گنجور

بخش ۱

طمع را در اشخاص تأثیرهاست
که در هر یک اصناف تدبیرهاست
کند دشمنان را به تدریج دوست
که آن بهترین خاصیت های اوست
کند نیز بیگانه را آشنا
درآرد بداندیش را در ثنا
به منکر نماید ره انقیاد
به کثرت کشد مرد را از تضاد
کند کاسل و سست را جَلد و رست
ازین نازکی‌های چالاک و چست
بهین خاصیت های شاه و رهی
بگویم گر انصاف بردی رهی
فراخی دست و دل و چشم و گوش
تو هم گر یَساریت باشد بکوش
درختی که باشد ز بیرون سرش
به است از درختان دیگر برش
سخاوت درختی است فرخنده بار
که هر روز بر می دهد چند بار
سخا کل عالم مسخر کند
دماغ دو گیتی معطر کند
کند بنده آزادگان را به طوع
بود خاصیت هاش ازین جنس و نوع
ولیکن نه چندان که اسراف شد
که اسراف بیرون ز انصاف شد
تهی دست گردد ز اسراف مرد
میانجی سخاوت به انصاف کرد
ایا ناصح حضرت پادشاه
درین موعظت ژرف تر کن نگاه
منه در سخا شاه را رای پیش
که نقصان نخواهند در مال خویش
چو شه را به انصاف رخصت دهی
شود زین سخاوت خزائن تهی
و زان پس پذیرد خلل کار مُلک
معطل شود روز بازار مُلک
وگر رخصت بخل یابد خطاست
کزو عالمی را امید عطاست
چو نومید گردند ازو خاص و عام
در افواه مردم شود زشت نام
فساد ممالک شود زان پدید
امید از سلامت بباید برید
ز بخل و سخا هر دو نبود گزیر
که وقت ضرورت بگوید وزیر
طریق مصالح نگه داشتن
غلو را به تقصیر نگذاشتن
گهی منع واجب کند گه عطا
نکو فهم کن، تا نیفتد خطا
چو بر حکم انصاف رفتی و راه
بود لامحال از تو خشنود شاه
بسی روزگاران گذشت اندرین
که بر آل برمک کنند آفرین
به دفتر نگه کن که یحیی چه کرد
هنوز از پس مرگ زنده ست مرد
مقامات جعفر بخوان از کتاب
چه جای شمارست و ضبط و حساب
از آن فاضل آمد ز ارباب فضل
که دارد فضیلت در آن باب فضل
کس اخبار ایشان مگر برنخواند
وگر خود جوادی به گیتی نماند
بزرگان نهادند بر گام گام
به داد و دهش زنده کردند نام
سخا و کرم هر دو یکبارگی
نبودند پیدا ز آوارگی
به عهد شهنشاه فیروزبخت
کشیدند با مسکن خویش رخت
سخاوت به حق شاه فرخنده کرد
که نام سخا در جهان زنده کرد
برآورد بر بام عالَم عَلَم
به بازوی تیغ و زبان قلم
عزیز جهان است از آن شهریار
که در چشم او زر چو خاک است خوار
ز مرکوب او بر که بنشست گرد
که خود را قبای مرصّع نکرد
که روزی به امرش قدم بر گرفت
که نه تا کف موزه در زر گرفت؟
چو اقبال در موکبش کس نراند
که منشور اقبال و دولت نخواند
اگر ذره‌ای در رکابش شتافت
به اقبال او قدر خورشید یافت
وگر بست موری به پیشش کمر
سلیمان صفت در جهان شد سَمَر
کسی را که جُود طبیعی بوَد
سخی‌تر ز ابر ربیعی بود
سخی نبود آن کو تکلف کند
وگر در سخاوت توقف کند
به عمدا کند نیز کس گر دهش
فریبی بود خوش ز ناخوش منش
به روی و ریا کی سخاوت بود
سخاوت نباشد شقاوت بود
سخاوت حقیقت بگویم کراست
اگر بشنوی از من ای دوست راست
که جانش نباشد ز جانان دریغ
سخا ناید از ناتوانان دریغ
نزاری چو مشغول وعظی و پند
تکلف به تقلید بر ما مبند
