شمارهٔ ۱۳۰۵
بماناد آن برو بالا که رشکِ سروِ بستانی
چه رشکِ سرو بستان غیرتِ خورشید تابانی
سهیلی یا مهی یا مشتری یا زهره یا مهری
پری یا آدمی یا حور یا بُت با چه میمانی
به رخسار آیتِ لطفی به دیدار آفتِ خلقی
به دندان درِ مکنونی به لب لعلِ بدخشانی
به رفتن رشکِ طاووسی به گفتن غیرت طوطی
به معنی روحِ مغلوبی به صورت ماهِ رخشانی
چنان در دیده چالاکی که گویی حورِ فردوسی
چنانی در دلم شیرین که گویی صورتِ جانی
ز دورت هر چه میبینم دلم در جوش میآید
نمیدانم مگر خیر است ما را با تو روحانی
دلم بردی و خب کردی و خود با آن نمیآری
بیا تا بر تو بر گویم چو میدانم که میدانی
مرا گر محرمی بودی که رازم با تو بر گفتی
نبایستی به خونِ دل جگر خوردن ز حیرانی
غریبم خاطرم یارا مرنجان گر خدا ترسی
به نوشی حاجتم یارا روا کن گر مسلمانی
ز بخت خود نمییابم که آن دولت دهد دستم
که بر پایت نهم رویی و سر از من نگردانی
نزاری کاش کی هرگز نظر بر تو نیفکندی
چو نازل شد قضا اکنون چه مقصود از پشیمانی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بماناد آن برو بالا که رشکِ سروِ بستانی
چه رشکِ سرو بستان غیرتِ خورشید تابانی
هوش مصنوعی: آن کسی که در بلندای خود باقی بماند، به قدری زیباست که حتی سروهای زیبا در باغ هم به او حسادت میکنند، و این حسادت مانند غیرت تابش خورشید است.
سهیلی یا مهی یا مشتری یا زهره یا مهری
پری یا آدمی یا حور یا بُت با چه میمانی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف زیبایی و جذابیتهای مختلف میپردازد و میگوید که آیا زیبایی تو در میان دستهای از چهرههای آسمانی، انسانها یا حتی معصومیتهای دیگر قرار دارد؟ در واقع، او میخواهد بگوید که زیبایی تو چه ویژگیهایی دارد و از کدام دسته زیباییها برمیخیزد.
به رخسار آیتِ لطفی به دیدار آفتِ خلقی
به دندان درِ مکنونی به لب لعلِ بدخشانی
هوش مصنوعی: بر چهرهات نشانهای از مهربانی است که در برابر مردم زیباییات را به نمایش میگذارد؛ در حالی که میخندی، در قلبم جایی برای رازها و احساسات نگه داشتهام که شبیه لبهای سرخ و زیباست.
به رفتن رشکِ طاووسی به گفتن غیرت طوطی
به معنی روحِ مغلوبی به صورت ماهِ رخشانی
هوش مصنوعی: در این شعر، زیبایی و شکوه طاووس به رفتن و کنارهگیری او اشاره دارد. در مقابل، طوطی که با گفتن و بیان خود به خوبی شناخته میشود، نماد غیرت و دلسوزی است. در نهایت، روحی که تحت تأثیر قرار گرفته به زیبایی چهرهی ماه تشبیه شده است. این تصویرسازی روحی را به نمایش میگذارد که در زیبایی و شکوه غوطهور است.
چنان در دیده چالاکی که گویی حورِ فردوسی
چنانی در دلم شیرین که گویی صورتِ جانی
هوش مصنوعی: چنان در چشمانت زنده و پرجنبوجوش هستی که انگار حوری بهشتی در آنها جای دارد و در دل من هم به قدری شیرینی و جذابیت داری که گویی جوهرهای از زندگی و روح در تو نهفته است.
ز دورت هر چه میبینم دلم در جوش میآید
نمیدانم مگر خیر است ما را با تو روحانی
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دور میبینم باعث میشود که دلم به تپش بیفتد و دچار آشفتگی شوم. نمیدانم آیا این فقط به خاطر خوبی و خوشی است که در کنار تو احساس میکنم.
دلم بردی و خب کردی و خود با آن نمیآری
بیا تا بر تو بر گویم چو میدانم که میدانی
هوش مصنوعی: دلم را دزدیدی و وضعیت را پیچیده کردی، اما خودت به این موضوع توجه نمیکنی. بیا تا با تو حرف بزنم چون میدانم که تو هم از حال من باخبری.
مرا گر محرمی بودی که رازم با تو بر گفتی
نبایستی به خونِ دل جگر خوردن ز حیرانی
هوش مصنوعی: اگر کسی بود که رازهای دلم را با او در میان میگذاشتم، نباید در این حال سختی و عذاب را تحمل میکردم و به خاطر سردرگمی، دلم را پریشان میکردم.
غریبم خاطرم یارا مرنجان گر خدا ترسی
به نوشی حاجتم یارا روا کن گر مسلمانی
هوش مصنوعی: من غریب و دور از وطن هستم، خواهش میکنم که خاطر و دل من را نرنجانی. اگر به خدا ترسی در دل داری، حاجت من را برآورده کن، اگر مسلمانی.
ز بخت خود نمییابم که آن دولت دهد دستم
که بر پایت نهم رویی و سر از من نگردانی
هوش مصنوعی: من از سرنوشت خود عاجز هستم و نمیتوانم آن نعمت را به دست آورم که بتوانم خود را به پای تو بگذارم و تو نگاهت را از من برنتابی.
نزاری کاش کی هرگز نظر بر تو نیفکندی
چو نازل شد قضا اکنون چه مقصود از پشیمانی
هوش مصنوعی: نزار، ای کاش هرگز به تو نگاه نمیکردم، اما حالا که مقدر شده، چه فایدهای دارد به خاطر این موضوع پشیمان باشم؟