گنجور

شمارهٔ ۳۳۹

جانا بیا که مدت هجران ز حد گذشت
تشویش روزگار پریشان ز حد گذشت
چند احتمال و صبر توان کرد چاره یی
کاین درد را توقف درمان ز حد گذشت
امّید وصل هم نتوان کرد منقطع
هر چند انتظار فراوان ز حد گذشت
بگذشت عمر و هیچ تدارک نکرد یار
صبر من و جفای رقیبان ز حد گذشت
جمعیتی پدید نیامد هنوز و هجر
بر وعده ی مخاف جانان ز حد گذشت
کو کشتی وصال که در قلزم فراق
موج بلا و آفت طوفان ز حد گذشت
بر من نکرد رحم و نبخشود و راز من
شد آشکار و ناله ی پنهان ز حد گذشت
دل در تنور سینه ی پر آتشم بسوخت
نبود عجب چو آتش سوزان ز حد گذشت
ای پیک عاشقان نفسی رنجه کن قدم
دانی که محنت من حیران ز حد گذشت
با یار گو نزاری شوریده حال را
هم جانبی بدار که نتوان ز حد گذشت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانا بیا که مدت هجران ز حد گذشت
تشویش روزگار پریشان ز حد گذشت
هوش مصنوعی: عزیزم، بیا که مدت دوری از تو به اندازه‌ای طولانی شده که طاقت‌فرسا شده است و نگرانی‌های زندگی به حدی زیاد شده‌اند که دیگر قابل تحمل نیستند.
چند احتمال و صبر توان کرد چاره یی
کاین درد را توقف درمان ز حد گذشت
هوش مصنوعی: چندین بار می‌توان احتمال‌ها را بررسی کرد و صبر و تحمل به خرج داد، اما این درد به جایی رسیده که دیگر درمانش ممکن نیست و هیچ راه حلی برای آن وجود ندارد.
امّید وصل هم نتوان کرد منقطع
هر چند انتظار فراوان ز حد گذشت
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم به وصالت برسم و هرچند مدت زیادی است که انتظار می‌کشم، اما این انتظار به جایی نمی‌رسد.
بگذشت عمر و هیچ تدارک نکرد یار
صبر من و جفای رقیبان ز حد گذشت
هوش مصنوعی: عمر من در حال گذر است و هیچ راه جبرانی برای آن انتخاب نکرده‌ام. صبر من به خاطر خیانت‌های رقبایم به اوج خود رسیده و بسیار سخت شده است.
جمعیتی پدید نیامد هنوز و هجر
بر وعده ی مخاف جانان ز حد گذشت
هوش مصنوعی: هنوز جمعیتی شکل نگرفته و دوری از معشوق، بیشتر از آنچه انتظار می‌رفت تحمل شده است.
کو کشتی وصال که در قلزم فراق
موج بلا و آفت طوفان ز حد گذشت
هوش مصنوعی: کجا می‌توانم کشتی وصالی را پیدا کنم که در دریای جدایی و مشکلات، موج‌های بلا و طوفان‌ها از حد گذشته‌اند؟
بر من نکرد رحم و نبخشود و راز من
شد آشکار و ناله ی پنهان ز حد گذشت
هوش مصنوعی: بر من رحم نکرد و مرا ببخشید و رازهایم را فاش کرد و ناله‌های درونیم به حدی رسید که دیگر نتوانستم تحمل کنم.
دل در تنور سینه ی پر آتشم بسوخت
نبود عجب چو آتش سوزان ز حد گذشت
هوش مصنوعی: دل من در سینه‌ام مانند تنور، به شدت می‌سوزد و این موضوعی نیست که تعجبی داشته باشد، زیرا وقتی آتش به اندازه کافی زیاد شود، طبیعی است که بسوزاند.
ای پیک عاشقان نفسی رنجه کن قدم
دانی که محنت من حیران ز حد گذشت
هوش مصنوعی: ای پیام‌آور عاشقان، کمی زحمت بکش و قدمی بردار. می‌دانی که مصیبت من از حد و اندازه فراتر رفته است و مرا به حیرت و ناامیدی رسانده.
با یار گو نزاری شوریده حال را
هم جانبی بدار که نتوان ز حد گذشت
هوش مصنوعی: با دوست خود در مورد حال و هوای آشفته‌ات گفتگو کن و بگذار او هم در این احساسات شریک باشد، زیرا که نمی‌توان از حد و حدود این احساسات فراتر رفت.