گنجور

شمارهٔ ۱۲۴۶

گر چه مشغولی و با بنده نمی پردازی
هم توانی ز سر لطف که کاری سازی
از سر پای اگرت هیچ بود دست رسی
چاره ای ساز که بر من نظر اندازی
آرزومندم و زین بیش ندارم طاقت
چه شود گر سر مرحمتم بنوازی
نیم جان دارم و در باخته ام با تو به طوع
کار جان ار چه نگیرند به بازی بازی
آه اگر نیمه شب مست کمین بگشایی
به شبیخونی و بر جان نزاری تازی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر چه مشغولی و با بنده نمی پردازی
هم توانی ز سر لطف که کاری سازی
هوش مصنوعی: هرچند مشغول هستی و به بنده توجهی نمی‌کنی، اما اگر بخواهی با محبت و لطف، می‌توانی کاری انجام دهی.
از سر پای اگرت هیچ بود دست رسی
چاره ای ساز که بر من نظر اندازی
هوش مصنوعی: اگر دسترسی به من نداری و نمی‌توانی به من نگاه کنی، راهی پیدا کن تا بتوانی به من توجه کنی.
آرزومندم و زین بیش ندارم طاقت
چه شود گر سر مرحمتم بنوازی
هوش مصنوعی: آرزوی زیادی دارم و دیگر نتوانم بیشتر از این تحمل کنم، اگر تو با محبت به سر من نوازش کنی، چه می‌شود.
نیم جان دارم و در باخته ام با تو به طوع
کار جان ار چه نگیرند به بازی بازی
هوش مصنوعی: من نیمی از جانم را به تو داده‌ام و با این حال، به خواسته‌ی تو تسلیم شده‌ام. حتی اگر جانم را در این بازی نگیری، باز هم در این بازی حضور دارم.
آه اگر نیمه شب مست کمین بگشایی
به شبیخونی و بر جان نزاری تازی
هوش مصنوعی: ای کاش، اگر در نیمه شب به کمین بیفتی و به صورت ناگهانی بر جان نازک کسی حمله کنی.