شمارهٔ ۱۳۴۹
دلبرا هرچه از برِ ما میروی
همچو روحِ قدس تنها میروی
خضرِ وقتی ای لبت آبِ حیات
همچو خور بر بامِ خضرا میروی
در پِیَت چون ذرّه سرگردان منم
تو چنین خورشیدآسا میروی
تا که را خواهی نمودن ماهِ روی
ماهرویا راست گو تا میروی
میروی از چشمِ گوهربارِ من
آفتابی کز ثریّا میروی
میروی با مرجعِ خلوت چو دوش
راستی یا امشب آنجا میروی
من نمیدانم کجا خواهی شدن
با مقامِ خلوت آیا میروی
گر مرا صفرا کند از عشقِ تو
تو چرا از من به سودا میروی
زهره از رقصِ تو در حیرت بماند
هم چو مه گویی به جوزا میروی
همچنین ما را فرو خواهی گذاشت
هیچ درمان نیست جانا میروی
از نزاری میگریزی راست گوی
یا ز بهرِ مصلحت را میروی
شمارهٔ ۱۳۴۸: من آن نی ام که نی ام با تو یک دل و یک رویشمارهٔ ۱۳۵۰: در دل نشسته ای اگر از دیده می روی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلبرا هرچه از برِ ما میروی
همچو روحِ قدس تنها میروی
هوش مصنوعی: عشق من، هر بار که از کنار ما میروی، انگار که مانند روح قدس به تنهایی میروی.
خضرِ وقتی ای لبت آبِ حیات
همچو خور بر بامِ خضرا میروی
هوش مصنوعی: ای خضر زمانه، لبهای تو همچون آب حیات است و تو مانند خورشید به زیبایی بر اوج سرسبزی میدرخشی.
در پِیَت چون ذرّه سرگردان منم
تو چنین خورشیدآسا میروی
هوش مصنوعی: من همچون دانهای در جستجوی تو هستم، در حالی که تو با درخشش خود همچون خورشید در حال حرکت هستی.
تا که را خواهی نمودن ماهِ روی
ماهرویا راست گو تا میروی
هوش مصنوعی: هرگاه که بخواهی صورت زیبای معشوق را به نمایش بگذاری، حقیقت را بدون هیچ تردیدی بیان کن و در این راه با اطمینان پیش برو.
میروی از چشمِ گوهربارِ من
آفتابی کز ثریّا میروی
هوش مصنوعی: تو از جلوی چشمهای گرانمایه و با ارزش من میروی، مانند آفتابی که از ستارهها میدرخشد.
میروی با مرجعِ خلوت چو دوش
راستی یا امشب آنجا میروی
هوش مصنوعی: تو با راز و رمزی به تنهایی میروی، آیا امشب آنجا میروی درست مثل دیشب؟
من نمیدانم کجا خواهی شدن
با مقامِ خلوت آیا میروی
هوش مصنوعی: من نمیدانم با این حال و مقام در تنهایی به کجا خواهی رفت، آیا تصمیم به رفتن داری؟
گر مرا صفرا کند از عشقِ تو
تو چرا از من به سودا میروی
هوش مصنوعی: اگر عشق تو مرا بیمار کند، پس چرا تو به خاطر غصه من از کنارم میروی؟
زهره از رقصِ تو در حیرت بماند
هم چو مه گویی به جوزا میروی
هوش مصنوعی: زهره از زیبایی و رقص تو شگفتزده شده است، انگار که ماه در حالتی از حیرت به تو نگاه میکند.
همچنین ما را فرو خواهی گذاشت
هیچ درمان نیست جانا میروی
هوش مصنوعی: تو هم ما را به حال خود رها خواهی کرد و هیچ چارهای برای این درد وجود ندارد، ای عزیزم، تو به سمت خود میروی.
از نزاری میگریزی راست گوی
یا ز بهرِ مصلحت را میروی
هوش مصنوعی: اگر از سخنان نزاری دوری میکنی، باید بهراستی و صداقت صحبت کنی، یا اینکه برای مصلحت و منفعت خود این کار را میکنی.