شمارهٔ ۲۵
 سودی نرسد بجز زیانش 
 سودای تو هر کرا بسر نیست 
 عشاق ترا ز موی و رویت 
 پروای شب و غم سحر نیست 
 هر سو که زنی خدنگ غمزه 
 آماج بجز دل و جگر نیست 
 خنجر چو کشی و تیغ از ناز 
 جز سینه بیدلان سپر نیست 
 رنگ چو زرو سرشگ سیمین 
 چون هست چه غم که سیم و زر نیست 
 سیراب چو نظم دلکش نور 
 هرگز بجهان دگر گهر نیست 
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 سودی نرسد بجز زیانش 
 سودای تو هر کرا بسر نیست 
هوش مصنوعی: هر کس که شوق و آرزوی تو را در دل ندارد، جز ضرر و زیان به او چیزی نخواهد رسید.
 عشاق ترا ز موی و رویت 
 پروای شب و غم سحر نیست 
هوش مصنوعی: عاشقها به زیبایی و چهره تو فکر نمیکنند و دلنگرانی شب و روز را ندارند.
 هر سو که زنی خدنگ غمزه 
 آماج بجز دل و جگر نیست 
هوش مصنوعی: هر کجا که نگاهی به سوی کسی بیندازی، جز دل و جگر هیچ چیز دیگری هدف نیست.
 خنجر چو کشی و تیغ از ناز 
 جز سینه بیدلان سپر نیست 
هوش مصنوعی: وقتی که خنجر را بیرون میآوری و تیغ را در دست میگیری، جز سینهی افرادی که بیدار و آگاه هستند، هیچ حفاظتی وجود ندارد.
 رنگ چو زرو سرشگ سیمین 
 چون هست چه غم که سیم و زر نیست 
هوش مصنوعی: اگر رنگ و زیبایی مانند طلا و اشک نقره باشد، چه جای نگرانی از نداشتن طلا و نقره است؟
 سیراب چو نظم دلکش نور 
 هرگز بجهان دگر گهر نیست 
هوش مصنوعی: نظم زیبا و دلنواز همچون آب زلال، چنان روح را سیراب میکند که هیچ چیز در جهان دیگری نظیر آن یافت نمیشود.

نورعلیشاه