گنجور

شمارهٔ ۹۶

نه تنها منزل او شد دل من
که شد بر درگه او منزل من
چو طفلان خفته نالان در سحرگاه
بپهلوی غمت هرشب دل من
چگویم زان لب شیرین که لعلش
بود پیوسته نقل محفل من
ز قتلم چند بارت دست و دامان
بخون آغشته دارد قاتل من
زتابوت اجل آخر چه پرسم
که هست آن نافه و این محمل من
نروید از مزارم جز گل عشق
ز بس عشقش سرشته در گل من
دراین ظلمت سرا نبود بر نور
حجابی غیر هستی حایل من

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه تنها منزل او شد دل من
که شد بر درگه او منزل من
هوش مصنوعی: دل من تنها به خانه او تعلق ندارد، بلکه به درگاه او نیز تعلق دارد و آنجا هم جای من است.
چو طفلان خفته نالان در سحرگاه
بپهلوی غمت هرشب دل من
هوش مصنوعی: دل من هر شب مانند کودکان خوابیده در سحرگاه، ناله می‌کند و در کنار غم تو متوقف شده است.
چگویم زان لب شیرین که لعلش
بود پیوسته نقل محفل من
هوش مصنوعی: چگونه از لب شیرین بگویم که همیشه زیبایی او موضوع گفتگوهایم است؟
ز قتلم چند بارت دست و دامان
بخون آغشته دارد قاتل من
هوش مصنوعی: قاتل من چند بار دستانش به خون من آلوده شده است.
زتابوت اجل آخر چه پرسم
که هست آن نافه و این محمل من
هوش مصنوعی: من از تابوت مرگ نمی‌پرسم که چه سرنوشتی در انتظار من است؛ بلکه به این فکر می‌کنم که این جان و زندگی من چه معنایی دارد.
نروید از مزارم جز گل عشق
ز بس عشقش سرشته در گل من
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از مزار من رویش خواهد کرد، گل عشق است؛ زیرا عشق او در وجود من ریشه دوانده است.
دراین ظلمت سرا نبود بر نور
حجابی غیر هستی حایل من
هوش مصنوعی: در این تاریکی، هیچ چیزی نمی‌تواند مانع نور شود، جز وجود خودم.