گنجور

شمارهٔ ۱۳۵۷

چندان بنالم هر صبحگاهی
کز هر وجودی برخیزد آهی
چند از ملامت ای غافل از من
افتد ازاین ها هم گاه گاهی
وقتی بدانی کاین برقِ سوزان
در جانت افتد چون در گیاهی
با ماه رویی گر عشق بازم
عاشق توان شد بر حسنِ ماهی
هندویِ او را شد چین مسلّم
کی بود چندین حّدِ سیاهی
با روی نیکو محبوبِ نیکو
افتاده یوسف در قعر چاهی
من ز آستانت رفتن نیارم
هر کس به جایی دارد پناهی
بر در بمیرم ترکت نگیرم
باشد که باشد پیشِ تو راهی
هر خیلِ حسنت در غارتِ دل
بر می نشاند هر دم سپاهی
بر قتلِ من گر محضر ببندی
هر عضو از من باشد گواهی
از حق نزاری خواهد به زاری
یاری موافق نه مال و جاهی
دنیا و حالش قدری ندارد
بگذشت خواهی بی اشتباهی

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چندان بنالم هر صبحگاهی
کز هر وجودی برخیزد آهی
هوش مصنوعی: هر روز صبح به اندازه‌ای شکایت و ناله می‌کنم که از هر موجودی صدایی به گوش می‌رسد.
چند از ملامت ای غافل از من
افتد ازاین ها هم گاه گاهی
هوش مصنوعی: به چه میزان از سرزنش دیگران برای من مهم است؟ گاهی اوقات این موضوع برای من اهمیت پیدا می‌کند.
وقتی بدانی کاین برقِ سوزان
در جانت افتد چون در گیاهی
هوش مصنوعی: وقتی بفهمی که این آتش سوزان چگونه در وجودت نفوذ می‌کند، مانند این است که درون یک گیاه بپیچد.
با ماه رویی گر عشق بازم
عاشق توان شد بر حسنِ ماهی
هوش مصنوعی: اگر چهره زیبایی باشد و عشق دوباره زنده شود، عاشق می‌تواند به زیبایی آن چهره پاسخ دهد.
هندویِ او را شد چین مسلّم
کی بود چندین حّدِ سیاهی
هوش مصنوعی: او که از هندیان است، حالا به چین منتقل شده، که آیا واقعاً این قدر تاریکی وجود دارد؟
با روی نیکو محبوبِ نیکو
افتاده یوسف در قعر چاهی
هوش مصنوعی: یوسف با زیبایی خود و محبوبیتش در دل‌ها، در عمق یک چاه افتاده است.
من ز آستانت رفتن نیارم
هر کس به جایی دارد پناهی
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم از درگاه تو خارج شوم، زیرا هر کسی برای خودش یک پناهگاه دارد.
بر در بمیرم ترکت نگیرم
باشد که باشد پیشِ تو راهی
هوش مصنوعی: من بر در تو جان می‌سپارم و از تو جدا نخواهم شد، باشد که روزی راهی برای رسیدن به تو پیدا شود.
هر خیلِ حسنت در غارتِ دل
بر می نشاند هر دم سپاهی
هوش مصنوعی: هر دسته از زیبایی‌هایت هر لحظه با قدرت دل را تسخیر می‌کند.
بر قتلِ من گر محضر ببندی
هر عضو از من باشد گواهی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی مرا به قتل برسانی، هر قسمتی از وجودم می‌تواند به عنوان شاهدی بر این جنایت عمل کند.
از حق نزاری خواهد به زاری
یاری موافق نه مال و جاهی
هوش مصنوعی: نزار از خداوند یاری می‌طلبد که با او همدلی کند، نه با ثروت و مقام.
دنیا و حالش قدری ندارد
بگذشت خواهی بی اشتباهی
هوش مصنوعی: دنیا و وضعیتش به قدری اهمیت ندارد که بخواهی بدون اشتباه از آن گذر کنی.