شمارهٔ ۲۹
نمیدانم دلم را حال چونست
همیدانم که از دست تو خونست
نگارا بی گل روی تو رویم
نگارین از سرشک لاله گونست
بیغما بردی و بازم ندادی
عنان دل که از دستم برونست
برون ناید بداروی طبیبان
ز تو دردی که ما را در درونست
منم فرهاد و عشقت تیشه هر روز
توئی شیرین و صبرم بیستونست
چو مجنون در شکنج زلف لیلی
دلم پابست زنجیر جنونست
خنک جائیکه از روی تو نورش
بگلزار تجلی رهنمونست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نمیدانم دلم را حال چونست
همیدانم که از دست تو خونست
هوش مصنوعی: نمیدانم حال دلم چطور است، اما میدانم که بخاطر تو دارد میسوزد و درد میکشد.
نگارا بی گل روی تو رویم
نگارین از سرشک لاله گونست
هوش مصنوعی: عزیزم، چهرهات به زیبایی گل است و اشکهای من به رنگ سرخ لالههاست.
بیغما بردی و بازم ندادی
عنان دل که از دستم برونست
هوش مصنوعی: تو دل مرا به تاراج بردی و دیگر برنگرداندی، دل من از دستم رفته و دیگر کنترلش در دست من نیست.
برون ناید بداروی طبیبان
ز تو دردی که ما را در درونست
هوش مصنوعی: دردی که ما در درون خود حس میکنیم، هیچ درمانی از پزشکان نمیتواند برای آن ارائه دهد.
منم فرهاد و عشقت تیشه هر روز
توئی شیرین و صبرم بیستونست
هوش مصنوعی: من همان فرهاد هستم و عشق تو همان تیشهای است که هر روز به قلبم زخم میزند، تو شیرین هستی و صبر من به بلندی کوه بیستون است.
چو مجنون در شکنج زلف لیلی
دلم پابست زنجیر جنونست
هوش مصنوعی: مانند مجنون که در پیچهای موهای لیلی گرفتار شده، دل من هم به زنجیری از جنون و عشق دچار است.
خنک جائیکه از روی تو نورش
بگلزار تجلی رهنمونست
هوش مصنوعی: خنک جایی که زیبایی تو در آن همچون نوری به باغ جلوه میدهد و راه را روشن میکند.