چو در کثرتی لاف وحدت مزن
چو خنثی که نه مرد باشد نه زن
نگشتی هنوز ایمن از ننگ و نام
بماندی مقید درین حلقه دام
چو مردان به پرواز همت برای
به معراج وحدت ازین تنگ جای
تو هیچی، چه آید ز هیچ ای حبیب
ز خود دور باش و به او عن قریب
ز کَونَین برخیز و از عالَمَین
که هم عین فرض است و هم فرض عین
ز من نیک بشنو بُرو بد مباش
حجاب تو خود هم تویی، خود مباش
اگر دوستی با خدا می کنی
روا نیست با غیر جز دشمن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: مصطفی علیزاده و دوستان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طمع را در اشخاص تأثیرهاست
که در هر یک اصناف تدبیرهاست
هوش مصنوعی: طمع در افراد نتیجه‌ خاصی دارد و در هر گروهی تدبیر و تدبیرهایی برای دستیابی به آن وجود دارد.
کند دشمنان را به تدریج دوست
که آن بهترین خاصیت های اوست
هوش مصنوعی: به تدریج و آرام آرام، دشمنان را به دوستان تبدیل کن، چرا که این بهترین ویژگی اوست.
کند نیز بیگانه را آشنا
درآرد بداندیش را در ثنا
هوش مصنوعی: کسی که دور است را به راحتی به خود نزدیک می کند و آن کسی که ذهنی ناپسند دارد را نیز در ستایش خود قرار می‌دهد.
به منکر نماید ره انقیاد
به کثرت کشد مرد را از تضاد
هوش مصنوعی: انسان وقتی به نافرمانی و انکار حقیقت می‌پردازد، با شک و تردید مواجه می‌شود و این باعث می‌شود که در گذشته‌اش درگیر تناقضات شود.
کند کاسل و سست را جَلد و رست
ازین نازکی‌های چالاک و چست
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که کسانی که نرم و نازک هستند، باید خود را از این وضعیت رها کنند و به فعالیت و قدرت بیشتری بپردازند. به عبارتی، باید از انعطاف‌پذیری بیش از حد خود دور شده و به سمت استقامت و سرعت حرکت کنند.
بهین خاصیت های شاه و رهی
بگویم گر انصاف بردی رهی
هوش مصنوعی: اگر انصاف را در نظر بگیری، می‌توانم بهترین ویژگی‌های شاه و رهی را برایت بازگو کنم.
فراخی دست و دل و چشم و گوش
تو هم گر یَساریت باشد بکوش
هوش مصنوعی: اگر دستانت، دلت، چشمانت و گوشت فراخ و گشاده است، پس تلاش کن تا این ثروت و برکت را به دیگران نیز منتقل کنی.
درختی که باشد ز بیرون سرش
به است از درختان دیگر برش
هوش مصنوعی: درختی که از بیرون سرش بلندتر و زیباتر از درختان دیگر باشد، در واقع نشان‌دهنده‌ی قدرت و تمایز آن است.
سخاوت درختی است فرخنده بار
که هر روز بر می دهد چند بار
هوش مصنوعی: سخاوت مانند درختی است که همیشه ثمره می‌دهد و هر روز چیزهای جدیدی را به دیگران معرفی می‌کند.
سخا کل عالم مسخر کند
دماغ دو گیتی معطر کند
هوش مصنوعی: سخا و بخشندگی می‌تواند تمام دنیا را تحت تأثیر قرار دهد و باعث خوشبو شدن زندگی در این دنیا و آن دنیا شود.
کند بنده آزادگان را به طوع
بود خاصیت هاش ازین جنس و نوع
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که ویژگی‌های خاص آزادگان باعث می‌شود که بنده‌ها با میل و رغبت برای آنها کار کنند.
