گنجور

شمارهٔ ۱۳

تا زند سینه ز صهبای غمت جوش مرا
کی زبان میشود از ذکر تو خاموش مرا
پای تو سر همه آغوشم و پیوسته بود
دست با شاهد عشق تو در آغوش مرا
ساقی عشق سوی میکده با بربط و نی
ساغری داده بکف وقت سحر دوش مرا
وه چه ساغر که چو نوشیدمش از نشئه آن
عقل مدهوش شد و هوش فراموش مرا
واندر آنحالت مستی که نبودم هوشی
آمد از ساز فلک نغمه در گوش مرا
نغمه ای بود که سکان فلک میگفتند
از پی تهنیت باده همه نوش مرا
گرچه نور علی و ساقی سرمستانم
رفت از آن نشأه ندانم بکجا هوش مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا زند سینه ز صهبای غمت جوش مرا
کی زبان میشود از ذکر تو خاموش مرا
هوش مصنوعی: تا زمانی که غم تو در دل من شعله‌ور است، سینه‌ام از آن می‌جوشد و زبانم از یاد تو خاموش نمی‌شود.
پای تو سر همه آغوشم و پیوسته بود
دست با شاهد عشق تو در آغوش مرا
هوش مصنوعی: پای تو نقطه‌ی اوج تمام احساسات من است و همیشه دستانم با عشق تو در آغوش هم قرار دارد.
ساقی عشق سوی میکده با بربط و نی
ساغری داده بکف وقت سحر دوش مرا
هوش مصنوعی: در هنگام صبح، دلبر محبت به سمت میخانه آمده و در دستش ساز و نواست. او یک جام شراب به من داده، و من به شدت تحت تأثیر عشق و موسیقی قرار گرفته‌ام.
وه چه ساغر که چو نوشیدمش از نشئه آن
عقل مدهوش شد و هوش فراموش مرا
هوش مصنوعی: چه جام زیبایی که وقتی آن را نوشیدم، از شدت نشئه‌اش عقل و هوش مرا از یاد برد.
واندر آنحالت مستی که نبودم هوشی
آمد از ساز فلک نغمه در گوش مرا
هوش مصنوعی: در آن حالت مستی که هوشیاری نداشتم، نغمه‌ای از ساز آسمان به گوشم رسید.
نغمه ای بود که سکان فلک میگفتند
از پی تهنیت باده همه نوش مرا
هوش مصنوعی: آوایی بود که می‌گفتند آسمان به‌خاطر تبریک گفتن به من، همه‌ی باده را نوشید.
گرچه نور علی و ساقی سرمستانم
رفت از آن نشأه ندانم بکجا هوش مرا
هوش مصنوعی: اگرچه نور علی و ساقی مستی‌هایم رخت بربسته‌اند، اما از آن حالت سرخوشی نمی‌دانم هوش و حواسم را کجا برده است.