گنجور

شمارهٔ ۲۲

بدل بنشسته تا نقش خیالت
نظر نگشاده ام جز بر جمالت
چرا پیچم سر از هجران خونریز
که دارم خونبهائی چون وصالت
نگارا صد رهم کشتی و آخر
نپرسیدی ز من چونست حالت
ز جورت نالم و ترسم نشیند
بدل از ناله او گرد ملالت
خورد گر خون مردم ترک چشمت
چو شیر مادرش کردم حلالت
کمالت را چسان آرم به تحریر
کا ناید در قلم شرح کمالت
بدین خوبی و لطف ودلربائی
ندیدم در جهان هرگز وصالت
چو نور از پای تا سربرنگیرم
گرم هر دم شود سر پایمالت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدل بنشسته تا نقش خیالت
نظر نگشاده ام جز بر جمالت
هوش مصنوعی: من برای تو نشسته‌ام و هیچ چیزی جز زیبایی تو به چشمانم نمی‌آید.
چرا پیچم سر از هجران خونریز
که دارم خونبهائی چون وصالت
هوش مصنوعی: چرا باید از جدایی دلخراش شکایت کنم، در حالی که حسرتی دردناک‌تر از عشق تو در دلم دارم؟
نگارا صد رهم کشتی و آخر
نپرسیدی ز من چونست حالت
هوش مصنوعی: عزیزم، تو به هزار راه من را کشانی، اما هرگز از من نپرسیدی که حال و روزم چگونه است.
ز جورت نالم و ترسم نشیند
بدل از ناله او گرد ملالت
هوش مصنوعی: از شدت عشق تو شکایت می‌کنم و می‌ترسم که ناله‌ام به جای تو، دلگیر و غمگینم کند.
خورد گر خون مردم ترک چشمت
چو شیر مادرش کردم حلالت
هوش مصنوعی: اگر به تو آسیب بزنم یا به خون مردم بیفتم، همان‌طور که شیر مادرش برای او حلال است، من هم این کار را برای تو حلال می‌کنم.
کمالت را چسان آرم به تحریر
کا ناید در قلم شرح کمالت
هوش مصنوعی: نمی‌توانم زیبایی‌ها و کمالات تو را به خوبی در کلمات بیان کنم، چون واژه‌ها و قلم قادر به توصیف آن نیستند.
بدین خوبی و لطف ودلربائی
ندیدم در جهان هرگز وصالت
هوش مصنوعی: در هیچ جای دنیا، با این زیبایی و مهربانی و دلربایی، معشوقی مانند تو ندیده‌ام.
چو نور از پای تا سربرنگیرم
گرم هر دم شود سر پایمالت
هوش مصنوعی: وقتی که از پای تا سر تو را بگیرم و تو را نورانی کنم، هر لحظه وجودت بیشتر زیر پا خواهد رفت.