ولیکن نه چندان که اسراف شد
که اسراف بیرون ز انصاف شد
هوش مصنوعی: اما نه به حدی که به اسراف بگراید، زیرا اسراف موجب بیرون رفتن از عدالت می‌شود.
تهی دست گردد ز اسراف مرد
میانجی سخاوت به انصاف کرد
هوش مصنوعی: اگر کسی اسراف کند و بخواهد در میانه راه از دست دادن‌ها جلوگیری کند، در این صورت باید با انصاف و سخاوت رفتار کند تا از تنگدستی دور بماند.
ایا ناصح حضرت پادشاه
درین موعظت ژرف تر کن نگاه
هوش مصنوعی: ای مشاور، ای اهل نظر! خطاب به پادشاه، تلاش کن تا در این پند و اندرز، عمق بیشتری بیابی و نکات را بهتر و عمیق‌تر بیان کنی.
منه در سخا شاه را رای پیش
که نقصان نخواهند در مال خویش
هوش مصنوعی: به لبخند و جود شاهانه فکر نکن، زیرا او هرگز چیزی از دارایی‌اش کم نخواهد کرد.
چو شه را به انصاف رخصت دهی
شود زین سخاوت خزائن تهی
هوش مصنوعی: اگر به پادشاه با انصاف اجازه بدهی، از این بخشش و generosity، خزانه‌اش خالی می‌شود.
و زان پس پذیرد خلل کار مُلک
معطل شود روز بازار مُلک
هوش مصنوعی: پس از آن، کار ملک دچار نقص و نقصان می‌شود و روزهای بازار آن متوقف می‌گردد.
وگر رخصت بخل یابد خطاست
کزو عالمی را امید عطاست
هوش مصنوعی: اگر کسی اجازه پیدا کند که بخیل باشد، این کار نادرستی است؛ زیرا از همین بخل، جهانی به نعمت و بخشش امیدوار است.
چو نومید گردند ازو خاص و عام
در افواه مردم شود زشت نام
هوش مصنوعی: وقتی همگان از چیزی ناامید شوند، چه خاص و چه عام، آن چیز در نظر مردم بدنام و بی اعتبار می‌شود.
فساد ممالک شود زان پدید
امید از سلامت بباید برید
هوش مصنوعی: فاسد شدن کشورها به خاطر ظهور امیدهایی است که از سلامت و بهبودی ناشی می‌شود. باید از چنین امیدهایی دست برداشت.
ز بخل و سخا هر دو نبود گزیر
که وقت ضرورت بگوید وزیر
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و ضروری، نه می‌توان به بخل و نه به سخاوت اتکا کرد، زیرا در آن زمان، تصمیم‌گیرنده واقعی، وزیر است که باید راه‌حلی ارائه دهد.
طریق مصالح نگه داشتن
غلو را به تقصیر نگذاشتن
هوش مصنوعی: راه حفظ و نگهداری امور به گونه‌ای است که نباید در آن به خطا و قصور افتاد.
گهی منع واجب کند گه عطا
نکو فهم کن، تا نیفتد خطا
هوش مصنوعی: گاهی اوقات واجب را منع می‌کند و گاهی عطای خوبی می‌دهد. به خوبی درک کن تا اشتباهی پیش نیاید.
چو بر حکم انصاف رفتی و راه
بود لامحال از تو خشنود شاه
هوش مصنوعی: زمانی که بر اساس انصاف و عدل قضاوت می‌کنی و در مسیر درست قرار می‌گیری، حتماً مورد رضایت پادشاه خواهی بود.
بسی روزگاران گذشت اندرین
که بر آل برمک کنند آفرین
هوش مصنوعی: سال‌های زیادی سپری شد که مردم به خاندان برمک ستایش و تحسین می‌کردند.
به دفتر نگه کن که یحیی چه کرد
هنوز از پس مرگ زنده ست مرد
هوش مصنوعی: به دفتر نگاهی بینداز که یحیی چه کارهایی انجام داد، هنوز هم پس از مرگش، او زنده است.
