گنجور

شمارهٔ ۳۶۶

گر بر آرد عشقت از جانم قیامت
من نخواهم کرد بر عاشق ملامت
دیگران را جامه می سوزد مرا جان
بر من مسکین چه می آید غرامت
در بلای عشق می خواهم همیشه
من نمی خواهم در این طوفان سلامت
من ندانم در کدامین وجه باشم
چون ز بالای جهت برخاست قامت
عالمی در علت رشک از من و تو
بر قد و بالای ما بود این علامت
زلف آرامیده ی من چند شوری
نیست در تشویش کس را استقامت
هر چه در هستی ما از خشک و تر بود
رغم ما را بستند از ما تمامت
گر نخواهد کرد جان در کار عشقت
سود کی دارد نزاری را ندامت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر بر آرد عشقت از جانم قیامت
من نخواهم کرد بر عاشق ملامت
هوش مصنوعی: اگر عشق تو از جانم قیامت به پا کند، من هیچ وقت به خاطر عشق ورزیدن ملامت نخواهم کرد.
دیگران را جامه می سوزد مرا جان
بر من مسکین چه می آید غرامت
هوش مصنوعی: دیگران برای رفتارهای ناپسند خود عواقبی می‌بینند، اما من که در وضعیت بدی هستم، چه ثمری از این وضعیت نصیبم می‌شود؟
در بلای عشق می خواهم همیشه
من نمی خواهم در این طوفان سلامت
هوش مصنوعی: در سختی‌ها و مشکلات عشق، همیشه می‌خواهم باقی بمانم و نمی‌خواهم در چنین طوفانی به سلامت بگذرم.
من ندانم در کدامین وجه باشم
چون ز بالای جهت برخاست قامت
هوش مصنوعی: نمی‌دانم در چه حالتی هستم، زیرا وقتی قامت من به سمت بالا رفت، به کدام طرف می‌روم.
عالمی در علت رشک از من و تو
بر قد و بالای ما بود این علامت
هوش مصنوعی: عالمی به خاطر قد و قامت ما به ما حسودیش می‌شود و این نشان‌دهنده‌ی جایگاه والای ماست.
زلف آرامیده ی من چند شوری
نیست در تشویش کس را استقامت
هوش مصنوعی: زلف‌های آرام و بی‌خبر من، چه آرامشی در دل‌های آشفته نیست. برای هیچ کس، در این شور و اضطراب جا و نشانی از ثبات وجود ندارد.
هر چه در هستی ما از خشک و تر بود
رغم ما را بستند از ما تمامت
هوش مصنوعی: هر چیزی که در وجود ما وجود دارد، چه خشک و چه تر، ما را به هم پیوند زده و به نوعی وابسته کرده است.
گر نخواهد کرد جان در کار عشقت
سود کی دارد نزاری را ندامت
هوش مصنوعی: اگر جانم در عشق تو فدا نشود، پس ندامت برای نزار چه فایده‌ای دارد؟