شمارهٔ ۲۸
ساقی بیار از بامداد آن آب آتش رنگ را
بر هم زن و در هم شکن هم صلح را هم جنگ را
بوّاب خلوت خانه را گویید زنهار ای فلان
در مجلس ما آمدن رخصت مده دل تنگ را
یار قلندر پیشه را شاید که اینجا ره دهی
چون حلقه بر در زن ولی اغیار بی فرهنگ را
شوخی و شنگی خوش بود از خوبرویان راستی
دارم قبول از جان و دل هم شوخ را هم شنگ را
تا هیچ می ماند ز تو لاف سبک روحی مزن
دعوی وحدت کی رسد موقوف نام و ننگ را
عزمی متین کن ای پسر از عقل ناقص برشکن
چون برشکستی همچو من بر دوش می کش چنگ را
چون دف دورویی تا به کی چون نای تا کی دم مزن
یک رو شو و خالی مدار از چنگ یک دم چنگ را
زنهار می گیرد دلم زان آب می ریزم برو
هم صیقل می می برد آیینه ی دل زنگ را
بر نقطه ی خم روز و شب دوران کنم پرگارسان
چندان که در چنگ آورم از رشک، هفت اورنگ را
هان ای نزاری محو شو در دوست وز خود برشکن
وز شاهد دنیای دون دیگر مخر نیرنگ را
شیرین ز وحدت گر شدی ناظر به حال عشق او
از راه خود برداشتی فرهاد مسکین سنگ را
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقی بیار از بامداد آن آب آتش رنگ را
بر هم زن و در هم شکن هم صلح را هم جنگ را
هوش مصنوعی: ای ساقی، از صبح زود آن نوشیدنی آتشین را بیاور و آن را به هم بریز و بشکن؛ هم صلح و هم جنگ را.
بوّاب خلوت خانه را گویید زنهار ای فلان
در مجلس ما آمدن رخصت مده دل تنگ را
هوش مصنوعی: نگهبان درب خلوت خانه به کسی هشدار میدهد که اجازه ندهد فردی با دل تنگ و نگران وارد مجلس شود.
یار قلندر پیشه را شاید که اینجا ره دهی
چون حلقه بر در زن ولی اغیار بی فرهنگ را
هوش مصنوعی: شاید بتوانی به دوست صمیمی و رفیقی که زندگیاش را در راه معنویات سپری کرده، راهی برای ورود به اینجا نشان بدهی، اما به کسانی که بیفرهنگ و بیمعلومات هستند، راهی نده.
شوخی و شنگی خوش بود از خوبرویان راستی
دارم قبول از جان و دل هم شوخ را هم شنگ را
هوش مصنوعی: خوشگذرانی و شادی با زیبایانی که واقعی هستند، برایم دلپذیر و قابل قبول است. از صمیم قلب هم به شوخی و هم به شادی اهمیت میدهم.
تا هیچ می ماند ز تو لاف سبک روحی مزن
دعوی وحدت کی رسد موقوف نام و ننگ را
هوش مصنوعی: با هیچ چیز از تو باقی نمیماند، پس از ادعای بیپایه و سبکی روح دوری کن. ادعای وحدت کی میتواند به وعدهها و افتخارات دنیوی وابسته باشد؟
عزمی متین کن ای پسر از عقل ناقص برشکن
چون برشکستی همچو من بر دوش می کش چنگ را
هوش مصنوعی: ای پسر، با ارادهای محکم تصمیم بگیر و از افکار ناقص خود رها شو. وقتی از این افکار آزاد شدی، مانند من بار سنگینی را که بر دوش داری، به دوش بکش.
چون دف دورویی تا به کی چون نای تا کی دم مزن
یک رو شو و خالی مدار از چنگ یک دم چنگ را
هوش مصنوعی: تا کی باید با دو چهره زندگی کنی؟ مانند نای، تا کی دم زنی؟ یک بار راست و صادق باش و خودت را خالی نکن. یک لحظه دستت را از چنگال حقیقت رها نکن.
زنهار می گیرد دلم زان آب می ریزم برو
هم صیقل می می برد آیینه ی دل زنگ را
هوش مصنوعی: دل من بابت چیزی نگران است و برای همین از آن آب میریزم تا تمیز شود. این کار مثل صیقل دادن آیینهای است که بر روی دل نشسته و زنگار گرفته است.
بر نقطه ی خم روز و شب دوران کنم پرگارسان
چندان که در چنگ آورم از رشک، هفت اورنگ را
هوش مصنوعی: در میانه روز و شب، مثل یک پرگار میچرخم و تلاش میکنم که به قدری دستاورد داشته باشم که بتوانم هفت رنگ را از حسادت به دست آورم.
هان ای نزاری محو شو در دوست وز خود برشکن
وز شاهد دنیای دون دیگر مخر نیرنگ را
هوش مصنوعی: ای نزاری، خود را در محبت دوست ذوب کن و از خود رهایی یاب. به تماشای دنیا و فریبهای آن توجه نکن و از آن دوری کن.
شیرین ز وحدت گر شدی ناظر به حال عشق او
از راه خود برداشتی فرهاد مسکین سنگ را
هوش مصنوعی: اگر با شیرینی وحدت آشنا شوی، در آن صورت وضعیت عشق او را خواهی دید و از مسیری که در پیش گرفتهای، فرهاد بیچاره را که سنگ را برداشت، دور کردهای.
حاشیه ها
1396/10/13 01:01
"پرگارسان" در مصرع اول بیت 9 فاصله نیاز داره پرگار سان