مقامات جعفر بخوان از کتاب
چه جای شمارست و ضبط و حساب
هوش مصنوعی: جعفر را به مقام‌های عالی‌اش بخوان و از کتاب بخواه که اوضاع و احوالش را به طور دقیق و منظم بیان کند.
از آن فاضل آمد ز ارباب فضل
که دارد فضیلت در آن باب فضل
هوش مصنوعی: او از شخص بافضلی آمده است که خود دارای فضیلت در زمینه‌ی دانش و علم است.
کس اخبار ایشان مگر برنخواند
وگر خود جوادی به گیتی نماند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از حال ایشان خبر ندارد و اگر هم کسی به دانائی برسد، در دنیا کسی نخواهد ماند.
بزرگان نهادند بر گام گام
به داد و دهش زنده کردند نام
هوش مصنوعی: بزرگان در هر قدمی که برداشتند، تلاش کردند تا با بخشش و کمک به دیگران، نام نیک و یاد خود را زنده نگه‌دارند.
سخا و کرم هر دو یکبارگی
نبودند پیدا ز آوارگی
هوش مصنوعی: سخاوت و بخشش هر دو به یکباره زاده نمی‌شوند، بلکه از تجربیات سخت و دشواری‌های زندگی به ظهور می‌رسند.
به عهد شهنشاه فیروزبخت
کشیدند با مسکن خویش رخت
هوش مصنوعی: در زمان پادشاهی فیروزبخت، آنان با خانواده و اهل خانه خود به مکانی جدید نقل مکان کردند.
سخاوت به حق شاه فرخنده کرد
که نام سخا در جهان زنده کرد
هوش مصنوعی: بخشش و generosity باعث شد که پادشاه خوشبخت نامی جاودانه در دنیا پیدا کند.
برآورد بر بام عالَم عَلَم
به بازوی تیغ و زبان قلم
هوش مصنوعی: به دنیا پرچم و علامتی را به احتزاز درآوردند که به کمک شمشیر و با قلم به وجود آمده است.
عزیز جهان است از آن شهریار
که در چشم او زر چو خاک است خوار
هوش مصنوعی: عزیزترین چیزها در نظر آن پادشاه، ارزشش به اندازه خاک است و نه بیشتر، حتی اگر به نظر دیگران گرانبها باشد.
ز مرکوب او بر که بنشست گرد
که خود را قبای مرصّع نکرد
هوش مصنوعی: کسی که از مرکب او پایین آمده، باید به خود توجه کند که آیا زینت و زیبایی خاصی برای خود فراهم کرده است یا نه.
که روزی به امرش قدم بر گرفت
که نه تا کف موزه در زر گرفت؟
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که به فرمان او، کسی قدم برخواهد داشت که حتی به اندازه‌ی یک کفش‌موزه هم از طلا برخوردار نیست.
چو اقبال در موکبش کس نراند
که منشور اقبال و دولت نخواند
هوش مصنوعی: وقتی که شرایط خوب و خوشی در زندگی کسی برقرار است، هیچ کس نمی‌تواند در این وضعیت مداخله کند و آن را خراب کند، چون خود آن شخص به خوبی درک می‌کند که چگونه باید از این فرصت‌ها بهره‌برداری کند.
اگر ذره‌ای در رکابش شتافت
به اقبال او قدر خورشید یافت
هوش مصنوعی: اگر کسی اندکی به خدمت او بشتابد، مثل این است که به اندازه خورشید مقام و ارزش پیدا می‌کند.
وگر بست موری به پیشش کمر
سلیمان صفت در جهان شد سَمَر
هوش مصنوعی: اگر موری در برابر او کمر سلیمان را ببندد، در دنیا به سبکی می‌شود که به "سمَر" شهرت دارد.
کسی را که جُود طبیعی بوَد
سخی‌تر ز ابر ربیعی بود
هوش مصنوعی: کسی که ذاتاً انسان بخشنده‌ای باشد، سخاوتش بیشتر از باران بهاری است.
