شمارهٔ ۸۵۵
جان و دل بنهاده ام تا می خورم
دین و دل بفروختم تا می خرم
شب به روز آخر کی آرم بی شراب
بی می آخرروز با شب چون برم
بی می اَم دم بر نمی آید ز حلق
بل فرو می ریزد از هر پیکرم
می توانم دید با می سرَ غیب
گر به چشم استحالت بنگرم
می شود بیضا کفم از نور می
هر چه یاد از لن ترانی آورم
با خلیلم خوش تر آید از حریر
گر بود بر فرش آتش بسترم
از حبیبم باز می دارد رقیب
گاه و بی گه تا به کویش نگذرم
هر زمان الحمدلله العزیز
روی در روی خیالش خوش ترم
دوست خود می آید و او بی خبر
بل که من هم، وین که دارد باورم
آن که دارد در همه اکوان ظهور
طرفه باشد گر درآید از درم
از ملامت گوی بستاند به حق
داد من روز قیامت داورم
معترض عیب نزاری گو مکن
من چنین بیهوده غم تا کی خورم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان و دل بنهاده ام تا می خورم
دین و دل بفروختم تا می خرم
هوش مصنوعی: من جان و دلم را فدای نوشیدن کردهام و به خاطر خریدن، دین و دل خود را فروختهام.
شب به روز آخر کی آرم بی شراب
بی می آخرروز با شب چون برم
هوش مصنوعی: شب به پایان خود نزدیک میشود و من در این لحظه احساس میکنم که بدون نوشیدنی و شادابی نمیتوانم از روز به شب برسم.
بی می اَم دم بر نمی آید ز حلق
بل فرو می ریزد از هر پیکرم
هوش مصنوعی: بدون شراب، نمیتوانم حرفی بزنم و اگر هم بگویم، از وجودم خارج میشود و ریزش میکند.
می توانم دید با می سرَ غیب
گر به چشم استحالت بنگرم
هوش مصنوعی: میتوانم با چشم و دل خود به جهان نهان و پنهان نگاه کنم، اگر به حالت و چهرهات دقت کنم.
می شود بیضا کفم از نور می
هر چه یاد از لن ترانی آورم
هوش مصنوعی: دست من از نور شراب رنگی روشن میشود، و هر چه به یاد نمیتوانی مرا ببینی، به ذهنم میآید.
با خلیلم خوش تر آید از حریر
گر بود بر فرش آتش بسترم
هوش مصنوعی: در کنار خلیل، زندگی برایم زیباتر است حتی اگر به جای نرمی حریر، بر فرش آتشی بخوابم.
از حبیبم باز می دارد رقیب
گاه و بی گه تا به کویش نگذرم
هوش مصنوعی: رقیب من را از دوست عزیزم دور میکند و گاهی اجازه نمیدهد که به دیدن او بروم.
هر زمان الحمدلله العزیز
روی در روی خیالش خوش ترم
هوش مصنوعی: هر وقت که به یاد او میافتم و در خیال او غرق میشوم، احساس خوشحالی و رضایت بیشتری میکنم.
دوست خود می آید و او بی خبر
بل که من هم، وین که دارد باورم
هوش مصنوعی: دوست من به خانهام میآید و او از این موضوع بیخبر است، حتی خود من هم از آمدنش بیخبرم. اما او به من اعتقاد دارد و این برای من اهمیت دارد.
آن که دارد در همه اکوان ظهور
طرفه باشد گر درآید از درم
هوش مصنوعی: هر کسی که در تمام مراحل زندگیاش جلوهگری میکند، جالب و شگفتانگیز خواهد بود، حتی اگر از درِ من وارد شود.
از ملامت گوی بستاند به حق
داد من روز قیامت داورم
هوش مصنوعی: کسی که به من ملامت میکند، باید بداند که در روز قیامت، حق با من است و داور اصلی خودم هستم.
معترض عیب نزاری گو مکن
من چنین بیهوده غم تا کی خورم
هوش مصنوعی: هیچگاه به انتقاد در مورد عیبهای من نپرداز، چرا که من تا کی باید اینگونه بیدلیل ناراحت باشم؟

حکیم نزاری