شمارهٔ ۴۷
کیست که چاره ای کند جانِ به لب رسیده را
باز به دست ما دهد پایِ دل رمیده را
کیست که او خبر کند یار مرا ز حال من
تا به دعا مدد دهد یارِ ستم رسیده را
هیچ خیال آن پری از نظرم نمیرود
کاج به خواب دیدمی آن به خیال دیده را
تفِّ سمومِ سینه ام تا به خیال کم رسد
هر نفس آب میزنم صحن سرای دیده را
باز اگرم به ره بوَد بخت،ز خاک کوی او
سرمهی روشنی کشم دیده ی خون چکیده را
جان کند و جگر خورد هر که چو من به دستِ خود
سلسلهی ستم کند پای به سر دویده را
جز به خلافِ اهل دل سیر نمیکند فلک
قاعده نیست راستی این فلکِ خمیده را
یاد مکن نزاریا عهد گذشته تا دمی
در حرکت نیاوری درد نیارمیده را
عمرت اگر وفا کند باز رسی به دوستان
ور نرسی وداع کن عمر به سر رسیده را
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کیست که چاره ای کند جانِ به لب رسیده را
باز به دست ما دهد پایِ دل رمیده را
هوش مصنوعی: کیست که بتواند دردی را که جان را به لب رسانده درمان کند و دوباره دل زخمی ما را به دستمان بسپارد؟
کیست که او خبر کند یار مرا ز حال من
تا به دعا مدد دهد یارِ ستم رسیده را
هوش مصنوعی: کیست که حال من را به یارم بگوید تا او برایم دعا کند و به من که در زحمت هستم کمک کند؟
هیچ خیال آن پری از نظرم نمیرود
کاج به خواب دیدمی آن به خیال دیده را
هوش مصنوعی: هیچ وقت تصویر آن پری از ذهنم نمیرود، چون خواب او را در دل درخت کاج دیدهام.
تفِّ سمومِ سینه ام تا به خیال کم رسد
هر نفس آب میزنم صحن سرای دیده را
هوش مصنوعی: در دل خود آتشی از حسرت دارم که هرگاه به یاد کسی میافتم، برای کاهش این آتش، با هر نفس اشکی میریزم و چشمانم را خیس میکنم.
باز اگرم به ره بوَد بخت،ز خاک کوی او
سرمهی روشنی کشم دیده ی خون چکیده را
هوش مصنوعی: اگر دوباره بخت یاری کند، از خاک کوی محبوبم برای چشمان خونینم سرمهای از روشنی میکشم.
جان کند و جگر خورد هر که چو من به دستِ خود
سلسلهی ستم کند پای به سر دویده را
هوش مصنوعی: هر که مانند من به دست خود زنجیر ظلم را به گردن میزند، جانش را به سختی میگذراند و برایش مشکل است که از این وضعیت رهایی یابد.
جز به خلافِ اهل دل سیر نمیکند فلک
قاعده نیست راستی این فلکِ خمیده را
هوش مصنوعی: فلک (که به معنای آسمان یا دنیای بالا است) تنها به خواست و تمایل اهل دل و عاشقان حرکت نمیکند و این قاعدهای برای آن وجود ندارد. این آسمان کج و معوج حقیقتاً بر اساس قوانین مشخصی نمیچرخد.
یاد مکن نزاریا عهد گذشته تا دمی
در حرکت نیاوری درد نیارمیده را
هوش مصنوعی: به یاد نیاور گذشتههای تلخ و دردآور را، تا این که من هم نتوانم از این وضعیت رهایی یابم و دردهایم دوباره بروز نکنند.
عمرت اگر وفا کند باز رسی به دوستان
ور نرسی وداع کن عمر به سر رسیده را
هوش مصنوعی: اگر عمرت به تو وفا کند، دوباره به دوستانت میرسی، و اگر نرسی، خداحافظی کن، زیرا عمری که به پایان رسیده را نمیتوان تغییر داد.
حاشیه ها
1396/08/27 16:10
حسین چمنسرا
مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن صحیح است