سخی نبود آن کو تکلف کند
وگر در سخاوت توقف کند
هوش مصنوعی: انسان سخاوتمند واقعی کسی نیست که فقط به خاطر ظاهر و نشان دادن generosity عمل کند. اگر کسی در بخشش خود متوقف شود و به شکل مصنوعی سخاوت به خرج دهد، در واقع او را نمی‌توان سخاوتمند دانست. سخاوت حقیقی در توانمندی و نیت درست فرد است.
به عمدا کند نیز کس گر دهش
فریبی بود خوش ز ناخوش منش
هوش مصنوعی: اگر کسی به عمد دیگران را فریب دهد، او خود به خوشی‌های ناپایدار دست می‌یابد و از رفتار ناخوشایند خود باکی ندارد.
به روی و ریا کی سخاوت بود
سخاوت نباشد شقاوت بود
هوش مصنوعی: سخاوت واقعی زمانیست که انسان با رویی صادق و خالصانه رفتار کند. اگر کسی با فریب و تظاهر به سخاوت بپردازد، در حقیقت به سختی و زشتی عمل کرده است.
سخاوت حقیقت بگویم کراست
اگر بشنوی از من ای دوست راست
هوش مصنوعی: سخاوت را حقیقتاً بگویم که در وجود چه کسی است. اگر به حرف‌های من گوش بدهی، ای دوست، می‌توانی آن را بفهمی.
که جانش نباشد ز جانان دریغ
سخا ناید از ناتوانان دریغ
هوش مصنوعی: اگر کسی از معشوق خود بی‌خبر باشد، از او چیزی نخواهد خواست و از افراد ناتوان نیز دریغی وجود نخواهد داشت.
نزاری چو مشغول وعظی و پند
تکلف به تقلید بر ما مبند
هوش مصنوعی: نزار، هنگامی که مشغول موعظه و نصیحت هستی، خودت را به زحمت نینداز و به تقلید از دیگران نپرداز.
چو در کثرتی لاف وحدت مزن
چو خنثی که نه مرد باشد نه زن
هوش مصنوعی: در جمعیت و شلوغی، سخن از یگانگی و وحدت نرانید؛ چرا که در این بین، همانند موجودی بی‌هویت خواهید بود که نه به مردی تعلق دارد و نه به زنی.
نگشتی هنوز ایمن از ننگ و نام
بماندی مقید درین حلقه دام
هوش مصنوعی: تو هنوز از عیب و رسوایی در امان نیستی و در این تله گرفتار گذاشته‌ای.
چو مردان به پرواز همت برای
به معراج وحدت ازین تنگ جای
هوش مصنوعی: همچون مردان با اراده برای رسیدن به اوج و پیوستگی، از این مکان محدود و تنگ بیرون بروید.
تو هیچی، چه آید ز هیچ ای حبیب
ز خود دور باش و به او عن قریب
هوش مصنوعی: در زندگی، هیچ چیز از هیچ چیز به وجود نمی‌آید. ای عزیز، از خودت دوری کن و به سوی او نزدیک شو.
ز کَونَین برخیز و از عالَمَین
که هم عین فرض است و هم فرض عین
هوش مصنوعی: از دو جهان (مادی و معنوی) برخیز و از دو عالم (عالم وجود و عالم خیال) فراتر برو، زیرا هر دو یکی هستند و عین همدیگرند.
ز من نیک بشنو بُرو بد مباش
حجاب تو خود هم تویی، خود مباش
هوش مصنوعی: به خوبی به حرف من گوش کن و به سمت کارهای بد نرو. موانع و حجاب‌ها در درون خودت وجود دارد، پس به آنها تبدیل نشو.
اگر دوستی با خدا می کنی
روا نیست با غیر جز دشمن
هوش مصنوعی: اگر با خدا دوستی می‌کنی، این شایسته نیست که با دیگران به جز دشمنان رفتار کنی.