شمارهٔ ۱۳۹۰
ای چشم مرا تو روشنایی
برخیز و بیا دمی کجایی
ما بی تو به کام دشمنانیم
شاید که به دوستان بشایی
پیغام به ما نمیفرستی
دیدار به ما نمی نمایی
هیهات اگر به رسم معهود
ناگاه شبی ز در درایی
بر پای تو سر نهم به عزّت
وز دیده کنم صدف گشایی
در غمزه ی چشم چون غزالت
آغاز کنم غزل سرایی
آتش فکنم ز آب دهقان
در خرمن زهد و پارسایی
با روی نکو نکو نباشد
بیگانه شدن ز آشنایی
مگذار که با نزاریِ زار
نامت برود به بی وفایی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای چشم مرا تو روشنایی
برخیز و بیا دمی کجایی
هوش مصنوعی: ای چشم من، تو نور و روشنی منی، بیدار شو و بیا، کمکم کجایی؟
ما بی تو به کام دشمنانیم
شاید که به دوستان بشایی
هوش مصنوعی: ما بدون حضور تو در چنگال دشمنانیم، امید داریم که تو با آمدنت، به دوستان ما بپیوندی.
پیغام به ما نمیفرستی
دیدار به ما نمی نمایی
هوش مصنوعی: به ما هیچ پیامی نمیفرستی و ما را نمیبینی.
هیهات اگر به رسم معهود
ناگاه شبی ز در درایی
هوش مصنوعی: هرگز اگر به طور ناگهانی شبی از در وارد شویم، به رسم و عادت معمول نیست.
بر پای تو سر نهم به عزّت
وز دیده کنم صدف گشایی
هوش مصنوعی: به خاطر تو خود را به زمین میزنم و به احترام تو اقدام میکنم و از چشمانم مثل صدفی که باز میشود، زیباییام را به نمایش میگذارم.
در غمزه ی چشم چون غزالت
آغاز کنم غزل سرایی
هوش مصنوعی: زمانی که با ناز و فریب چشمهایت به من نگاه میکنی، از آنجا به فکر سرودن شعر عاشقانه میافتم.
آتش فکنم ز آب دهقان
در خرمن زهد و پارسایی
هوش مصنوعی: من با آب کشاورز، آتش را در انبار زهد و دیانت به راه میاندازم.
با روی نکو نکو نباشد
بیگانه شدن ز آشنایی
هوش مصنوعی: با زیبایی چهره، نمیتوان به راحتی از آشنایی دور شد.
مگذار که با نزاریِ زار
نامت برود به بی وفایی
هوش مصنوعی: اجازه نده که غم و اندوه تو باعث شود نامت به بیوفایی مشهور شود.