه تمامتر در این باب تامل فرمودند، رای انور ایشان بر عیوب این سیرت واقف شد.لاجرم در ضبط اموال و طراوت احوال خود کوشیده نص تنزیل را که «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا» و دیگر «ان الله لایحب المسرفین» باشد، امام امور و عزایم خود ساختند؛ و ایشان را محقق شد که خرابی خاندان‌های قدیم از سخا و اسراف بوده است. هر کس که خود را به سخا شهره داد، دیگر هرگز آسایش نیافت: از هر طرف ارباب طمع بدو متوجه گردند، هر یک به خوش‌آمد و بهانه دیگر آنچه دارد از او می‌تراشند. و آن مسکین سلیم‌القلب به ترهات ایشان غرّه می‌شود، تا در اندک مدتی جمیع موروث و مکتسب در معرض تلف آورَد و نامراد و محتاج گردد. و آنکه خود را به سیرت بخل مستظهر گردانید و از قصد قاصدان و ایرام سائلان در پناه بخل گریخت، از دردسر مردم خلاص یافت و عمر در خصب و نعمت گذرانید.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.