گنجور

شمارهٔ ۱۴۰۲

بر سر راهِ توام روز و شب آخر کویی
پیش تر زآن که رسد جان به لب آخر کویی
خود نگویی که مرا همْ‌نفسی بود برفت
هم‌ْدمت را نفسی واطلب آخر کویی
دوستان را نپسندند به دشمن‌کامی
خود ز من باز مکن بی سبب آخر کویی
چنگ برگیر و بیا کز اثر زاری من
زهره در سوک نشست از طرب آخر کویی
ظن نبردم که شکیبت بود از من چندین
همه دم بوده ای ای بُل‌عجب آخر کویی
یا وفا یا ملکی پیشِ نزاری بفرست
ورنه برخیز و بیا بر عقب آخر کویی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سر راهِ توام روز و شب آخر کویی
پیش تر زآن که رسد جان به لب آخر کویی
هوش مصنوعی: من همیشه در انتظار تو هستم، چه در روز و چه در شب. این انتظار، تا زمانی ادامه دارد که جانم به لب برسد.
خود نگویی که مرا همْ‌نفسی بود برفت
هم‌ْدمت را نفسی واطلب آخر کویی
هوش مصنوعی: نگو که همدمی برای من بود، زیرا او هم رفت و دیگر نیافتیش. پس به دنبال کوی و مکانی بگرد که بتوانی دوباره او را پیدا کنی.
دوستان را نپسندند به دشمن‌کامی
خود ز من باز مکن بی سبب آخر کویی
هوش مصنوعی: دوستان را به خاطر خوشحالی دشمنان نپسند و به خاطر من بی‌دلیل در آخرین کوی (محل) خود را نگذار.
چنگ برگیر و بیا کز اثر زاری من
زهره در سوک نشست از طرب آخر کویی
هوش مصنوعی: بیا و ساز بزن، چون از غم و اندوه من، گل زعفران در حال پژمردگی است. از خوشی و شادی، بالاخره کوی‌ و برزن خالی و سوت و کور شده است.
ظن نبردم که شکیبت بود از من چندین
همه دم بوده ای ای بُل‌عجب آخر کویی
هوش مصنوعی: من هرگز فکر نمی‌کردم که تو با من این‌قدر صبور بوده‌ای، چه بسیار که در هر لحظه مرا به یاد داشته‌ای. عجب اینجاست که پس کجایی؟
یا وفا یا ملکی پیشِ نزاری بفرست
ورنه برخیز و بیا بر عقب آخر کویی
هوش مصنوعی: یا برای من وفا کن و یا فرشته‌ای پیش من بفرست. اگر نه، از جا برخیز و به دنبال من بیا، چون آخرین مسیر در کوی عشق است.