گنجور

شمارهٔ ۹۴

ندانم آخر از داغ دل من
چه گلها سربرآرد از گل من
زهی شست و زهی بازو و زهی تیر
که زد او زخم کاری بر دل من
دلم آن مرغ بسمل گشته تست
بپرس آخر که چون شد بسمل من
کنم در دیده دل منزل تو
اگر آئی شبی در منزل من
بسی تخم محبت کاشتم لیک
نشد جز بار محنت حاصل من
چه کم گردد ز دریای وصالت
اگر موجی فتد بر ساحل من
کمالی غیر عشقت بر دل ریش
نکرد ارشاد شیخ کامل من

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندانم آخر از داغ دل من
چه گلها سربرآرد از گل من
هوش مصنوعی: نمی‌دانم در نهایت از درد و رنجی که در دل دارم، چه شکوفه‌هایی از وجودم رشد خواهند کرد.
زهی شست و زهی بازو و زهی تیر
که زد او زخم کاری بر دل من
هوش مصنوعی: بسیار خوب است که آن شخص با شست و بازو و تیرش زخم عمیقی بر دل من زده است.
دلم آن مرغ بسمل گشته تست
بپرس آخر که چون شد بسمل من
هوش مصنوعی: دل من مانند پرنده‌ای زخمی و بی‌گناه شده که برای تو به تنگ آمده است. از تو می‌خواهم بپرسی چرا و چگونه این‌گونه زخمی و بی‌سرپرست شدم.
کنم در دیده دل منزل تو
اگر آئی شبی در منزل من
هوش مصنوعی: اگر شبی به خانه‌ام بیایی، در دیده و دل من برای تو جا و منزلی خواهم ساخت.
بسی تخم محبت کاشتم لیک
نشد جز بار محنت حاصل من
هوش مصنوعی: من محبت‌های زیادی را کاشتم، اما فقط درد و رنج نصیبم شد.
چه کم گردد ز دریای وصالت
اگر موجی فتد بر ساحل من
هوش مصنوعی: اگر یک موج از دریای عشق تو به ساحل من برسد، چه ایرادی دارد؟ این نمی‌تواند چیزی از عظمت و وسعت آن دریای عشق کم کند.
کمالی غیر عشقت بر دل ریش
نکرد ارشاد شیخ کامل من
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری برایم بزرگ و تاثیرگذار است که هیچ کمال دیگری نمی‌تواند جایگزین آن شود، حتی نصیحت و هدایت استاد کامل من هم نتوانسته است دل شکسته‌ام را آرام کند.